و اگر شخص علاقه قلبی او تنها حیات مادی و شهوات دنیوی باشد و ثروتمندی را بالذات دوستدار و آن را وسیله رسیدن به آرزوهای نفسانی شناخت و حیات پس از مرگ و قُرب به پروردگار و جوار آل محمد صلّی اللّه علیه و آله را حکایتی پنداشت و آنها را تنها بر زبان داشت گاهی که می گفت قیامت حق است، میزان و صراط و بهشت و جهنم همه حق است، اموری بود که بر زبان می گفت ولی علاقه قلبی او تنها دنیا بود، البته زیادتی ثروت و کامیابیهای دنیوی برای چنین شخصی بلای حقیقی و موجب شقاوت ابدی است و مَثل او در عالم حقیقت مَثل کسی است که برایش سلطنت پیش بینی شده و باید حرکت کند و به قصر سلطنتی وارد شود و بر تخت سلطنتی نشیند و از انواع نعمتها بهره برد؛ پس در اثناء راه به خرابه ای که پر از لاشه مردار و لاش خورهاست برسد؛ پس در آن خرابه منزل کند و در برابر قصر سلطنتی و به مردارخوری قناعت نماید؛ چنانچه در داستان مزبور به این حقیقت اشاره شده است و از آنجایی که ثروتمندی و کامیابی غالباً برای بشر دام می شود و او را صید می کند، یعنی محبت آنها در دلش جای گرفته و از عالم اعلا غافل می گردد و علاقه قلبیه اش از جهان پس از مرگ بریده می گردد، پروردگار #حکیم بعضی از بندگان خود را از خوشیهای این عالم محروم می کند و به وسیله تیرهای بلای فقر و مرض و مصیبت و ظلمِ اشرار آنها را از دنیا دل آزرده می نماید تا دل به آن نبندند و از حیات جاودانی غافل نشوند.
و به عبارت دیگر: انسان یک دل بیشتر ندارد، اگر در آن، محبت به دنیا و شهوات نفسانی جای گرفت به همان اندازه از جای گرفتن محبت خدا و اولیای او و سرای آخرت کم می شود و گاه می شود که حُبّ دنیا و شهوات، تمام دل را احاطه می کند تا جایی که برای خدا و اولیای او جایی باقی نمی ماند.
و از آنچه گفته شد دانسته گردید سرّ فرمایش امیرالمؤمنین علیه السّلام که فرمود : مال دنیا می خواهی یا محبت مرا .
و شرح و تفصیل آنچه گفته شد در کتاب ( قلب سلیم ) که ان شاء اللّه بزودی انتشار می یابد، ذکر گردیده است.
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/52492
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله #مجتهدی_تهرانی ره
چهار عامل خوب #استغفار
مدت : ۳ دقیقه
@ahadis_tollab
---------------------------------
🌐 @Mabaheeth
انسان شناسی 115.mp3
11.75M
#انسان_شناسی ۱۱۵
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
▪️چرا دنیا برای من جذّاب نیست، ولی دائماً برای موفقیتها و پرشهای بلندش برنامهریزی میکنم،
- اما حتی با اینکه تلاش میکنم، باز هم خیالِ من ناخوداگاه بهسمت خیالاتِ بلند و عاشقانهی ابدی نمیرود؟
- مشکل من کجاست که درِ خیالِ من، برای پروازهای بلند بسته است؟
@Ostad_Shojae
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#ثواب من قال « لا اله الاّ اللّٰه وحده وحده وحده. »
┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈
۱- جابر بن يزيد جعفى از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام نقل كرده كه فرمود جبرئيل نزد رسول صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم آمد و گفت: خوشا بحال آن فردى از امّت تو كه بگويد: « لا اله الاّ اللّٰه وحده وحده وحده. »
____________
[ شرح: طوبى بمعنى خوبى و خوشى، و يا مراد درختى است در بهشت بنام طوبى، و كلمۀ وحده سه مرتبه، تأكيد پى در پى در شهادت بوحدانيّت الهى است ]
#ثواب من قال لا إله إلا الله مخلصا
┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈
۱- محمّد بن حمران از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: هر كه با #اخلاص بگويد « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » داخل بهشت خواهد شد، و اخلاص در كلمۀ توحيد باينست كه شهادت دادن به يگانگى پروردگار او را از معاصى باز دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲- جابر گويد امام باقر عليه السّلام روايت كرد كه پيغمبر اكرم صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم فرمود: جبرئيل بين صفا و مروه بر من نازل شد، گفت اى محمّد طوبى و خوشى(يا درختى در بهشت)ويژه آن فردى از امّت تو است كه «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » را