⎚ سیری در #سیره_ائمه_اطهار علیهم السلام | ۷
╭ ─━─━─• · · · · · ·
❒ امام صادق علیه السلام
◣ فرصت طلایی
◣ سیرت و روش امام
◣ فایده ی سیره های گوناگون معصومین
◣ تعارض ظاهری سیره ها و ضرورت حل آنها
◣ درس و تعلیم نه تعارض
◣ فلسفه ی زهد
◣ اصول ثابت و اصول متغیر
◣ قیام یا سكوت؟
◣ اوضاع سیاسی در عهد امام صادق علیه السلام
◣ علت امتناع امام
◣ اوضاع اجتماعی عهد امام
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
امام صادق علیه السلام [1]
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
به مناسبت اینكه امروز روز وفات امام ششم، صادق اهل البیت علیهم السلام است، سخنان من در اطراف آن شخصیت بزرگوار و نكاتی از سیرت آن حضرت خواهد بود.
امام صادق علیه السلام در ماه ربیع الاول سال 83 هجری در زمان خلافت عبد الملك بن مروان اموی به دنیا آمد، و در ماه شوال یا ماه رجب در سال 148 هجری در زمان خلافت أبو جعفر منصور عباسی از دنیا رحلت كرد.
در زمان یك خلیفهی باهوش سفاك اموی به دنیا آمد و در زمان یك خلیفه ی مقتدر باهوش سفاك عباسی از دنیا رحلت كرد، و در آن بین شاهد دوره ی فترت خلافت و انتقال آن از دودمانی به دودمان دیگر بود.
مادر آن حضرت، همان طوری كه در كافی و بحار و سایر كتب ضبط شده، امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر بود، لذا از طرف مادر نسب آن حضرت به أبو بكر می رسید و چون قاسم بن محمد بن ابی بكر با دخترعموی خود اسماء دختر عبد الرحمن بن ابی بكر ازدواج كرده بود، بنابراین مادر آن حضرت، هم از طرف پدر نواده ی أبو بكر است و هم از طرف مادر، و لهذا حضرت صادق می فرموده: «وَلَدَنی أَبوبَكْرٍ مَرَّتَیْنِ» یعنی أبوبكر دو بار مرا به دنیا آورد، از دو راه نسب من به أبو بكر می رسد.
______________________
[1] . این سخنرانی در 25 شوال 1381 هجری قمری به مناسبت وفات امام صادق علیه السلام ایراد شده است.
فرصت طلایی
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
امام صادق علیه السلام شیخ الائمه است. از همه ی ائمه ی دیگر عمر بیشتری نصیب ایشان شد، شصت و پنج ساله بود كه از دنیا رحلت فرمود.
عمر نسبتا طویل آن حضرت و فتوری كه در دستگاه خلافت رخ داد كه امویان و عباسیان سرگرم زد و خورد ⚔ با یكدیگر بودند فرصتی طلایی برای امام به وجود آورد كه بساط افاضه و تعلیم را بگستراند و به تعلیم و تربیت و تأسیس حوزه ی علمی عظیمی بپردازد، جمله ی «قال الصادق» شعار علم حدیث گردد، و به نشر و پخش حقایق اسلام موفق گردد.
از آن زمان تا زمان ما هركَس از علما و دانشمندان اعم از شیعی مذهب و غیره كه نام آن حضرت را در كتب و آثار خود ذكر كرده اند با ذكر حوزه و مدرسه ای كه آن حضرت تأسیس كرد و شاگردان زیادی كه تربیت كرد و رونقی كه به بازار علم و فرهنگ اسلامی داد توأم ذكر كرده اند؛ همان طوری كه همه به مقام تقوا و معنویت و عبادت آن حضرت نیز اعتراف كرده اند.
شیخ مفید از علمای شیعه می گوید آن قدر آثار علمی از آن حضرت نقل شده كه در همه ی بلاد منتشر شده.
