eitaa logo
قرارگاه جهادی طلاب و روحانیون حوزه علمیه اصفهان
333 دنبال‌کننده
371 عکس
86 ویدیو
7 فایل
تنها کانال رسمی قرارگاه جهادی طلاب و روحانیون حوزه علمیه اصفهان ارتباط با مسئول دفتر قرارگاه @Gharargahjahadiesf
مشاهده در ایتا
دانلود
دل نوشته طلبه خواهر جهادی روز اول خدمت در بیمارستان الزهرا شنبه، 26مهر1399 بخش وی‌آی‌پی و اما گفتنی‌های اولین روز حضور در خط مقدم شوق و حال عجیبی داشتم. حضورمان در بخش، هم‌زمان با حضور خادمین امام‌رضا علیه‌السلام بود. ابتدای کار، نگاه سنگین برخی از پرستاران را احساس می‌کردم؛ اما مهم نبود. شروع کردیم به عیادت و احوالپرسی از بیماران. کار را با همدلی با بیماران و گوش شنوابودن برای درددل‌هایشان آغاز کردیم و با کمک به آن‌ها در غذادادن، جابه‌جاکردن، پاشویه‌کردن، پرکردن ظرف آب‌مقطر دستگاه اکسیژن و... ادامه دادیم. پیکی بودیم بین بیمار و پرستار: خواسته‌های بیماران را به پرستاران و دستورات پرستاران را به بیماران منتقل می‌کردیم. جالب اینکه زمانی که هر دو گروه حوصله یا توان یا روی روبه‌روشدن با هم را نداشتن، ما واسطه‌ای امین و بی‌طرف برای هر دو طرف بودیم. هرچه زمان می‌گذشت، بر شوق ما از حضور در خط مقدم افزون و بر شعف و آرامش بیشتر بیماران افزوده‌تر می‌شد. پرستاری که در ابتدا چندان به نگاه‌کردن به ما و شنیدن حرف‌هایمان تمایل نداشت و می‌گفت کار پرستاری نکنید، حالا نه‌تنها شنوندهء حرف‌هایمان شده بود؛ بلکه صدایمان می‌کرد و می‌خواست برخی کارها را برای بیمار انجام دهیم. خلاصه بهشتی بود که شب، با وجود تمام خستگی‌ها، دلمان نمی‌خواست آنجا را ترک کنیم. ما خاک پای آن‌ها هم نبودیم؛ اما مادری که با پسرش بستری شده بودند می‌گفت: «پسرم بعد از اینکه تبش پایین آمد، تلفنی به مادربزرگش می‌گفت نیروهای جهادی مثل فرشته‌ها کنارم بودند...» جالب‌تر اینکه مادر این آقای دکتر با شعف می‌گفت نظر پسرم دربارهء روحانیون با قبل از آمدنش به بیمارستان، خیلی فرق کرده و حس بسیار خوبی به آن‌ها پیدا کرده است. خلاصه هفت ساعت نبود؛ بلکه عمر و حظی بود که خدا کند شیرینی و آثارش تا ابد باقی بماند. @gharagah_jahadi
گزارش یک زوج طلبه جهادی در بیمارستان الزهرا ۱۳۹۹/۷/۱۸ جمعه منتخب یک توی بخش 1 فقط منو همسرم بودیم امروز غیر از صحبت و آشنایی با مریض ها؛ همراه آقا مهدی به درخواست پرستاری تب و اکسیژن خون و قند بیمارا رو چک کردیم خیلی تجربه جالبی بود وما با استقبال و تشکر پرستاری روبه رو شدیم. حتی مریض ها براشون جالب بود. مریض ها میپرسیدند که شما خانواده این !!!وقتی جواب مثبت ما رو میشنیدند گاهی خوشحال میشدند و بعضیاشون هم اشکشون جاری میشد.... اه..... چقدر سخته دیدن اشک پیرمردی که تنهاست..... دوستی ما با مریضها بیشتر و بیشتر میشه و دلتنگیمون وقتی تو خونه ایم بیشتر. امروز و دیروز که خونم دلم تو راه رو بخشِ توی اتاقای مریض ها بالای سر تخت ده چند بار خواستم زنگ بزنم و صداشو بشنوم....مهربونی اون خانم مثل مادرمه...... همسرم میگفت: این که حس کنی الان باید بری سر به مریضی بزنی دست خودت نیست این الهام خداست اینو وقتی فهمیدم که تو زمان استراحتم داشتم مریضها رو تو ذهنم چک میکردم که دیگه کی مونده که باید برم پیشش یادم به تخت 10 افتاد . وقتی رفتم تو، حاج خانم و دخترش بودند به من میگن فرشته نجات......(امان از وقتی که اینطوری خطاب میشی میخای سربه تن خودت نباشه ولی مردم چقدر ترو خوب میبینند چقدر آزار دهندست....) گفتم چرا فرشته؟ گفت : تو این سه روز هر وقت مامانم به مریم فکر کرده و حالش خوب نبوده تو امدی جالب نیست؟ انگار مریم نیست ولی تو به جای مریم میای نکنه از طرف مریمی ؟ خدایا به دل داغدار مادرش صبر بده..... @gharagah_jahadi
اینجا جبهه است... خط مقدم جبهه سلامت 👆 گزارشی چند دقیقه از طلاب جهادی در بیمارستان الزهرا.