با اخلاص بگويد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳- زيد بن ارقم از پيغمبر اكرم صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم روايت كند كه فرمود: هر كه با اخلاص بگويد «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ» داخل بهشت خواهد شد، و اخلاص او در اين شهادت باينست كه گفتن «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » او را از محرّمات الهى باز دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۴- زرّ بن حبيش گويد حذيفه ميگفت « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » هميشه غضب الهى را از بندگان برميگرداند، مادامى كه سلامت دين را بر دنيا مقدّم بدارند، ولى هر گاه باكى از نقصان در دين نداشته باشند، و فقط در فكر تكميل جهات مادّى و دنيوى خود باشند، و در عين حال «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ» بگويند از آنان پذيرفته نميشود و بآنها ميگويند دروغ ميگوئيد، و در اين كلمه راستگو نيستيد.
____________
[ شرح: ملاحظه ميفرمائيد كه اين چند روايت أخير مقيّد مينمايد روايات قبل را، و مجموعاً معناى احاديث اين مى شود كه هر گاه شخص متّقى «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ» بگويد سبب دخول در بهشت مى شود نه هر كسى و بهر نيّتى.
و نيز روايت چهارم مقطوع است يعنى نام معصوم عليه السّلام ذكر نشده.
#ثواب من مد صوته ب لا إله إلا الله
┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈
۱- سيف بن عميره گويد حضرت صادق عليه السّلام روايت كرد كه پيغمبر خدا صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم فرموده: هيچ مسلمانى نميگويد: « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » در حالى كه آواز خود را بدان بلند كند مگر آنكه گناهانش ريخته شود زير قدمهايش، مانند اينكه برگ از درخت زير شاخه هايش فرو ريزد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲- ابن عبّاس از رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم روايت كرده كه فرمود: در كلمات، هيچ كلمه اى نزد خدا محبوبتر از كلمۀ «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ» نيست، و هيچ بنده اى نيست كه بگويد: «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » مگر آنكه گناهانش زير قدمهايش ريخته مى شود، همان طورى كه برگ درخت، زير آن ريخته مى شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳- انس از رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم روايت كند كه فرمود در تفسير«كُلِّ جَبّٰارٍ عَنِيدٍ» او كسى است كه از گفتن «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ» امتناع بورزد، يعنى سرباز زند.
#ثواب من قال « لا إله إلّا الله » بشروطها
┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈
۱- اسحاق بن راهويه گفت: چون حضرت ابو الحسن على بن موسى الرضا عليهما السلام در سفر خراسان به نيشابور رسيد، پس از آنكه اراده كوچ نمودن بسوى مأمون نمود، محدّثين جمع شدند، و عرض كردند: اى پسر پيغمبر صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم از شهر ما تشريف مى بريد، و براى استفادۀ ما حديثى بيان نميفرمائيد؟
پس از اين تقاضا، حضرت سر خود از عمارى بيرون آورده فرمود: شنيدم از پدرم موسى بن جعفر عليهما السلام فرمود شنيدم از پدرم جعفر بن محمّد عليهما السّلام فرمود شنيدم از پدرم محمّد بن علىّ عليهما السّلام فرمود شنيدم از پدرم علىّ بن الحسين عليهما السّلام فرمود شنيدم از پدرم حسين بن علىّ عليهما السّلام فرمود شنيدم از پدرم #اميرالمؤمنين علىّ بن أبى طالب عليه السّلام فرمود شنيدم از رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم فرمود شنيدم از جبرئيل عليه السّلام گفت شنيدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود كلمۀ «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » دژ و حصار من است پس هر كه داخل دژ و حصار من شود از عذاب من ايمن خواهد بود،
پس هنگامى كه مركب حضرت حركت كرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من خود يكى از آن شروط ميباشم.