از هیچ كدام از علمای اهل بیت آن قدر كه از آن حضرت نقل شد، نقل نشده.
اصحاب حدیث نام كسانی را كه در خدمت آن حضرت شاگردی كرده اند و از خرمن وجودش خوشه گرفته اند ضبط كرده اند، چهار هزار نفر بوده اند و در میان اینها از همه ی طبقات و صاحبان عقاید و آراء و افكار گوناگون بوده اند.
محمد بن عبد الكریم شهرستانی، از علمای بزرگ اهل تسنن و صاحب كتاب معروف الملل و النحل، درباره ی آن حضرت می گوید: «هُوَ ذو عِلْمٍ غَزیرٍ، وَ اَدَبٍ كامِلٍ فِی الْحِكْمَةِ، وَ زُهْدٍ فِی الدُّنْیا، وَ وَرَعٍ عَنِ الشَّهَواتِ. » یعنی او، هم دارای علم و حكمت فراوان و هم دارای زهد و ورع و تقوای كامل بود. بعد می گوید مدتها در مدینه بود، شاگردان و شیعیان خود را تعلیم می كرد، و مدتی هم در عراق اقامت كرد و در همه ی عمر متعرض جاه و مقام و ریاست نشد و سرگرم تعلیم و تربیت بود. در آخر كلامش در بیان علت اینكه امام صادق [علیهالسلام] توجهی به جاه و مقام و ریاست نداشت این طور می گوید:
«مَنْ غَرَقَ فی بَحْر المَعْرِفَةِ لَمْ یَقَعْ فی شَطٍّ،
وَ مَنْ تَعَلّی اِلی ذِرْوَةِ الْحَقیقَةِ لَمْ یَخَفْ مِنْ حَطٍّ. »
← یعنی آن كه در دریای 🌊 معارف غوطه ور است به خشكیِ ساحل تن درنمی دهد، و كسی كه به قله ی اعلای حقیقت رسیده نگران پستی و انحطاط نیست.
كلماتی كه بزرگان اسلامی از هر فرقه و مذهب در تجلیل مقام #امام_صادق صلوات اللّه علیه گفته اند زیاد است، منظورم نقل آنها نیست، منظورم اشاره ای بود به اینكه هركَس امام صادق علیه السلام را می شناسد آن حضرت را با حوزه و مدرسه ای عظیم و پرنفع و ثمر كه آثارش هنوز باقی و زنده است می شناسد. حوزه های علمیه ی امروزِ شیعه امتداد حوزه ی آن روز آن حضرت است.
سخن در اطراف امام صادق سلام اللّه علیه میدان وسیعی دارد. در قسمتهای مختلف می توان سخن گفت؛ زیرا :
اولا سخنان خود آن حضرت در قسمتهای مختلف مخصوصا در حكمت عملی و موعظه زیاد است و شایسته ی عنوان كردن است؛
ثانیاً در تاریخ زندگی آن حضرت قضایای جالب و آموزنده فراوان است.
بعلاوه احتجاجات و استدلالات عالی و پرمعنی با دهریّین و ارباب ادیان و متكلمان فرق دیگر اسلامی و صاحبان آراء و عقاید مختلف، بسیار دارد كه همه قابل استفاده است.
گذشته از همه ی اینها تاریخ معاصر آن حضرت كه با خود آن حضرت یا شاگردان آن حضرت مرتبط است شنیدنی و آموختنی است.
سیرت و روش امام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
این بنده امروز عرایض خود را اختصاص می دهم به مقایسه ای بین سیرت و روشی كه امام صادق علیه السلام در زمان خود انتخاب كرد با سیرت و روشی كه بعضی از اجداد بزرگوار آن حضرت داشتند كه گاهی به ظاهر مخالف یكدیگر می نماید.
رمز و سرّ این مطلب را عرض می كنم و از همین جا یك نكته ی مهم را استفاده می كنم كه برای امروز ما و برای همیشه بسیار سودمند است.
