۱۸/۱
مُنشیان و کارگزاران
امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه درباره منشیان مخصوص و حافظان قراردادها و نامه هاى سرّى و محرمانه دستورات مهمى صادر مى کند.
مى فرماید: «سپس در وضع دبیران و منشیانت دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپار»; (ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِکَ خَیْرَهُمْ).
تعبیر به «خیرهم» تعبیر جامعى است که تمام اوصاف برجسته را که لازمه چنین مقام حساسى است شامل مى شود.
آن گاه امام در ادامه این سخن به شرایط کسانى مى پردازد که نامه هاى سرّى و محرمانه و قراردادهاى حساس را در اختیار دارند.
مى فرماید: «نامه هاى سرّى خود را که در بر دارنده نقشه ها و اسرار مخفى است، در اختیار کسى قرار ده که بیش از همه داراى فضایل اخلاقى باشد»; (وَ اخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِی تُدْخِلُ فِیهَا مَکَایِدَکَ(۱) وَ أَسْرَارَکَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ).
آن گاه امام این فضایل مهم اخلاقى را که باید دبیرانِ مخصوص، واجد آن باشند در پنج چیز خلاصه مى کند.
◽️ نخست مى فرماید: «از کسانى باشد که مقام و موقعیت، او را مست و مغرور نسازد تا جرأت کند در حضور بزرگان و سران مردم با تو مخالفت و گستاخى ورزد»; (مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ(۲) الْکَرَامَةُ، فَیَجْتَرِئَ بِهَا عَلَیْکَ فِی خِلاَف لَکَ بِحَضْرَةِ مَلاَ).
بسیار شده که افراد کم ظرفیت هنگامى که مقام والا و ویژه اى پیدا مى کنند چنان #مغرور مى شوند که حتى به کسى که این مقام را به آنها سپرده گستاخى مى کنند گویا زمام اختیار او را نیز به دست خود مى دانند و کراراً دیده شده است که همین مسئله قاتل جان آنها شده و مقام بالاتر نه فقط او را برکنار ساخته، بلکه به مجازات سختى گرفتار نموده است.
◽️ در دومین وصف مى فرماید: «کسى که در رساندن نامه هاى کارگزارانت به تو و گرفتن پاسخ هاى صحیح آن، از تو، غافل نشود.
خواه از امورى باشد که براى تو دریافت مى دارد یا از سوى تو مى بخشد»; (وَ لاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِیرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَیْکَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ، فِیمَا یَأْخُذُ لَکَ وَ یُعْطِی مِنْکَ).
←اشاره به اینکه این دبیران و منشیان واسطه در میان زمامدار و کارگزاران او هستند; دستوراتِ مهم و فرمان هاى لازم را باید برسانند و تقاضاهاى کارگزاران را نیز منتقل نمایند.
لحظه اى غفلت ممکن است سبب نابسامانى هاى زیادى گردد.
به همین دلیل باید این افراد کاملا هوشیار و بیدار باشند نه غافل و بى خبر.
◽️ در سومین وصف مى افزاید: «کسى باشد که هرگاه قراردادى براى تو ببندد سُست نبندد»; (وَ لاَ یُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ).
زیرا قراردادها در صورتى ارزش دارد که محکم و غیر قابل تردید و خالى از هرگونه ضعف، سُستى و ابهام باشد مبادا طرف قرارداد از نقاط ضعف استفاده کند و هر زمان موافق میل خود نبیند به فسخ قرارداد اقدام کند.
آنچه در این وصف آمد مربوط به عقد قراردادهاست.
◽️ در وصف چهارم درباره فسخ قراردادها سخن مى گوید و مى فرماید: «و هرگاه قراردادى بر ضد تو بسته شده از یافتن راه حلّ آن عاجز نماند»; (وَ لاَ یَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَیْکَ).
نه اینکه ظلم و ستم کند و پایبند به قرارداد نباشد، بلکه پیش بینى هاى لازم را در قرارداد اعمال کند که به هنگام بروز پاره اى از مشکلات بتواند راه چاره را بیابد.
◽️ در پنجمین و آخرین وصف مى فرماید: «کسى که از ارزش و قدر خویش در امور مختلف بى خبر نباشد؛ زیرا آن کَس که به قدر و منزلت خویش جاهل است نسبت به قدر و منزلت دیگران جاهل تر خواهد بود»; (وَ لاَ یَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ یَکُونُ بِقَدْرِ غَیْرِهِ أَجْهَلَ).