____________
[ شرح: اين حديث، معروف بحديث #سلسلة_الذّهب است به مناسبت رجال سند آن كه همه از معصومين ميباشند و از احاديث قدسيّه محسوب مى شود، چون گوينده كلام ذات اقدس الهى است، و مؤلّف پس از نقل كلام امام عليه السّلام در كتاب توحيد خود گويد: «معنى كلام حضرت اينست كه از شروط«لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ »اقرار بامامت من است و اينكه من از جانب حقّ تعالى امام مفترض الطّاعة هستم»
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
📚📖 مطالعه
#خطبه_اول | ۱۲ وَ اصْطَفى سُبْحانَهُ مِنْ وَلَدِهِ اَنْبیاءَ اَخَذَ عَلى الوَحْىِ میثاقَهُمْ وَ عَل
#خطبه_اول | ۱۳
اِلى اَنْ بَعَثَ اللهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ عِدَتِهِ وَ اِتْمامِ نُبُوَّتِهِ مَاْخُوذاً عَلَى الْنَبییّنَ میثاقُهُ مَشْهُورَةً سِماتُهُ، کَریماً میلادُهُ، وَ اَهْلُ الاَرْضِ یَومَئِذ مِلَل مُتَفَرِّقَة وَ اَهْواء مَنْتَشِرَة وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّتة، بَیْنَ مُشَبِّه للهِ بِخَلْقِهِ اَوْ مُلْحِد فِى اسْمِهِ اَوْ مُشیر اِلى غَیْرِهِ، فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ وَ اَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنْ الْجَهالَةِ.
ثُمَّ اخْتارَ سُبْحانَهُ لِمُحمَّد صَلَّى الله عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ لِقائَهُ، وَ رَضِىَ لَهُ ما عِنْدَهُ، وَ اَکْرَمَهُ عَنْ دارِ الدُّنْیا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقام البَلْوى، فَقَبَضَهُ اِلَیْهِ کَریماً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ خَلَّفَ فیکُمْ ما خَلَّفَتِ الاَنْبیاءُ فى اُمَمها اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلا بِغَیْرِ طَریق واضِح وَ لا عَلَم قائم.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
#ترجمه فراز سیزدهم ؛
(اين وضع همچنان ادامه داشت) تا اين که خداوند سبحان محمّد رسول الله(صلى الله عليه وآله)را براى وفاى به عهد خويش و کامل کردن نبوّتش مبعوث کرد.
اين در حالى بود که از همه پيامبران، پيمان درباره او گرفته شده بود (که به او ايمان بياورند و بشارت ظهورش را به پيروان خويش بدهند) و در حالى که نشانه هايش مشهود و ميلادش ارزنده بود و در آن روز مردم زمين، داراى مذاهب پراکنده و افکار ضدّ و نقيض و راه ها و عقايد پراکنده بودند: گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبيه مى کردند و گروهى نام او را بر بتها مى نهادند و بعضى به غير او اشاره و دعوت مى نمودند؛ امّا خداوند آنها را به وسيله آن حضرت از گمراهى رهايى بخشيد و با وجود پربرکتش، آنان را از #جهالت نجات داد.
