و جهـــــاد تبیین!
امری که امروزه در نسبت با ندای ولیّ، بر خویش لازم و واجب می بینم... و شاید در شور جهادی، اولین چیزی که بدان بیندیشم اینست که چه چیزی را باید تبیین کرد؟ و چگونه؟؟؟
اما اکنون می خواهم یک گام عقب تر برگردم، سخنم در خود واژگان عمیق و پرمعنای «جهاد تبیین» است.
ظاهرا جهاد برایم آشناست؛ تلاش، حرکت با شور و استقامت تا هدف، و از هر کجا که هستی تا مقصد...
به مکتب وحی مراجعه می کنم و به دنبال جهاد می گردم:
جهاد فـــــــی سبیل الله؛ جهاد فــــــی الله؛ مجاهد فــــــــی سبیله؛ یجاهدون فیــــــه....
حرف ربطی همواره در کنار جهاد به چشم می آید و گویا جهاد را به عالمی مرتبط می کند، انگار جهاد صرفا حرکت پرتلاشی که گاه گمان می رود نیست!
بایست «در ساحتی ورود نمود» تا آغاز جهاد در آن معنا یابد! ساحت رویارویی با خدا؛ حقیقتی که در عالم حاضر است و در مجالی ظهور یافته... که اگر این ورود و رویارویی نباشد عنوان مجاهدت هم از تلاش رخت برمی بندد، چنانکه در تقابل و نبرد حق و باطل، تنها تلاشهای جبهه حق جهاد خوانده می شود، که باطل عدم است و دویدنها همه هیچ و هبط...!
باید از عدم به عین هستی حقیقت پناه برد و او را یافت و در آغوشش صادقانه وارد شد...
صـــــــدق، راستی و درستی در عهد با حقیقت... و جهاد اینجاست، این مواجهه و این در هم آمیزی....
🍃اللّهمّ ادخلنی مدخل صدق
اما اینجا نیمه راه نیست تا که به دنبال تبیین بگردم. اینجا نقطه رویت حقیقت است و تبیین خود به سراغ ما می آید... دیگر محقّق خود مبیّن شده است! حق در این قلب و با این قلب به بیان می آید و از خود می گوید و قصه ظهورش را در جانها به زبان می آورد تا حجاب غفلت را از حضور خویش در باطنها بزداید و در اطمینان و امید آغوش حق استقرار دهد...
و شاید راز تبیین حسینی زینب سلام الله علیها را در همین نقطه رویت باید جست:
و ما رایت الّا جمیلا!
می خواهد قصه رخدادها را بگوید اما از رویت جمــــیل حرف می زند نه فقط جمال! این همان ولایت زینب است! وقت فنای در امام مبین که قتیل العبرات است و روایت او راز اشک را در اعتلای یگانگی با او بر ملا می سازد، و آنها که در این تحقق عبدالله شده اند در ابوّت اباعبدالله شنوای صدای حقیقت می گردند... دیگر تبیین و مبیّن یکی شده اند...
🍃 وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ
و شاید روایت حضور و ظهور خداوند در جانها و پدیدارهایی که وسعت و شدت بیشتر دارند بیّن تر باشد اگرچه هیچ صحنه ای خالی از این حضور تاریخی نیست، اما آنچه که بیشتر چشمها را روشن و دلها را گرم می کند، همانهاست که از آن تعبیر به حماسه می کنیم. حماسه هایی که در عین شگفت انگیزی گاه به سادگی یک رخداد معمول زندگی ماست، حماسه حضور...
اما به راستی جایگاه مجاهد تبیین نقش حماسه ساز است یا روایتگر حماسه؟ و آیا این دو از هم جدا هستند یا...
#جهاد_تبیین
#قسمت_اول
✍#میثاق
@gharare_andishe
🔹طلب
آدمی از آن گاه که پای بر کره خاکی نهاد، خویشتن را تنیده در مسئله هایی یافت که زندگیش، بر دویدن های رسیدن به پاسخ مسئلهها معنا میشد، و هر گاه خود را فارغ از پرسشها مینگریست، گویی غباری از خاک مرگ، او را مدفون روزمرگیها و بیثمری ها ساخته است...
و حیات معنایی جز جوشش ارادهها در پی "عطـــش تشنگی ها" نیست که آب زندگانی را در رگهای این عصاره هستی جاری میسازد.
#طلب
✍#میثاق
@gharare_andishe
پرسش از مسئله، اگر با شتاب زدگیِ ساحل پیمایی دریای وجود آدمی تلقی گردد، بدان گونه که گویا در پی رفع مشکلی عاجل از دشواریهای زندگی روزمره اوست، تنها فراخواندن راه حل هایی از جنس خروج از بحران را به همراه خواهد داشت و با مرتفع شدن مشکل، این پرسش نیز از منظرها برخواهد خاست..
اما آیا فراخنای تفکر به ما این مجال را میدهد که در افقی ماورای "صحنه های امروزین" زندگی، پرسش از مسئلهی جانِ انسان را طرح نماییم؟!
و آیا اساسا با فراروی از ساحت پاسخها و راه حل ها، میتوان به ذات توجه به مسأله و گوش سپردن به اسرار آن، امید گشایش داشت؟!
و اگر پرسش از مسأله، ما را به امتداد جریانی از سؤالات دیگر بکشاند، قادر خواهد بود دریچه هایی از نور و نگریستن به آینده ای روشن برای انسان متحیر در سیاهچال خواستن ها بگشاید؟!
#طلب
✍#میثاق
@gharare_andishe