اشاره به اینکه دبیران و منشیان مخصوص باید هم موقعیت خود را به خوبى بفهمند و هم موقعیت مخاطبان را تا بتوانند با هرکَس موافق موقعیتش مکاتبه کنند و نیز توان خویش را در کارها بدانند تا بتوانند توان دیگران را هم درک کنند و با حکم و درایت با مردم رفتار نمایند.
از آنچه در بالا درباره صفات دبیران ذکر شد به خوبى استفاده مى شود که امام(علیه السلام)بر خلاف آنچه در دنیاى امروز و دیروز معمول بوده است همه جا بر ضوابط و ارزش ها و شایستگى ها تکیه مى کند، نه بر مسائل عاطفى و روابط و دوستى ها.
بسیار دیده ایم افرادى که به قدرت مى رسند، دوستان و بستگان و خویشاوندان خود را در گرد خود مهره چینى مى کنند بى آنکه ارزش و قدرت آنها را براى کارهاى بزرگ حساب کرده باشند و به عکس افراد لایق و باارزش و قدرتمند را که با آنها رابطه عاطفى خاصى ندارند کنار مى زنند.
۱۸/۲
آن گاه امام بعد از ذکر صفات لازم براى انتخاب دبیران و منشیان مخصوص به طرز تشخیص این صفات و تحقّق آنها در افراد مى پردازد و راه شناسایى افراد را با این صفات به مالک نشان مى دهد.
مى فرماید: «سپس در انتخاب این منشیان هرگز به فراست و هوشیارى خود، و اعتماد شخصى و حسن ظن خویش قناعت مکن؛ زیرا افراد (فرصت طلب) براى جلب توجّه زمامداران به ظاهرسازى و خوش خدمتى مى پردازند در حالى که در ماوراى این ظاهرِ جالب هیچ گونه خیرخواهى و امانت دارى وجود ندارد»; (ثُمَّ لاَ یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ(۳) وَ اسْتِنَامَتِکَ(۴) وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ(۵)وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَ الاَْمَانَةِ شَیْءٌ).
← این یک واقعیت مهم است؛ کسانى که در پى احراز مقامات بالا هستند سعى مى کنند خود را در نظر زمامداران افرادى امین، پرکار، هوشیار و فعال نشان بدهند تا از این طریق توجّه آنها را به خود جلب کنند و چون بر مرکب مراد سوار شدند دست به سوء استفاده و #خیانت بزنند.
به همین دلیل نباید به ظاهر سخنان و اعمالى را که در آغاز کار انجام مى دهند دلخوش کرد.
همچنین حسن ظن و اعتماد شخصى و اعتقاد به هشیارى خویشتن را در این گونه موارد باید کنار گذاشت و براى حسن انتخاب کارگزاران و معاونان و منشیان و مانند آنها به سراغ معیارهاى دیگرى رفت; معیارهایى که کاملا قابل اعتماد و کمتر خطاپذیر است; همان معیارهایى که امام در جمله هاى بعد به آن اشاره فرموده است.
مى فرماید: «آنها را از طریق مقاماتى که براى حاکمان صالح پیش از تو داشته اند بیازماى»; (وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ).
این مسأله معیار بسیار اطمینان بخشى است، هرگاه دیدى فلان شخص سال ها با حکومت هاى صالح همکارى داشته و مورد قبول آنها بوده مى توان فهمید که او شخص لایق و درستکارى است; ولى اگر در پرونده زندگى او همکارى با ناصالحان و قبول پُست هایى از سوى زمامدارانِ سوء وجود داشته باشد باید از او صرف نظر کرد.
امام(علیه السلام) در بخش هاى پیشین همین عهدنامه درباره وزیران به همین نکته اشاره کرد و فرمود: «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً; بدترین وزراى تو کسانى هستند که وزیر زمامداران شرور قبل از تو بوده اند».
👤 کوتاه سخن اینکه اشخاص را از سوابق آنها باید شناخت و به ظواهر فعلى آنها که گاه براى فریفتن زمامدران و جلب توجّه آنهاست قناعت نکرد.
سپس به معیار دومى براى این انتخاب اشاره کرده مى فرماید: «و بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم بهترین آثار نیک را گذارده اند و در امانت دارى معروف ترند»; (فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّةِ أَثَراً، وَ أَعْرَفِهِمْ بِالاَْمَانَةِ وَجْهاً).
← به یقین قضاوت توده هاى مردم درباره اشخاص یکى از بهترین طرق شناسایى آنهاست.