سپس خداوند سبحان، لقاى خويش را براى محمّد انتخاب کرد و آنچه را نزد خود داشت براى او پسنديد و او را با رحلت و انتقال از دار دنيا به سراى آخرت گرامى داشت و از گرفتارى در چنگال مشکلات نجات بخشيد.
آرى در نهايت احترام او را قبض روح کرد، درود خدا بر او و آلش باد!
او هم، آنچه را انبياى پيشين براى امّت خود به يادگار گذارده بودند، در ميان شما به جاى نهاد چرا که آنها هرگز امّت خود را بى سرپرست و بى آن که راهى روشن در پيش پايشان بنهند و پرچمى برافراشته نزد آنان بگذارند، رها نمى کردند.
┅───────────
مطالعه شرح این فراز ؛
https://eitaa.com/ghararemotalee/10511
—— ⃟ ————————
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
طلوع آفتاب اسلام در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) اشاره به چهار نکته مى فرماید: نخست، مسأله بعثت پیامبر اسلام و بخشى از ویژگیها و فضایل آن حضرت و نشانه هاى نبوّت او.
دوّم، وضع دنیا در زمان قیام آن حضرت از نظر انحرافات دینى و اعتقادى و نجات آنها از این ظلمات متراکم، به وسیله نور محمّدى(صلى الله علیه وآله).
سوّم، رحلت پیامبر از دار دنیا.
چهارم، میراثى که از آن حضرت باقى مانده، یعنى قرآن مجید.
در قسمت اوّل مى فرماید: «این وضع همچنان ادامه یافت تا این که خداوند سبحان، محمّد رسول الله(صلى الله علیه وآله) را براى وفاى به عهد خود و کامل کردن نبوّتش برانگیخت و مبعوث کرد» (اِلى اَنْ بَعَثَ اللهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ(۱) عِدَتِهِ وَ اِتْمامِ نُبُوَّتِهِ(۲)).
سپس اشاره به بخشى از فضایل آن حضرت کرده، مى فرماید: «این در حالى بود، که از همه پیامبران پیمان درباره او گرفته شده بود (که به او ایمان بیاورند و بشارت ظهورش را به پیروان خویش بدهند)» (مَاْخُوذاً عَلَى الْنَبییّنَ میثاقُهُ).
«در حالى که نشانه هایش مشهور و میلادش پسندیده بود» (مَشْهُورَةً سِماتُهُ،(۳)کَریماً میلادُهُ).
این تعبیر ممکن است اشاره به کرامت و عظمت پدر و مادر و اجداد او باشد و یا برکاتى که هنگام تولّد او براى جهانیان فراهم گشت، چه این که مطابق نقل تواریخ، همزمان با تولّد آن حضرت بتها در خانه کعبه فرو ریختند، آتشکده فارس خاموش شد، دریاچه ساوه که مورد پرستش گروهى بود خشکید و قسمتى از قصر شاهان جبّار در هم شکست و فرو ریخت و همه اینها بیانگر آغاز عصر جدیدى در مسیر توحید و مبارزه با شرک بود.
سپس مى افزاید: «در آن روز مردم زمین، داراى مذاهب پراکنده و افکار و خواسته هاى ضدّ و نقیض و راه ها و عقاید پراکنده بودند» (وَ اَهْلُ الاَرْضِ یَومَئِذ مِلَل مُتَفَرِّقَة وَ اَهْواء مَنْتَشِرَة وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّتة).
«گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبیه مى کردند و گروهى نام او را بر بتها مى نهادند یا به غیر او اشاره و دعوت مى کردند» (بَیْنَ مُشَبِّه للهِ بِخَلْقِهِ اَوْ مُلْحِد فِى اسْمِهِ اَوْ مُشیر اِلى غَیْرِهِ).