نوشته ی زیر بیان جناب دکتر حسین زاده می باشد(_مسئول آزمایشگاه کرونا بیمارستان الزهرا و عضو کمیته سلامت جبهه مردمی سلامت) لازم به ذکر است شاهدین این اتفاق جمعی از طلاب جهادی ،دکتر سهرابی مدیر بیمارستان،دکتر زینلیان،دکتر حسین زاده و... هستند با سلام و عرض ادب وارادت خدمت اعضای محترم گروه امروز بعد از یک جلسه چالشی دوو نیم ساعته درخصوص نحوه ادامه فعالیت جبهه مردمی سلامت در دفتر ریاست مرکز آموزشی درمانی الزهرا، درحالی که با یک احساس خستگی از دوست گرامی جناب آقای دکتر زینلیان جدا شده بودم وراهی آزمایشگاه بودم تلفنی از دفتر جبهه داشتم که عنوان کردند دختر مکرم استاد مرحوم جناب آقای دکتر حکمت نیا به دفتر آمده اند و اعلام آمادگی جهت همکاری نموده اند. به رسم ادب وارادتی که به این خانواده محترم داشتم در دفتر حاضر شدم و پس از ملاقات با ایشان و ذکر یادی از خدمات نیک پدر مرحومشان ویادآوری اقدامات بی نظیر خیر خواهانه خانواده محترمشان خصوصا جناب آقای مهندس طاهریان در بیمارستان کاشانی، نکته بسیار جالب و الهام بخشی را خانم دکتر مطرح فرمودند که ذکر آن بدلیل احساس خیلی خوب و انرژی مجددی که به بچه های دفتر وشخص بنده داد را خالی از لطف نمیدانم. خانم دکتر در ادامه صحبتهاشون گفتند، اینکه من امروز به این دفتر آمدم بدلیل ماموریتی است که پدرم شب گذشته در خواب به من دادند.ایشان داستان را اینچنین ادامه دادند که دیشب خواب پدرم را دیدم که درخواب به من گفتند پاشو ،از خواب بیدار شو باید برویم جبهه. گفتم پدرجان، سی سال است جنگ تمام شده و شما درآن عالم هم در حال وهوای جنگ هستید و دست برنمیدارید، ایشان فرمودند نه خیر جبهه تمام نشده و بیایید تا شما را به جبهه ببرم و من را سوار ماشین خودشان کردند و آوردند در بیمارستان الزهرا پیاده کردند و گفتند، اینجا جبهه است و شما باید اینجا باشید، لذا صبح بی اطلاع از همه چیز به بیمارستان آمدم و پرسیدم آیا امکان کار داوطلبانه برای بیماران مبتلا به کرونا در این مرکز وجود دارد؟ که من را به این دفتر راهنمایی کردند وحالا من اینجا هستم تا ماموریت پدر را انجام دهم. جالب اینکه امروز مصادف با چهلمین روز رحلت این انسان فداکار بود که تمام عمر خودرا درراه مجاهدت برای مردم و رزمندگان اسلام صرف نمود.😭 رفقا @gharagah_jahadi
و گزارش طلبه خواهر جهادی در خط مقدم جبهه سلامت روز دوم خدمت دوشنبه، 28مهر1399 محل خدمت: بخش رویه و اورولوژی بیمارستان الزهرا این بار هم دلم نیامد تنها راهی خط مقدم شوم. خیل زمینیان آسمانی و آسمانیان مقرب و چشم‌به‌راهان خیرات را با خود همراه و شاید من همراهی‌شان کردم و به را افتادم. «امروز، تعداد نیروهای جهادی کمه، برای همین شما باید تنها بری بخش ریه...» انگار از میان حرف‌های خانم آیتی، فقط «برو» را شنیده بودم. همین که یکی از دوستان گفت با من بیا، رفتم. کجا، از کجا، منتخب چند و اصلاً منتخب چیست، خیلی برایم مهم نبود. به اولین ایستگاه پرستاری رسیدیم. یکی از کادر بخشی که روز اول در آنجا خدمت کردم، بعد از سلام و احوالپرسی، وقتی دید خانم همراهم دارد مرا با خود می‌برد، با خنده و تعجب گفت: «نیروی من رو کجا می‌بری؟!» خندیدم و گفتم امروز باید به بخش دیگری بروم. سالن‌ها را یکی‌ پس از دیگری طی کردیم تا رسیدیم به بخش ریه. بعد از پوشیدن گان و پاپوش و زدن شیلد، راهی اتاق بیماران شدم. اغلبِ بیماران، همراه یا پرستار داشتند. کار را با عیادت و احوالپرسی از بیماران و خداقوت به همراهان و کمک‌هایی جزئی آغاز کردم؛ ولی شروع نشده، شانه‌هایم از سبکی کار و چشمانم از جست‌وجوی مددخواه خسته شده بود تا اینکه گوشی را برداشتم و زبان، شکواییه‌گوی شانه و چشمانم نزد