در فرمایش هاى امام، اوایل همین عهدنامه این جمله را داشتیم: «إِنَّمَا یُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِینَ بِمَا یُجْرِی اللهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ; براى تشخیص افراد صالح از آنچه خداوند بر زبان بندگانش (و توده هاى مردم) جارى مى سازد مى توان بهره گرفت».
سپس امام در پایان این سخن مى فرماید: «اگر چنین کنى این دلیل بر خیرخواهى و اطاعت تو از پروردگار است، همچنین اطاعت از کسى که ولایت را از طرف او پذیرفته اى (یعنى امام و پیشواى تو)»; (فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَى نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَهُ).
💭 این احتمال نیز در جمله «لِمَنْ وُلیّتَ أمرَه» هست که منظور از آن مردم باشند; یعنى دقت در انتخاب منشیان مخصوص، نشانه خیرخواهى در پیشگاه خدا و خیرخواهى در مورد مردمى است که بخشى از حکومتِ بر آنها را برعهده گرفته اى.
یعنى اگر در انتخاب منشیان مخصوص دقت هاى لازم را از طرقى که براى تو شرح دادم به کار گیرى و آنها را بر اساس حسن ظن و هوشیارى شخصى خود انتخاب نکنى این دلیل بر آن است که حق این امانت الهى (زمامدارى) و خیرخواهى رعایا را انجام داده اى.
سپس امام(علیه السلام) در پایان این فقره از عهدنامه به دو موضوع مهم دیگر درباره منشیان مخصوص و دبیران اشاره مى کند که نخستین آنها درباره لزوم تقسیم کار در میان آنهاست.
مى فرماید: «براى هر بخشى از کارهایت رئیس و سرپرستى از میان آنها انتخاب کن; کسى که کار مهم او را مغلوب و درمانده نسازد و کثرت کارها پریشانش نکند»; (وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ، لاَ یَقْهَرُهُ کَبِیرُهَا وَ لاَ یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا).
۱۸/۳
↓اشاره به اینکه تقسیم کار باید به صورتى انجام گیرد که مسئولیت هر یک از آنان روشن شود; مثلاً بخشى از نامه ها مربوط به پیمان هاى صلح، قراردادها اعم از قراردادهاى مربوط به خارج و قراردادهاى داخلى درباره زمین هاى کشاورزى و مانند آن است که باید مسئول معینى داشته باشد.
بخش دیگرى نامه هاى محرمانه است که احتیاج به مدیریت خاصى دارد و بخشى مربوط به نامه هاى فرمانداران و استانداران و امثال آنها و قسمتى مربوط به تظلم هاى مردم مظلوم و ستمدیده است.
هر یک از اینها باید مسئول خاصى داشته باشد; مسئولانى که داراى این دو صفت باشند; نه از کارهاى بزرگ بهراسند و نه کثرت کار آنها را پریشان و درمانده کند.
بعضى از شارحان نهج البلاغه این دستور را تنها ناظر به دبیران و منشیان مخصوص ندانسته اند، بلکه به تمام کارهاى مملکتى اشاره مى دانند.
← مفهوم آن این است که بخشى از کارها باید به دست وزیرى سپرده شود و وزارت خانه او ناظر به امور معینى باشد بى آنکه تداخلى در کارها رخ دهد و یا کارى بدون سرپرست و مسئول باقى بماند.(۶) ولى دستور بعد که مربوط به کتّاب است با توجّه به اینکه پیش از این نیز در این فراز از عهدنامه سخن از کتّاب در میان بوده قرینه مى شود که این جمله نیز ناظر به کاتبان باشد، هرچند ملاکِ آن دیگران را شامل شود.
بعضى معتقدند تقسیم کار حکومت به این صورت که امیرمؤمنان على(علیه السلام) در این عهدنامه به آن اشاره کرده از امورى است که در قرن هاى اخیر پیدا شده و در گذشته به این صورت وجود نداشت; ولى همان گونه که ملاحظه مى کنید امام آنچه را در این زمینه لازم بوده با ظرافت خاصى بیان فرموده است.
در دومین دستور به این نکته اشاره مى فرماید که تعیین مسئول براى هر کار، سلب مسئولیت از تو نمى کند; تو نیز با آنها مسئولیت مشترک دارى.
مى فرماید: «و (باید بدانى) هر عیبى در مُنشیان مخصوص تو یافت شود که تو از آن بى خبر بمانى مسئول خواهى بود»; (وَ مَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابِکَ مِنْ عَیْب فَتَغَابَیْتَ(۷) عَنْهُ أُلْزِمْتَه).