«ملحد» از مادّه «لحد» بر وزن مَهْد به معناى حفره اى است که در یک طرف قرار گرفته است و به همین جهت به حفره اى که در یک جانب قرار گرفته است لحد مى گویند، سپس به هر کارى که از حدّ وسط منحرف به سوى افراط و تفریط شده، الحاد گفته مى شود و شرک و بت پرستى را نیز به همین جهت الحاد مى گویند و منظور از جمله بالا «مُلْحِد فِى اسْمِهِ» همان است که در بالا اشاره شد که نام خدا را بر بتها مى نهادند; مثلا به یکى از بتها اللات و به دیگرى العزّى و به سوّمى منات مى گفتند که به ترتیب از الله و العزیز و المنّان منشتق شده است و یا این که منظور آن است که صفاتى براى خدا همچون صفات مخلوقات قائل مى شدند و اسم او را دقیقاً بر مسمّى تطبیق نمى کردند.
جمع میان هر دو تفسیر نیز ممکن است.
سپس مى افزاید: «پس خداوند آنها را به وسیله آن حضرت از گمراهى رهایى بخشید و با وجود پربرکت او، آنان را از جهالت نجات داد» (فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ وَ اَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنْ الْجَهالَةِ).
بعد به فراز دیگرى از این بحث پرداخته، مى فرماید: «سپس خداوند سبحان لقاى خویش را براى محمّد انتخاب کرد و آنچه را نزد خود داشت براى او پسندید و او را با رحلت و انتقال از دار دنیا به سراى آخرت، گرامى داشت و از گرفتارى در چنگال مشکلات نجات بخشید» (ثُمَّ اخْتارَ سُبْحانَهُ لُِمحمَّد صَلَّى الله عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ لِقائَهُ، وَرَضِىَ لَهُ ما عِنْدَهُ، وَاَکْرَمَهُ عَنْ دارِ الدُّنْیا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقام البَلْوى).(۴) «آرى در نهایت احترام او را قبض روح کرد، درود خدا بر او و آلش باد» (فَقَبَضَهُ اِلَیْهِ کَریماً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ).
«او هم آنچه را انبیاى پیشین براى امّت خود به یادگار گذارده بودند در میان شما به جاى نهاد» (وَ خَلَّفَ فیکُمْ ما خَلَّفَتِ الاَنْبیاءُ فى اُمَمها).
«زیرا آنها هرگز امّت خود را بى سرپرست و بى آن که راه روشنى در پیش پایشان بنهند و پرچمى برافراشته، نزد آنها بگذارند رها نمى کردند!» (اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلا(۵)بِغَیْرِ طَریق واضِح وَلا عَلَم قائم).
بدیهى است منظور امام(علیه السلام) از تعبیر بالا همان چیزى است که در حدیث ثقلین آمده است که طبق این روایت متواتر، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «من از میان شما مى روم و دو چیز پرارزش در میان شما به یادگار مى گذارم: کتاب خدا و عترتم که اگر به این دو تمسّک جویید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو از یکدیگر جدا نمى شوند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند».(۶) البتّه در ادامه کلام آن حضرت نیز، بحث جامعى درباره کتاب الله (قرآن مجید) شده است و امّا درباره عترت، گرچه بحثى نیامده ولى
در خطبه هاى دیگر نهج البلاغه چنان که اشاره خواهیم کرد کراراً بحث شده است.
تعبیر به (عَلَم قائِم) در پایان کلام مولا ممکن است اشاره به اوصیا بوده باشد.
به هر حال دلسوزى پیامبران نسبت به امّتها منحصر به حال حیاتشان نبوده است و بدون شک، نگران آینده آنها نیز بوده اند بیش از آنچه پدر به هنگام وفات، نگران فرزندان خردسال خویش است; به همین دلیل نمى توان باور کرد که آنها را بدون برنامه روشن و سرپرست و وصیّى، رها سازند و زحمات یک عمر خویش را براى هدایت آنان بر باد دهد.