خانم آیتی شد. صحبتمان که تمام شد، پیاده‌روی‌ام شروع شد: حدوداً هفت ساعت. آن روز اقبالم بلندتر شده بود، به درازی سه بخش. چشم و زبان و دست و پاها همه درگیر کار بودند و خدا را شکر که تنفس، غیراختیاری است. روز عجیبی بود: متفاوت با روز اول، تفاوتی مثل تفاوت قیمت‌ها پیش از پرزیدنت روحانی و با پرزیدنت روحانی. امروز شاید رکورد برداشتن وزن‌های سنگین را در عمرم زدم. اغلبِ بیماران خانم‌های مسنی بودند که توانایی حرکت و رفتن به سرویس بهداشتی را نداشتند. کاری که برای آن‌ها از دستم برمی‌آمد، کمک به همراه در تعویض لباس و ملحفه و...، ماساژ پاهای ورم‌کرده و خسته از بی‌حرکتی، آوردن آب و آب‌جوش و شستن ظرف توالت و شنیدن درددل‌های بیمار و همراهش بود. گاهی هم مجبور بودم جلوی عروس، گلایه‌های مادرشوهر از عروس را بلندبلند و خندان، تشکر از عروس ترجمه کنم و به‌قول معروف، ماست‌مالی و به‌قول خدا روغن‌مالی کنم. از بس بین سه بخش راه رفته و گاهی هروله‌ کرده و گاهی کارهای سنگین کرده بودم، از سر تا زانوهایم خیس عرق شده بود. وقتی کنار پیران باشی، گوشت پر می‌شود از دعا و دعا و دعا و زبانت، پیک عرض شرمساری‌ از این‌همه لطف. نای نفس‌کشیدن نداشتن؛ اما خب گاهی هم باید پیششان و میان ناله‌ها و سؤال‌هایشان شناسنامه باز کنی و آدرس بدهی و... بگذریم. خلاصه آن روز، همه‌‌جوره روز شلوغ و پرکاری بود. وقت کم می‌آوردم. همراه بیمار تا چشمش به من می‌افتاد، از دور می‌گفت: «کجا رفتی؟ زود بیا. مادرم هی داره سراغت رو می‌گیره.» بیمار، همراه بیمار، خدمه، مسئول بخش و سوپروایزر صدایم می‌کردند: یکی با من کار داشت و دیگری، پیک دیگری برای انجام کاری بود، حتی در بخش قلب. دیگر توان راه‌رفتن نداشتم. هر لحظه ممکن بود از شدت خستگی نقش زمین شوم. دلم برای یک لیوان دمنوش یا چایی لک می‌زد؛ اما... . به در کلاس 2 که رسیدم، آقایی غذابه‌دست ایستاده بود. سردرد و بی‌حالی و گرسنگی و نبود دمنوش و آب‌جوش چاره‌ای برایم نگذاشته بود، جز خوردن غذایی که خواهانی نداشت. خدا خیرش دهد آن آقای غذا‌به‌دست را. بالاخره سربازی آن روز هم به لطف خدا تمام شد و ای کاش به فضل و توفیق خدا تمام نشود سر «بازی». @gharagah_jahadi
در اینستاگرام صفحه ی قرارگاه جهادی طلاب و روحانیون را به آدرس زیر دنبال فرمایید👇 @gharargah_jahadi_esf
فوری⭕️ روز گذشته آقا مجدد درخواست کردند تا نیروهای جهادی به میدان بیایند😢 رفقا شدیدا به نیروی جهادی در بیمارستان ها نیاز است‌. یاعلی
🔊امر ز فرماندهی کل قوا می رسد... باز تکرار میکنیم،شدیدا به نیروی جهادی خواهر و برادر به خصوص طلاب در بیمارستان ها نیاز است. ثبت نام ویژه طلاب به صورت پیام (نام،شماره تماس،پایه،نوع همکاری)به لینک زیر👇 @hajiloo_moslem کمک رسانی در امورفرهنگی،دفتری،همیاری بیمار در بخش کرونایی،تدارکات و... ✅تذکر : قسمت هایی در بیمارستان هست که حضور در بخش کرونایی ندارد و طلابی که مایل هستند می توانند همکاری نمایند. گروه خط شکنان جبهه سلامت برای هماهنگی های بیشتر👇 https://eitaa.com/joinchat/3921805379C295b84ee38 @gharagah_jahadi
اطلاعیه فوری⭕️ با توجه به سازماندهی بهتر طلاب جهادی خواهر و برادر در بیمارستان ها نیاز به نیروی جهادی در قسمت های زیر از بین طلاب داریم: ۱_ ۳نفر طلبه خواهر جهت اسقراردر دفتر قرارگاه در ۳ شیفت صبح،عصر و شب ۲_۳نفر طلبه برادر جهت استقرار در دفتر قرارگاه در ۳ شیفت ۳_۳ نفر طلبه ی خواهر برای ۳ شیفت در فعالیت های فرهنگی ۴_۳ نفر طلبه ی برادر برای ۳ شیفت در فعالیت های فرهنگی ۵_۳نفر نیروی خواهر برای ۳ شیفت در امور پشتیبانی و تدارکات ۶_۳نفر نیروی برادر برای ۳ شیفت در امور یشیبانی و تدارکات و...