این همان چیزى است که از آن به مسئولیت مشترک تعبیر مى شود و اشاره به آن است که تعیین مسئول براى هر کار، سلب مسئولیت از مقامى بالاتر نمى کند، چرا که او باید در عین تقسیم کار و مدیریت ها، بر وضع مدیران خود نظارت مستمر داشته باشد؛ همان گونه که در دنیاى امروز نیز چنین است که اگر مدیرى در فلان وزارتخانه دست به کار خلافى زد وزیر را احضار مى کنند و از او بازخواست مى نمایند و به این ترتیب درباره کارهاى مهم نظارت مضاعف صورت مى گیرد و سبب استحکام برنامه هاى اجرایى حکومت خواهد شد.
____________
پاورقی :
۱. «مَکايد» جمع مکيدة به معناى حيله و چاره هاى پنهانى براى حل مشکلات است.
۲. «تُبْطِرُه» از ريشه «بَطَر» بر وزن «بشر» به معناى طُغيان و غرور بر اثر فزونى نعمت يا رسيدن به مقام و قدرت گرفته شده است.
۳. «فِراسَة» به معناى درک درون افراد با ظن صائب است. به بيان ديگر هوشيارى و مهارت در شناخت باطن و ظاهر امور. اين واژه در اصل به معناى صيد کردن است و به همين مناسبت در مسائل مربوط به هوشيارى نيز به کار رفته است.
۴. «استِنامَة» به معناى آرامش و اعتماد و اطمينان است. از ريشه «نوم» به معناى خواب گرفته شده؛ زيرا انسان در حالت خواب به آرامش دست مى يابد.
۵. «تَصَنُّعْ» به معناى ظاهرسازى و تلاش براى خوب نشان دادن شخص يا چيزى است. از ريشه «صنع» و «صنعت» گرفته شده و هنگامى که به باب تفعّل مى رود به معناى تکلّف براى ساختن چيزى است.
۶. شرح نهج البلاغه علاّمه خويى، ج ۴، ص ۹۲.
۷. «تَغابَيْتَ» از ريشه «تَغابى» همان گونه که پيش از اين هم اشاره شد به معناى تغافل؛ از ريشه «غَباوة» به معناى جهل و بى خبرى گرفته شده است؛ گويا کسى که خود را به فراموشى و تغافل مى زند درباره آن امر جاهل و بى خبر است.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۵۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : از نظر قرآن، رابطه رهبر با مردم چگونه است؟
ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ
💬 پاسخ : دو نوع بله قربان و اطاعت داريم:
- انسان گاهى بر اساس ترس و يا طمع و خودباختگى، از ديگرى اطاعت مىكند، همان گونه كه مردم از فرعون اطاعت مىكردند:
«استخفّ قومه فَأطاعوه»
- و گاهى بر اساس ايمان و عشق و محبت، چنانكه قرآن خطاب به پيامبر اسلام صلیالله علیه وآله مىفرمايد: اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراكنده مىشدند. «لو كُنتَ فَظّاً غَليظَ القلب لانفضّوا من حَولِك»
در اسلام از رابطۀ ميان مردم و رهبر به «ولايت» تعبير شده است.
كلمۀ «ولايت» به معناى پيروى همراه با #محبّت است.
رهبر الهى نه تكلّف دارد: «و ما أنا من المُتكلِّفين»
نه خود را بر سايرين ترجيح مىدهد: «أنا بَشرٌ مثلكم»
و نه حقّ خود را بيش از ديگران مىداند.
در خطرها، مردم را رها نمىكند. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: در جنگها پيامبر صلى الله عليه و آله از ما به دشمن نزديكتر بود. او از طرف خداوند مأمور است كه به مردم درود بفرستد: «و صَلّ عَليهم» همان گونه كه مردم مأمورند به او درود بفرستند: «يا ايّها الّذين آمنوا صَلّوا عليه و سَلِّموا تَسليماً» پس رابطه رهبر و مردم، رابطه عشق و درود است، نه ترس و وحشت.
#ولایت
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۵۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : تفاوت خمس و زكات با مالياتهاى دولتى چيست؟
ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ
💬پاسخ : ماليات پولى است كه به دولت مىپردازيم تا به ما خدمات برساند.
كوچه و خيابان را آسفالت 🛣 كند، #امنيّت ما را تأمين كند، درمانگاه و بيمارستان🏥🏨 براى ما آماده كند، براى فرزندانمان مدرسه🏫 و دانشگاه بسازد.
اين پول هزينهاى است كه نيازهاى ما را تأمين مىكند، شبيه پولهايى كه براى خوراك و پوشاك و مسكن خود خرج مىكنيم.
