eitaa logo
قرار اندیشه
257 دنبال‌کننده
464 عکس
188 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️راه انسان در مواجهه های با خطرات و مسائل، ملت‌ها چه از خود بروز می‌دهند؟ در جهانی که چنین ناامن است، انسانها به اطمینانهای مخدری پناه می‌برند که آنان را از وضعیت بی پناهی و ناامنی رها سازد. انسان تراژیک غربی که گویی طرحی از بدبختی انسان است که در آن انسان با جهان مبارزه می‌کند و نهایتا خشونت است که دامنگیر بشر می‌گردد. خشونت‌های مهمی که شاید از نظر آدمی مغفول می‌ماند، گویی در لحظه ای است که سؤال‌ها را در لحظه علم طوری می‌پرسد که به جوابهای قطعی و بی رحم برسد. در پس این جوابها و نظریه های انسانی، چه مواجهه هایی برای آدمی رقم می‌خورد؟ گویی بشر وضعیت ضعیفی پیدا می‌کند و جهان خشونت‌هاست که بروز می‌کند. آدمی است که گم می‌شود... گویا تکوین هویت انقلابی در روزگار ما خبر از جهانی است که راهی برای انسان گشوده می‌شود. طرحی تازه از انسان که به او توان می‌دهد از نو از خود بپرسد من کیستم؟ و از زندگی ای که نیست، بپرسد و درکی از آینده مقابل او قرار می‌گیرد که مقام انسان در آن پیدا می‌شود. افقی که آدمی در آن، در وضعیت مهر قرار می‌گیرد؛ وضعیتی که در جنگ با خود و جهان و دیگری نیست، از سر مهر با جهان و خود روبروست، مهری که احساس صرف گاه فایده انگارانه نیست بلکه مهری است که با عظمت قرین است و در دل خود مخاطره ای عظیم دارد چرا که اشداء علی الکفار است و رحماء بینهم... @gharare_andishe
سکون خانه‌ی یار و ترانه‌ی شراب می برون نرفته از دل به کجا داری؟ ز هرچه خرابه بود آباد شدم ولی درون این دم خانه گفت خدا داری؟ اگر به سمع نگاهش به نام بگشایی درون هر دم آخر کنون که جا داری ز اشک و لابه و عجزت که کار بسیار است جنون آنی و اما چو عقل بسیاری نسیم صبح بیامد طلوع بگشوده نگاه آخر و اینجا رسیده به یاری 🖊 @gharare_andishe
می‌گویند وقتی مادرش این اعمالی که ردیف شده‌اند را انجام داد، پسرش از زندان آزاد شد. چه فرخنده و مبارک! اما من چه؟ مادرم یا آنکه عزیزی در زندان دارم که مایل به آزادی آنم؟ یا شاید هم می‌خواهم خودِ زندانی‌ام را از بندِ نمی‌دانم چه، برهانم. اما به هر حال حمد و توحید و ثنا و بعد از آن هم اختلاطی طولانی آن هم با خدا_قربانش شوم خیلی خوش صحبت است، آن‌قدر که ده، بیست تا سوره را ردیف کرده_چیزی عجیب می‌نماید. و من! منی که نام خود را هم نمی‌دانم و این من را هم از لغت‌نامه‌ی آدم بودنم_احیانا_آورده‌ام، حالا چطور باید اول کلی از خدای خود تعریف کنم و بعد از آن، سخنانش را بشنوم؟ چیزی به ذهنم نرسید جز آنکه چیزهایی که این روزها مرا در برگرفته و حسابی با آنها حال می‌کنم را جلوی رویم بگذارم و با هر حمد و توحید و سخن گفتن بگویم: بارالها! مگر نمی‌گویند هر حمد مال توست! اگر این همه پریشانی و واژگان آواره و صفحات گم شده در کتاب‌ها و دیالوگ‌های جانگداز و البته لبخند حاج قاسم تویی، دمت گرم! خدایی شایسته است بنشینم و آنها را انجام بدهم... 🖊 @gharare_andishe