فایده ی سیره های گوناگون معصومین
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
ما شیعیان كه به امامت ائمه ی دوازده گانه اعتقاد داریم و همه ی آنها را اوصیاء پیغمبر اكرم صلیالله علیه وآله و مفسر و توضیح دهنده ی حقایق اسلام می دانیم و گفتار آنها را گفتار پیغمبر و كردار آنها را كردار پیغمبر و سیرت آنها را سیرت پیغمبر صلی الله علیه و آله می دانیم، از امكاناتی در شناخت حقایق اسلامی بهره مندیم كه دیگران محرومند؛
و چون وفات حضرت امام حسن عسكری علیه السلام- كه امام یازدهم است و بعد از ایشان دوره ی غیبت پیش آمد- در سال 260 واقع شد، از نظر ما شیعیان مثل این است كه پیغمبر اكرم صلیالله علیه وآله تا سال 260 هجری زنده بود و در همه ی این زمانها با همه ی تحولات و تغییرات و اختلاف شرایط و اوضاع و مقتضیات، حاضر بود.
البته نمی خواهم بگویم كه اثر وجود پیغمبر اكرم صلیالله علیه وآله اگر زنده بود چه بود و آیا اگر فرضاً آن حضرت در این مدت حیات می داشت چه حوادثی در عالم اسلام [پیش ] می آمد؛ نه، بلكه مقصودم این است كه از نظر ما شیعیان كه معتقد به #امامت و وصایت هستیم، وجود ائمه ی اطهار علیهمالسلام از جنبه ی حجیّت قطعی گفتار و كردار و سیرت در این مدت طولانی مثل این است كه شخص پیغمبر- ولی نه در لباس نبوت و زعامت بلكه در لباس یك فرد مسلمانِ عامل به وظیفه- وجود داشته باشد و دوره های مختلفی را كه بر عالم اسلام در آن مدت گذشت شاهد باشد و در هر دوره ای وظیفه ی خود را بدون خطأ و اشتباه، متناسب با همان دوره انجام دهد.
بدیهی است كه با این فرض، مسلمانان بهتر و روشنتر می توانند وظایف خود را در هر عصر و زمانی دریابند و تشخیص دهند.
تعارض ظاهری سیره ها و ضرورت حل آنها
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
ما در سیرت پیشوایان دین به اموری برمی خوریم كه به حسب ظاهر با یكدیگر تناقض و تعارض دارند، همچنان كه در اخبار و آثاری كه از پیشوایان دین رسیده احیانا همین تعارض و تناقض دیده می شود.
در آن قسمت از اخبار و روایات متعارض كه مربوط به فقه و احكام است، علما در مقام حل و علاج آن تعارضها برآمده اند كه در محل خود مذكور است.
در سیرت و روش پیشوایان دین هم همین تعارض و تناقض در بادی امر دیده می شود، باید دید راه حل آن چیست؟
اگر در اخبار متعارض كه در فقه و احكام نقل شده، تعارضها حل نگردد و هر كسی یك خبر و حدیثی را مستمسك خود قرار دهد و عمل كند مستلزم هرج و مرج خواهد بود.
سیرت و روش پیشوایان دین هم كه با یكدیگر به ظاهر اختلاف دارد همین طور است، اگر حل نگردد و رمز مطلب معلوم نشود مستلزم هرج و مرج اخلاقی و اجتماعی خواهد بود. ممكن است هر كسی به هوای نفس خود یك راهی را پیش بگیرد و بعد آن را با عملی كه در یك مورد معین و یك زمان معین از یكی از ائمه نقل شده توجیه و تفسیر كند.
باز یك نفر دیگر به هوای خود و مطابق میل و سلیقه ی خود راهی دیگر ضد آن راه را پیش بگیرد و او هم به یك عملی از یكی از ائمه علیهم السلام كه در مورد معین و زمان معین نقل شده استناد كند و بالاخره هر كسی مطابق میل و سلیقه و هوای نفس خود راهی پیش بگیرد و برای خود مستندی هم پیدا كند.