نکته ها ۱ـ ادیان و مذاهب قبل از بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در عبارات فوق، اشارات کوتاه و بسیار پرمعنایى درباره ادیان و مذاهب عرب و غیر عرب در عصر جاهلیّت و قبل از بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شده است و به طورى که مورّخان و محقّقان نوشته اند نه تنها در دنیا مذاهب و ادیان بى شمارى بود و انحرافات فراوان، بلکه در میان عرب نیز عقاید گوناگون بسیارى بود.
ابن ابى الحدید مفسّر معروف نهج البلاغه درباره ادیان عرب جاهلى مى گوید: آنها نخست به دو گروه تقسیم شدند معطِّله و غیر معطِّله.
گروهى از معطِّله اصلا اعتقادى به خدا نداشتند و همان گونه که قرآن مى گوید، مى گفتند: «ما هِىَ اِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیى وَ ما یُهْلِکُنا اِلاَّ الدَّهْرُ; چیزى جز زندگانى دنیا وجود ندارد، گروهى مى میرند و گروه دیگرى به جاى آنها مى آیند و تنها طبیعت است که ما را مى میراند».(۷) گروه دیگرى از آنان خدا را قبول داشتند ولى منکر معاد و رستاخیز بودند و مى گفتند: «مَنْ یُحْیِى الْعِظامَ وَ هِىَ رَمیم; چه کسى مى تواند استخوانهاى پوسیده را زنده کند؟».(۸) گروه سوّمى، خداوند و رستاخیز را قبول داشتند ولى منکر بعثت پیامبران بودند و تنها به سراغ پرستش بتها مى رفتند.
بت پرستان نیز مختلف بودند بعضى بت ها را شریک خداوند مى دانستند و همین واژه (شریک) را بر آنها اطلاق مى کردند و به هنگام حج مى گفتند: «لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ لا شَریکَ لَکَ اِلاّ شَریکاً هُوَ لَکَ».
امّا گروه دیگرى بتها را شفیعان درگاه خدا مى دانستند و مى گفتند: «وَما نَعْبُدُهُمْ اِلاّ لِیُقَرِّبُونا اِلَى اللهِ زُلْفى; اینها را پرستش نمى کنیم مگر براى این که ما را به پیشگاه خدا نزدیک کنند»!(۹) گروه دیگرى قائل به تشبیه و تجسّم بودند و براى خدا جسم و اعضا و صفاتى شبیه انسانها قائل بودند.
بعضى از آنها مانند امیّة بن ابى الصّلت مى گوید: خداوند بر فراز عرش نشسته و پاهاى خود را به سوى کرسى دراز کرده است! (آثار این افکار و رسوبات آن متأسفانه در بعضى از افراد عقب مانده و ناآگاه از اسلام نیز، بعد از اسلام وجود داشت تا آن جا که بعضى بر این باور بودند که خداوند از آسمان نازل مى شود بر مرکبى سوار است و به صورت جوان امردى است، در پاى او کفشهایى از طلا وجود دارد و برگرد صورتش پروانه اى طلایى حرکت مى کند و امثال این خرافات و موهومات).(۱۰) امّا غیر معطِّله، گروه اندکى بودند که اعتقاد به خداوند داشتند و پارسایى و پرهیزکارى را پیشه خود نموده بودند مانند عبدالمطلب و فرزندش عبدالله و فرزند دیگرش ابوطالب و قُسّ بن ساعده و بعضى دیگر.(۱۱) بعضى دیگر از شارحان نهج البلاغه، دانشمندان عرب را نیز به گروه هاى زیر تقسیم کرده اند: آنهایى که تنها در علم انساب آگاهى داشتند، گروه دیگرى تعبیر رؤیا مى کردند و بعضى داراى علم «انواء» بودند (نوعى ستاره شناسى آمیخته با خرافات) و گروهى کاهنان بودند که به گمان خود از امور پنهانى و حوادث آینده خبر مى دادند.
در میان غیر عرب نیز «برهماییها» در هند زندگى مى کردند که جز احکام عقلیه چیزى را قائل نبودند و تمام ادیان را انکار مى کردند.