💢اطلاعیه مهم💢 طلاب و روحانیون جهادی خواهر و برادر داوطلب اعزام به بیمارستان ها لازم است جهت ثبت در سامانه مرکز خدمات وثبت بیمه مشخصات خود(نام،ش تماس،ش طلبگی،پایه) خود را به آی دی زیر ارسال نمایند👇 @hajiloo_moslem لازم به ذکر است هنوز سنگر بیمارستان ها نیاز شدید به نیروهای جهادی به خصوص طلاب دارد،لذا هرچه سریعتر اعلام آمادگی خود را اعلام فرمایید‌ @gharagah_jahadi
امام خامنه ای (مدظله العالی): ((روایت هست که کسی که بر سر بیمار می‌رود، مثل کسی است که در رحمت الهی غوطه‌ور می‌شود. ممکن است بعضی تعجب کنند که مگر بر سر بیمار رفتن چه خصوصیتی دارد.... چون تأثیر آن تأثیر غیرقابل محاسبه و برتر از محاسبات معمولی است. روحیه دادن به مریض گاهی از دادن داروی او بسیار حیات‌بخش‌تر و مؤثرتر است. ...)) در شرایط فعلی که بیماران کرونایی روحیه ی خود را به دلیل فضاسازی رسانه ها از دست داده اند و محروم از هرگونه عیادت هستند، در اقدامی ارزشمند و برخی ازعلما و فضلای حوزه علمیه اصفهان ، آمادگی خود جهت عیادت از بیماران کرونایی دربیمارستان ها را اعلام نموده اند، که ان شا الله از شنبه ۱۰ آبان عیادت از بیماران کرونایی با رعایت تمام پروتکل های بهداشتی توسط این عزیزان انجام خواهد شد. بزرگوارانی که تا این لحظه اعلام آمادگی نمودند: ۱_حجت الاسلام والمسلمین باطنی ۲_حجت الاسلام و المسلمین شیروانی ۳_حجت الاسلام و المسلمین اهتمام ۴_حجت الاسلام و المسلمین کیانی ۵_حجت الاسلام و المسلمین بیدارم ۶_حجت الاسلام و المسلمین خوشنویس زاده ۷_حجت الاسلام و المسلمین خطاط ۸_حجت الاسلام و المسلمین رفیعی ۹_حجت الاسلام و المسلمین معصومی ۱۰_دکتر منتظری ۱۱_حجت الاسلام و المسلمین رضایی ۱۲_حجت الاسلام و المسلمین نیکبخت ۱۳_حجت الاسلام و المسلمین عبادی ۱۴_حجت الاسلام و المسلمین هاشمی فر ۱۵_حجت الاسلام والمسلمین مظاهری منتظر اعلام حضور بزرگواران دیگر نیز هستیم. @gharagah_jahadi
💢فراخوان 💢 سنگر دوم جبهه سلامت بیمارستان خواهر و برادر جهت حضور در بخش های کرونایی و خارج از بخش کرونا فقط طلاب به شماره 09130926529 مشخصات خود را ارسال فرمایند و حتما قید شود در چه قسمت و چه شیفتی مایل به همکاری هستند. ✅در ضمن اسکان برای نیروهای خواهر و برادری که از شهرستان می آیند یا قصد دارند در بیمارستان بمانند در بیمارستان عیسی بن مریم ویژه طلاب مهیا می باشد ✅ @gharagah_jahadi
اولین شب اعزام طلاب جهادی به بخش های کرونایی بیمارستان عیسی بن مریم با رمز عملیات یا رسول الله @gharagah_jahadi