مثلاً ممكن است یك نفر طبعاً و سلیقتا و تربیتا سختگیر باشد و زندگی با قناعت و كم خرجی را بپسندد، همین كه از او بپرسند چرا این قدر بر خودت و خانواده ات سخت می گیری بگوید رسول خدا و علی مرتضی همین طور بودند! آنها هرگز جامه ی خوب نپوشیدند و غذای لذیذ نخوردند و مركوب عالی سوار نشدند و مسكن مجلل ننشستند، آنها نان جو می خوردند و كرباس می پوشیدند و بر شتر یا الاغ سوار می شدند و در خانه ی گلی سكنی می گزیدند.
و باز یك نفر دیگر طبعاً و عادتا خوش گذران و اهل تجمل باشد، و اگر از او سؤال شود كه چرا به كم نمی سازی و قناعت نمی كنی و زهد نمی ورزی، بگوید چون امام حسن مجتبی و یا امام جعفر صادق این طور بودند، آنها از غذای لذیذ پرهیز نداشتند، جامه ی خوب می پوشیدند، مركوب عالی سوار می شدند، مساكن مجلل هم احیانا داشتند.
همچنین ممكن است یك نفر یا افرادی طبعا و مزاجا سر پرشوری داشته باشند و طبعشان سكون و آرامش را نپسندد و برای توجیه عمل خود به سیرت پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در صدر اسلام یا به نهضت حسینی علیه السلام استدلال كنند،
و یك نفر یا افراد دیگر كه برعكس مزاجا عافیت طلب و گوشه گیر و منزوی اند و در نفس خود شهامت و جرئتی نمی بینند، موضوع تقیه و راه و روش امام صادق علیه السلام یا ائمه ی دیگر را مورد استناد خود قرار دهند.
آن كَس كه مثلا طبعا معاشرتی و اجتماعی است به عمل و سیرت یك امام و آن كَس كه طبعاً اهل عزلت و تنهایی است به سیرت یك امام دیگر متوسل شود.
بدیهی است در این صورت نه تنها سیرت و روش پاك و معنی دار رسول اكرم صلیالله علیه وآله و ائمه ی اطهار علیهم السلام مورد استفاده قرار نمی گیرد، بلكه وسیله ای خواهد بود برای اینكه هر كسی راه توجیهی برای عمل خود پیدا كند و به دعوت و سخن كسی گوش ندهد و جامعه دچار هرج و مرج گردد.
واقعا هم همچون تعارض و تناقض ظاهری در سیرت ائمه ی اطهار علیهم السلام دیده می شود؛
می بینیم مثلا حضرت امام حسن علیه السلام با معاویه صلح می كند و اما امام حسین علیه السلام قیام می كند و تسلیم نمی شود تا شهید می گردد؛
می بینیم كه رسول خدا و علی مرتضی در زمان خودشان زاهدانه زندگی می كردند و احتراز داشتند از تنعم و تجمل، ولی سایر ائمه این طور نبودند.
👈 پس باید این تعارضها را حل كرد و رمز آنها را دریافت.
درس و تعلیم نه تعارض
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
گفتم باید این تعارض را حل كرد و رمز آن را دریافت.
بلی باید رمز آن را دریافت.
واقعا رمز و سرّی دارد.
این تعارض با سایر تعارضها فرق دارد، تعارضی نیست كه روات و ناقلان احادیث به وجود آورده باشند و وظیفه ی ما آن گونه حل و رفع باشد كه معمولا در تعارض نقلها می شود، بلكه تعارضی است كه خود اسلام به وجود آورده، یعنی روح زنده و سیال تعلیمات اسلامی آن را ایجاب می كند؛ بنابراین این تعارضها در واقع درس و تعلیم است نه تعارض و تناقض، درس بسیار بزرگ و پرمعنی و آموزنده.