گروهى دیگر ستاره پرستان بودند و خورشیدپرستان و ماه پرستان که اَشکال دیگرى از بت پرستى بود.(۱۲) علاوه بر اینها یهود و نصارا و مجوس بودند که هر کدام گرفتار نوعى انحراف شده بودند.
مذهب مجوس سر از دوگانه پرستى و خداى خیر و خداى شر درآورده بود.
این مذهب ـ که شاید در آغاز از سوى بعضى انبیى الهى عرضه شده بود ـ چنان با خرافات آمیخته شده بود که به گفته بعضى از محقّقان، آنها معتقد بودند خداى خیر و خداى شر ـ جنگ سختى با هم داشتند تا این که فرشتگان میانجیگرى کردند و اصلاح ذات البین حاصل شد به این شرط که عالم پایین، هفت هزار سال در اختیار خداى شر باشد (و عالم بالا در اختیار خداى خیر).(۱۳) مسیحیان در چنگال تثلیث (خدایان سه گانه) گرفتار شده بودند و یهود، با تحریفات عجیبى که در تورات واقع شده بود گرفتار خرافات زیادى شد که شرح آن در این مختصر نمى گنجد.
امام(علیه السلام) در عبارت فوق، تمام این گروه ها را در سه طایفه جاى داده است: گروه اوّل آنهایى که قائل به تشبیهند و براى خدا شریک قائلند مانند مجوس و مسیحیان، یا براى خداوند صفات مخلوقات را قائلند مانند بسیارى از یهود.
گروه دوّم کسانى که نام او را بر غیر او مى نهند مانند بسیارى از بت پرستان که نام خدا را بر بتها مى نهادند و آنها را واسطه میان خود و خدا مى پنداشتند و گروه سوّم کسانى که به غیر خدا اشاره مى کردند مانند دهریه که طبیعت را خالق هستى مى پنداشتند و یا بت پرستان و ماه پرستان و ستاره پرستان که براى بتها و کواکب آسمان، اصالت قائل بودند یعنى همانها را خداى خود مى دانستند.
آرى در چنین اوضاع و احوالى پیامبر اسلام ظهور کرد و آفتاب قرآن درخشیدن گرفت.
عالى ترین مفاهیم توحید و دقیق ترین معارف مربوط به خدا و صفات او، به وسیله آن حضرت تعلیم داده شد، تاریخ انبیا که با خرافات وحشتناکى آمیخته شده بود به صورت پاک و خالى از هر گونه خرافه بر مردمان عرضه شد.
قوانینى که حمایت از محرومان و مستضعفان، اساس آن را تشکیل مى داد و پدیدآورنده نظم و عدالت بود بیان گردید و پیامبر اسلام به تعبیر خود قرآن، آنها را از «ضلال مبین» رهایى بخشید و با تعلیم قرآن و معارف اسلام به تهذیب نفوس پرداخت (هُوَ الّذى بَعَثَ فِى الاُمِیّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبین).(۱۴) آرى با ظهور این پیامبر بزرگ چهره دین الهى، آشکار گشت و خرافات زدوده شد و فصل تازه اى در تاریخ بشریّت گشوده گردید.
این حقیقتى است که حتّى دورافتادگان از کانون اسلام نیز به آن معترفند.
«برنارد شاو» نویسنده و فیلسوف معروف انگلیسى مى گوید: دین محمّد، تنها دینى است که به نظر مى رسد شایستگى دارد که با تمام اشکال زندگى انسانها در طول تاریخ بسازد (و آنها را رهبرى کند) به گونه اى که براى تمام اقوام، جاذبه داشته باشد...
محمّد را باید نجات دهنده انسانیّت خواند و من معتقدم اگر مردى همانند او زعامت و سرپرستى جهان امروز را بر عهده بگیرد در حل مشکلات پیروز مى شود و جهان را به سوى سعادت و صلح مى برد.