بنابراين ماليات، منافع عمومى ما را تأمين مىكند؛ امّا #خمس و زكات پولى است كه از فرد گرفته مىشود، تا خرج محرومان و رفع مشكلات آنان شود.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۵۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : چرا بعضى با ديدن معجزات و كمالات انبيا، باز هم ايمان نمىآورند؟
ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ
💬 پاسخ : انكار آن بزرگواران گاهى به خاطر تقليد نابجا از نياكان است،
گاهى به خاطر حفظ منافع شخصى است،
و گاهى به خاطر خودبينىها و تعصّبهاى نابجاست.
اگر در شب لامپى💡 روشن نباشد، ستارگان🌌 آسمان را مىبينيم؛ امّا اگر چراغ خانۀ خود را روشن كنيم، ديگر نور بسيارى از ستارهها را نمىبينم.
كسى هم كه خود را ببيند، از ديدن كمالات ديگران عاجز مىشود.
شخصى سوار بر اسب به نهرى رسيد كه آب كمى داشت و اسب مىتوانست به راحتى از آب عبور كند لكن اسب ايستاد.
صاحب اسب هرچه افسار حيوان را كشيد، اسب جلو نرفت؛ به پشت او كوبيد باز هم اسب نرفت.
مرد حكيمى كه اين صحنه را مشاهده مىكرد به او گفت: آب را گل آلود كن، اسب از نهر رد مىشود. او آب را گِل كرد، اسب حركت كرد و از نهر گذشت. صاحب اسب، حكمت اين كار را پرسيد؟
مرد حكيم گفت: آب كه تميز است، اسب خود را در آب مىبيند و حاضر نمىشود پا روى خود بگذارد، لذا حركت نمىكند.👌
انسانهايى هم كه خود را ببينند (مقام خود، منافع خود، قبيله خود، حزب خود و...) حاضر نمىشوند پا روى آن بگذارند، لذا حركت و تكاملى ندارند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۵۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : با اينكه پيامبران و امامان معصومند، پس چرا
استغفار و گريه مىكنند؟
ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ
💬 پاسخ : اگر سالن بزرگى را با نور كمى 🪔 روشن كرديم جز اجناس و اشياى بزرگ را نخواهيم ديد، ولى اگر همين سالن را با نور زياد روشن كرديم حتى يك پوست تخمه و ذره كاغذ ديده خواهد شد.
نور افراد عادى كم است، لذا تنها گناهان بزرگ خود را مىبينند ولى پيامبران و امامان معصوم كه از نور #ايمان بسيار بالايى برخوردارند حتى اگر يك لحظه از عمرشان را به اعلى درجه ممكن بهره نگيرند، دست به دعا و گريه برمىدارند.
مثال ديگر: دراز كردن پا براى كسى كه درد پا دارد، نه حرام است نه مكروه، ولى مىبينيم كه گرفتاران به درد پا به هنگام دراز كردن پا از اطرافيان خود عذر خواهى مىكنند؛ زيرا براى آنان احترامى قائلند كه حتى از كار مباح خود شرمنده هستند.
مثال ديگر: گاهى افرادى كه در تلويزيون مشغول نقل اخبارند سرفه😮💨 مىكنند و فوراً از تمام بينندگان عذرخواهى مىكنند، با اينكه سرفه كردن گناه ندارد ولى چون خودشان را #در_محضر مردم مىبينند، عذرخواهى مىكنند.
اولياى خدا نسبت به ذات مقدّس او چنان معرفت و شناختى دارند كه اگر عبادات جن و انس را نيز داشته باشند، خودشان را مقصّر مىدانند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۵۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : با توجّه به اختلاف شيوههاى امامان معصوم، آيا اهداف آنان متفاوت است؟
ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ
💬 پاسخ : اصول و اهداف همۀ آنان ثابت است، ولى شيوههايشان متفاوت است؛
گاهى حركات متفاوت است ولى هدف يكى است، مثلاً تيغههاى قيچى ✂️ بر ضد يكديگر حركت مىكنند ولى هدف يكى است و آن بُريدن.
گاهى حركات گروهى كه در زمينِ ورزش مشغول مسابقه هستند، متفاوت است ولى هدف همۀ آنان برنده شدن گروهشان است.
آرى، هدف تمام امامان معصوم به تكامل رساندن مردم است، تكاملى جامع و كامل و بدون آفت؛
ولى اين تكامل، زمانى با رفتن به جبهه جنگ است و زمانى با شركت در كلاس درس و گاهى با هجرت و گاهى با سكوت و ...
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────