مطلب را در اطراف همان دو مثالی كه عرض كردم توضیح می دهم.
یكی مثال سختگیری و زندگی زاهدانه، در مقابل زندگی مقرون به تجمل و توسعه در وسائل زندگی؛
و یكی هم مثال قیام و نهضت، در مقابل سكوت و تقیه.
همین دو مثال برای نمونه كافی است.
اما مثال اول:
فلسفه ی زهد
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
به طور مسلم رسول خدا و علی مرتضی علیهما السلام زاهدانه زندگی می كردند و در زندگی بر خود سخت می گرفتند. این عمل را دو نحو می توان تفسیر كرد.
یكی اینكه بگوییم دستور اسلام به طور مطلق برای بشر این است كه از نعمتها و خیرهای این جهان محترز باشد. اسلام همان طوری كه به اخلاص در عمل، و توحید در عبادت، و به صدق و امانت و صفا و محبت دستور می دهد، به احتراز و اعراض از نعمتهای دنیا هم دستور می دهد. همان طوری كه آن امور بالذات برای بشر كمالند و در همه ی زمانها مردم باید موحد باشند، صدق و امانت و صفا و محبت داشته باشند، از دروغ و دغل و زبونی پرهیز داشته باشند، همین طور در همه ی زمانها و در هر نوع شرایطی لازم است كه از نعمتها و خیرات دنیا احتراز داشته باشند.
تفسیر دیگر اینكه بگوییم فرق است بین آن امور كه مربوط به عقیده و یا اخلاق و یا رابطه ی انسان با خدای خودش است و بین این امر كه مربوط به انتخاب طرز معیشت است. اینكه رسول خدا و علی مرتضی بر خود در غذا و لباس و مسكن و غیره سخت می گرفتند نه از این جهت است كه توسعه در زندگی بالذات زشت و ناپسند است، بلكه مربوط به چیزهای دیگر بوده. یكی مربوط بوده به وضع عصر و زمانشان كه برای عموم مردم وسیله فراهم نبود، فقر عمومی زیاد بود. در همچو اوضاعی مواسات و همدردی اقتضا می كرد كه به كم #قناعت كنند و مابقی را انفاق كنند.
+ بعلاوه آنها در زمان خود زعیم و پیشوا بودند، وظیفه ی زعیم و پیشوا كه چشم همه به اوست با دیگران فرق دارد.
وقتی كه علی علیه السلام در بصره بر مردی به نام علاء بن زیاد حارثی وارد شد، او از برادرش شكایت كرد و گفت برادرم تارك دنیا شده و جامه ی كهنه پوشیده و زن و فرزند را یكسره ترك كرده.
فرمود حاضرش كنید.
وقتی كه حاضر شد فرمود چرا بر خود سخت می گیری و خود را زجر می دهی؟ چرا بر زن و بچه ات رحم نمی كنی؟ آیا خداوند كه نعمتهای پاكیزه ی دنیا را آفریده و حلال كرده كراهت دارد كه تو از آنها استفاده كنی؟ آیا تو این طور فكر می كنی كه خداوند دوست نمی دارد بنده اش از نعمتش بهره ببرد؟
عرض كرد: «هذا اَنْتَ فی خُشونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشوبَةِ مأْكَلِكَ» [1]
گفت یا امیر المؤمنین! خودت هم كه مثل منی، تو هم كه از جامه ی خوب و غذای خوب پرهیز داری.
فرمود من با تو فرق دارم، من امام و پیشوای امتم، مسئول زندگی عمومی هستم، باید در توسعه و رفاه زندگی عمومی تا آن حدی كه مقدور است سعی كنم. آن اندازه كه میسر نشد و مردمی فقیر باقی ماندند، بر من از آن جهت كه در این مقام هستم لازم است در حد ضعیف ترین و فقیرترین مردم زندگی كنم تا فقر و محرومیت، فقرا را زیاد ناراحت نكند، لااقل از آلام روحی آنها بكاهم، موجب تسلی خاطر آنها گردم.
این بود دو نوع تفسیری كه از طرز زندگانی زاهدانه ی رسول خدا و علی مرتضی علیهما السلام می توان كرد.
اگر تفسیر اول صحیح می بود می بایست همه در همه ی زمانها خواه آنكه وسیله برای عموم فراهم باشد خواه نباشد، خواه آنكه مردم در وسعت باشند خواه نباشند آن طور زندگی كنند و البته سایر ائمه علیهم السلام هم در درجه ی اول از آن طرز زندگی پیروی می كردند؛
و اما اگر تفسیر دوم صحیح است، نه، لازم نیست همه از آن پیروی كنند، آن طور زندگی مربوط به اوضاعی نظیر اوضاع آن زمان بوده، در زمانهای غیر مشابه با آن زمان، پیروی لازم نیست.
وقتی كه به احوال و زندگی و سخنان امام صادق علیه السلام مراجعه می كنیم می بینیم آن حضرت كه ظاهر زندگی اش با پیغمبر و علی فرق دارد، به خاطر همین نكته بوده و خود آن حضرت این نكته را به مردم زمانش درباره ی فلسفه ی زهد گوشزد كرده است.
اینها كه عرض كردم از تعلیمات آن حضرت اقتباس شد.
در زمان #امام_صادق علیه السلام گروهی پیدا شدند كه سیرت رسول اكرم صلیالله علیه وآله را در زهد و اعراض از دنیا به نحو اول تفسیر می كردند، معتقد بودند كه مسلمان همیشه و در هر زمانی باید كوشش كند از نعمتهای دنیا احتراز كند. به این مسلك و روش خود نام «زهد» می دادند و خودشان در آن زمان به نام «متصوّفه» خوانده می شدند. سفیان ثوری یكی از آنهاست. سفیان یكی از فقهای تسنن به شمار می رود و در كتب فقهی اقوال و آراء او زیاد نقل می شود. این شخص معاصر با امام صادق علیهالسلام است و در خدمت آن حضرت رفت و آمد و سؤال و جواب می كرده ...
در كافی می نویسد روزی سفیان بر آن حضرت وارد شد، دید امام جامه ی سفید و لطیف و زیبایی پوشیده، اعتراض كرد و گفت یا ابن رسول اللّه سزاوار تو نیست كه خود را به دنیا آلوده سازی.
امام به او فرمود: ممكن است این گمان برای تو از وضع زندگی رسول خدا و صحابه پیدا شده باشد. آن وضع در نظر تو مجسم شده و گمان كرده ای این یك وظیفه ای است از طرف خداوند مثل سایر وظایف، و مسلمانان باید تا قیامت آن را حفظ كنند و همان طور زندگی كنند؛ اما بدان كه این طور نیست.
رسول خدا در زمانی و جایی زندگی می كرد كه فقر و تنگدستی مستولی بود، عامه ی مردم از داشتن وسایل و لوازم اولیه ی زندگی محروم بودند.
اگر در عصری و زمانی وسایل و لوازم فراهم شد، دیگر دلیلی برای آن طرز زندگی نیست، بلكه سزاوارترین مردم برای استفاده از موهبتهای الهی، مسلمانان و صالحانند نه دیگران.
این داستان بسیار مفصل و جامع است و امام در جواب سفیان كه بعد رفقایش هم به او ملحق شدند استدلالات زیادی بر مدعای خود و بطلان مدعای آنها كرد كه فعلاً مجال نقل همه ی آنها نیست [2].
______________________
[1] . نهج البلاغه، خطبه ی 200.
[2] . به كتاب كافی، ج 5 / ص 65 الی 70 و جلد اول داستان راستان تحت عنوان «امام صادق و متصوفه» مراجعه شود.
https://eitaa.com/ghararemotalee/130
اصول ثابت و اصول متغیر
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
این اختلاف و تعارض ظاهری سیرت، به كمك بیاناتی كه از پیشوایان دین رسیده، برای ما روشن می كند از نظر اسلام در باب معیشت و لوازم زندگی چیزهایی است كه اصول ثابت و تغییرناپذیر به شمار می روند و چیزهایی است كه این طور نیست.
یك اصل ثابت و تغییرناپذیر این است كه یك نفر مسلمان باید زندگی خود را از زندگی عمومی جدا نداند، باید زندگی خود را با زندگی عموم تطبیق دهد. معنی ندارد در حالی كه عموم مردم در بدبختی زندگی می كنند عده ی دیگر با مستمسك قرار دادن «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اَللّهِ اَلَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ اَلطَّیِّباتِ مِنَ اَلرِّزْقِ» [1] در دریای نعمت غوطه ور بشوند هرچند فرض كنیم كه از راه حلال به چنگ آورده باشند.
خود #امام_صادق سلام اللّه علیه كه به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یك وقت اتفاق افتاد كه نرخ خواربار ترقی كرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟
عرض كرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است.
فرمود همه ی آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش.
گفت اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه كنم.
فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم كرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی كه تهیه می كند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد كه اكثر مردم استفاده می كردند.
فرمود: من تمكن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم؛ اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات می كنم.
اصل ثابت و تغییرناپذیر دیگری كه در همه حال و همه ی زمانها پسندیده است، زهد به معنی عزت نفس و مناعت طبع و بلندنظری است كه انسان در همه حال و همه ی زمانها خوب است نسبت به امور مادی بی اعتنا باشد، دین را به دنیا، و فضیلت و اخلاق را به پول و مقام نفروشد، به امور مادی به چشم وسیله نگاه كند نه به چشم هدف و مقصد.
اما سایر امور كه مربوط به توسعه و تضییق و بود و نبود وسایل زندگی است یك امر ثابت و تغییرناپذیری نیست. ممكن است در زمانی تكلیف جوری اقتضا كند و در زمانی دیگر جور دیگر، همان طوری كه رسول خدا و علی مرتضی علیهما السلام طوری زندگی كردند و سایر ائمه علیهم السلام طور دیگر.
__________________
[1] . اعراف/32
قیام یا سكوت؟
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
مثال دیگر كه مثال زدم مسأله ی قیام و سكوت بود. این مسأله هم بسیار قابل بحث است، فرصت نخواهد بود كه در این جلسه به طور كامل در اطراف این مطلب بحث كنم.
برای نمونه سید الشهداء سلام اللّه علیه را از یك طرف، و امام صادق علیه السلام را از طرف دیگر ذكر می كنم.
امام حسین علیه السلام بدون پروا، با آنكه قرائن و نشانه ها حتی گفته های خود آن حضرت حكایت می كرد كه شهید خواهد شد، قیام كرد.
ولی امام صادق علیه السلام با آنكه به سراغش رفتند اعتنا ننمود و قیام نكرد، ترجیح داد كه در خانه بنشیند و به كار تعلیم و تدریس و ارشاد بپردازد.
به ظاهر، تعارض و تناقضی به نظر می رسد كه اگر در مقابل ظلم باید قیام كرد و از هیچ خطر پروا نكرد پس چرا #امام_صادق علیه السلام قیام نكرد بلكه در زندگی مطلقا راه #تقیه پیش گرفت، و اگر باید تقیه كرد و وظیفه ی امام این است كه به تعلیم و ارشاد و هدایت مردم بپردازد پس چرا #امام_حسین علیه السلام این كار را نكرد؟
در اینجا لازم است اشاره ای به اوضاع سیاسی زمان حضرت صادق علیه السلام بكنم و بعد به جواب این سؤال بپردازم.