محمّد کامل ترین انسان از گذشتگان و انسانهاى امروز بود و مانند او در آینده نیز تصوّر نمى شود!(۱۵) ۲ـ آینده نگرى پیامبران از تعبیر امام(علیه السلام) در این خطبه به خوبى استفاده مى شود که انبیا و پیامبران الهى تنها به زمان حیات خود نمى نگریستند بلکه نگران امّتهاى بعد از حیات خود نیز بودند به همین دلیل آنچه اسباب هدایت و نجات آنها در آینده مى شد، بیان مى کردند و هر کارى که از دست آنها ساخته بود براى ادامه خط نبوّت و رسالت انجام مى دادند.
به یقین پیغمبر اسلام نیز چنین بود.
آیا ممکن است امّت را یله و رها سازد و و از میان آنان برود؟ آیا ممکن است بدون طریق واضح و سرپرست آگاهى، آنها را به حال خود واگذارد؟! آیا حدیث ثقلین که به طور متواتر در کتب اهل سنّت و شیعه نقل شده است که پیامبر فرمود: «من دو چیز گرانمایه را در میان شما وامى گذارم و مى روم: کتاب خدا و عترتم» نمونه اى از این آینده نگرى و پیشگیرى از انحرافات نیست؟
پاورقی :
۱. «انجاز» از مادّه «نَجَزَ» (بر وزن رجز) به معناى پايان دادن و تحقّق بخشيدن است.
۲. ضمير در «نبوته» به پيامبر برمى گردد، ولى ضمير در «عدته» تاب دو معنا دارد: نخست اين که به خداوند برگردد. دوّم به پيامبر، ولى مناسبتر همان اوّل است چرا که بعثت پيامبر يک وعده الهى بود که به ابراهيم و ديگران داده بود، اين احتمال نيز داده شده که هر دو ضمير به خدا برمى گردد.
۳. «سماته» جمع «سمَة» به معناى علامت است.
۴. «رَغَبَ» هرگاه با «فى» متعدّى شود به معناى علاقه به چيزى داشتن است و هرگاه با «عَنْ» بوده باشد به معناى بى علاقگى نشان دادن است و معناى جمله بالا اين است که خداوند نمى خواست بيش از اين، پيامبر، در ميان امواج گرفتاريهاى اين دنيا بوده باشد، او را از اين جهان پست، به عالم بالاى قرب خود، فرا خواند.
۵. «همل» از مادّه «هَمْل» (بر وزن حَمْل) به معناى رها کردن چيزى توأم با بى اعتنايى است.
۶. براى آگاهى بيشتر از اسناد حديث ثقلين و تواتر آن نزد علماى اهل سنّت و دانشمندان شيعه به کتاب «پيام قرآن»، ج ۹ مراجعه فرماييد.
۷. سوره جاثيه، آيه ۲۴.
۸. سوره يس، آيه ۷۸.
۹. سوره زمر، آيه ۳.
۱۰. ابن ابى الحديد، اين مطلب را در ج ۳، ص ۲۲۷ نقل مى کند.
۱۱. شرح ابن ابى الحديد، ج ۱، ص ۱۱۷ به بعد.
۱۲. شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج ۱، ص ۲۰۵.
۱۳. شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج ۱، ص ۲۰۶.
۱۴. سوره جمعه، آيه ۲.
۱۵. فى ظلال نهج البلاغه، ج ۱، ص ۶۳.
📚📖 مطالعه
📼 جلسه بیست و ششم ... ●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ 🎧 #با_هم_بشنویم | #بشنویم ♡ ㅤ ❍ㅤ
📼 جلسه بیست و هفتم ...
●━━━━━──────
⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻
🎧 #با_هم_بشنویم | #بشنویم
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
https://eitaa.com/ghararemotalee/10517
—— ⃟ ————————
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -