استدلال حضرت رضا علیهالسلام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
برخی به حضرت رضا علیهالسلام اعتراض كردند كه چرا همین مقدار اسم تو آمد جزء اینها؟
فرمود: آیا پیغمبران شأنشان بالاتر است یا اوصیاء پیغمبران؟
گفتند: پیغمبران.
فرمود: یك پادشاه مُشرك بدتر است یا یك پادشاه مسلمان فاسق؟
گفتند: پادشاه مشرك.
فرمود: آن كسی كه همكاری را با تقاضا بكند بالاتر است یا كسی كه به زور به او تحمیل كنند؟
گفتند: آن كسی كه با تقاضا بكند. فرمود: یوسف صدّیق، پیغمبر است، عزیز مصر كافر و مشرك بود، و یوسف خودش تقاضا كرد كه: اِجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ اَلْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ [1]؛ چون می خواست پستی را اشغال كند كه از آن پست حسن استفاده كند؛
تازه عزیز مصر كافر بود، مأمون مسلمان فاسقی است؛
یوسف پیغمبر بود، من وصیّ پیغمبر هستم؛
او پیشنهاد كرد و مرا مجبور كردند. صرف این قضیه كه نمی شود مورد ایراد واقع شود.
حال، حضرت موسی بن جعفری كه صفوان جمّال را كه صرفاً همكاری می كند و وجودش فقط به نفع آنهاست شدید منع می كند و می فرماید: چرا تو شترهایت را به هارون اجاره می دهی، علیّ بن یقطین را كه محرمانه با او سَر و سرّی دارد و شیعه است و تشیع خودش را كتمان می كند تشویق می نماید كه حتماً در این دستگاه باش، ولی كتمان كن و كسی نفهمد كه تو #شیعه هستی؛
وضو را مطابق وضوی آنها بگیر، نماز را مطابق نماز آنها بخوان؛ تشیع خودت را به اشدّ مراتب مخفی كن؛اما در دستگاه آنها باش كه بتوانی كار بكنی.
این همان چیزی است كه همه ی منطقها اجازه می دهد.
هر آدم با مسلكی به افراد خودش اجازه می دهد كه با حفظ مسلك خود و به شرط اینكه هدف، كار برای مسلك خود باشد نه برای طرف، [وارد دستگاه دشمن شوند] یعنی آن دستگاه را استخدام كنند برای هدف خودشان، نه دستگاه، آنها را استخدام كرده باشد برای هدف خود.
شكلش فرق می كند؛
یكی جزء دستگاه است، نیروی او صرف منافع دستگاه می شود؛
و یكی جزءِ دستگاه است، نیروی دستگاه را در جهت مصالح و منافع آن هدف و ایده ای كه خودش دارد استخدام می كند.
به نظر من اگر كسی بگوید این مقدار هم نباید باشد، این یك تعصب و یك جمود بی جهت است.
همه ی ائمه اینجور بودند كه از یك طرف، شدید همكاری با دستگاه خلفای بنی امیه و بنی العباس را نهی می كردند و هر كسی كه عذر می آورد كه آقا بالاخره ما نكنیم کَس دیگر می كند، می گفتند همه نكنند، این كه عذر نشد، وقتی هیچ كَس نكند كار آنها فلج می شود؛
و از طرف دیگر افرادی را كه آنچنان مسلكی بودند كه وقتی در دستگاه خلفای اموی یا عباسی بودند در واقع دستگاه را برای هدف خودشان استخدام می كردند تشویق می كردند چه تشویقی! مثل همین «علیّ بن یقطین» یا «اسماعیل بن بزیع» ؛ و روایاتی كه ما در مدح و ستایش چنین كسانی داریم حیرت آور است، یعنی اینها را در ردیف اولیاء اللّه درجه اول معرفی كرده اند.
روایاتش را شیخ انصاری در مكاسب در مسأله ی «ولایت جائر» نقل كرده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . یوسف/55.
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
ولایت جائر
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
مسأله ای داریم در فقه به نام «ولایت جائر» یعنی قبول پُست از ناحیه ی ظالم.
قبول پست از ناحیه ی ظالم فی حدّ ذاته حرام است ولی فقها گفته اند همین كه فی حدّ ذاته حرام است در مواردی مستحب می شود و در مواردی واجب.
نوشته اند اگر تمكّن از #امر_به_معروف و نهی از منكر- كه امر به معروف و #نهی_از_منكر در واقع یعنی خدمت- متوقف باشد بر قبول پست از ناحیه ی ظالم، پذیرفتن آن واجب است.
منطق هم همین را قبول می كند؛ زیرا اگر بپذیرید می توانید در جهت هدفتان كار كنید و خدمت نمایید، نیروی خودتان را تقویت و نیروی دشمنتان را تضعیف كنید.
من خیال نمی كنم اهل مسلكهای دیگر، همانها كه مادی و ماتریالیست و كمونیست هستند این گونه قبول پست از دشمن و ضد خود را انكار كنند؛
می گویند: بپذیر ولی كار خودت را بكن.
ما می بینیم در مدتی كه حضرت رضا علیهالسلام ولایتعهد را قبول كردند كاری به نفع آنها صورت نگرفت، به نفع خود حضرت صورت گرفت.
صفوف، بیشتر مشخص شد.
بعلاوه حضرت در پست ولایتعهدی به طور غیر رسمی شخصیت علمی خود را ثابت كرد كه هیچ وقت دیگر ثابت نمی شد.
در میان ائمه، به اندازه ای كه شخصیت علمی حضرت رضا علیهالسلام و حضرت امیر علیهالسلام ثابت شده- و حضرت صادق علیهالسلام هم در یك جهت دیگری- شخصیت علمی هیچ امام دیگری ثابت نشده است؛
حضرت امیر علیهالسلام به واسطه ی همان چهار پنج سال خلافت، آن خطبه ها و آن احتجاجات كه باقی ماند؛
حضرت صادق علیهالسلام به واسطه ی آن مهلتی كه جنگ بنی العباس و بنی الامیه با یكدیگر به وجود آورد كه حضرت حوزه ی درس چهار هزار نفری تشكیل داد؛
و حضرت رضا برای همین چهار صباح ولایتعهد و آن خاصیت علم دوستی مأمون و آن جلسات عجیبی كه مأمون تشكیل می داد و از مادیین گرفته تا مسیحیها، یهودیها، مجوسیها، صابئیها و بوداییها، علمای همه ی مذاهب را جمع می كرد و حضرت رضا علیهالسلام را می آورد و حضرت با اینها صحبت می كرد؛ و واقعاً حضرت رضا علیهالسلام در آن مجالس- كه اینها در كتابهای احتجاجات هست- هم شخصیت علمی خود را ثابت كرد و هم به نفع اسلام خدمت نمود؛
در واقع از پست ولایتعهد یك استفاده ی غیر رسمی كرد، آن شغلها را نپذیرفت ولی استفاده ی اینچنینی هم كرد.
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#پرسش_و_پاسخ
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
#سؤال: وقتی معاویه، یزید را به ولایتعهدی انتخاب كرد همه مخالف بودند، نه به خاطر اینكه یزید یك شخصیت فاسدی بود، بلكه اساساً با اصل ولایتعهدی مخالفت می شد. آن وقت چطور شد كه ولایتعهدی در زمان مأمون این ایراد را نداشت؟
#جواب: اولا این كه می گویند مخالفت می شد، آنچنان هم مخالفت نمی شد، یعنی آن وقت هنوز دیگران به خطرات این مطلب توجه نكرده بودند، فقط عده ی كمی توجه داشتند، و این بدعتی بود كه برای اولین بار در دنیای اسلام به وجود آمد؛
و علت آن عكس العمل بسیار شدید امام حسین علیهالسلام نیز همین بود كه بی اعتباری و #بدعت بودن و حرام بودن این كار را مشخص كند كه كرد.
در دوره های بعد این امر دیگر جنبه ی مذهبی خودش را از دست داده بود، همان شكل ولایتعهدهای دوران قبل از اسلام را به خود گرفته بود كه پشتوانه اش فقط زور بود و دیگر جنبه ی به اصطلاح اسلامی نداشت؛
و علت مخالفت حضرت رضا علیهالسلام با قبول ولایتعهدی نیز یكی همین بود- و در كلمات خود حضرت هست- كه اصلاً خود این عنوان «ولایتعهد» عنوان غلطی است، چون معنی «ولایتعهد» این است كه حق مال من است و من زید را برای جانشینی خودم انتخاب می كنم؛
و آن بیانی كه حضرت فرمود این مال توست یا مال غیر و اگر مال غیر است تو حق نداری بدهی، شامل «ولایتعهد» هم هست.
____________
سؤال: فرضی فرمودند كه اگر فضل بن سهل شیعیِ واقعی بود مصلحت بود كه حضرت در ولایتعهدی با ایشان همكاری كند و بعد دست مأمون را از خلافت كوتاه كنند. اینجا اشكالی پیش می آید و آن اینكه در این صورت لازم می شد كه حضرت مدتی أعمال مأمون را تصویب كنند و حال آنكه با توجه به عمل حضرت علی علیه السلام امضا كردن كار ظالم در هر حدّی جایز نیست.
جواب: به نظر می رسد كه این ایراد وارد نباشد.
فرمودید به فرض اینكه فضل بن سهل شیعی بود حضرت باید مدتی اعمال مأمون را امضاء می كرد و این جایز نبود همچنانكه حضرت امیر حكومت معاویه را امضاء نكرد.
خیلی تفاوت است میان وضع حضرت رضا علیهالسلام نسبت به مأمون و وضع حضرت امیر علیهالسلام نسبت به معاویه. حضرت امیر می بایست امضایش به این شكل می بود كه معاویه به عنوان یك نایب و كسی كه از ناحیه ی او منصوب است كار را انجام دهد، یك ظالمی مثل معاویه به عنوان نیابت از علیّ بن ابی طالب كار كند.
ولی قضیه ی حضرت رضا (علیهالسلام) این بود كه حضرت رضا (علیهالسلام) باید مدتی كاری به كار مأمون نداشته باشد، یعنی مانعی در راه مأمون ایجاد نكند.
به طور كلی، هم منطقاً و هم شرعاً فرق است میان اینكه مفسده ای را ما خودمان بخواهیم تأثیری در ایجادش داشته باشیم- كه در اینجا یك وظیفه داریم- و این كه مفسده ی موجودی را بخواهیم از بین ببریم [كه در اینجا وظیفه ی دیگری داریم. ] مثالی عرض می كنم.
یك وقت هست من شیر آب 🚰 را باز می كنم كه آب بیاید داخل حیاط شما خرابی به بار آورد.
← اینجا من ضامن حیاط شما هستم به جهت اینكه در خرابی آن تأثیر داشته ام.
و یك وقت هست كه من از كنار كوچه رد می شوم، می بینم كه شیر آب بازشده و آب به پای دیوار شما رسیده است.
←اینجا اخلاقا من وظیفه دارم كه این شیر را ببندم و به شما خدمت كنم. نمی كنم و این ضرر به شما وارد می آید. در اینجا این كار بر من واجب نیست.
این را گفتم از نظر این كه خیلی فرق است میان این كه كاری به دست شخصی یا به دستِ دست ✋🏻 او می خواهد انجام شود، و این كه كاری را یك كَس دیگر انجام می دهد و دیگری وظیفه ی از بین بردن آن را دارد.
معاویه، مافوقش علی علیه السلام بود، یعنی تثبیت معاویه معنایش این بود كه علی علیه السلام معاویه را به عنوان دستی برای خود بپذیرد؛ ولی تثبیت [مأمون توسط] حضرت رضا علیهالسلام (به قول شما) معنایش این است كه حضرت رضا علیهالسلام مدتی در مقابل مأمون سكوت داشته باشد. این، دو وظیفه است.
در آنجا علی علیه السلام مافوق است.
در اینجا قضیه برعكس است، مأمون مافوق است.
این كه حضرت رضا علیهالسلام مدتی با فضل بن سهل همكاری كند، یا به قول شما [مأمون را] تثبیت كند، یعنی مدتی در مقابل مأمون ساكت باشد.
مدتی ساكت بودن برای مصلحت بزرگتر، برای انتظار كشیدن یك فرصت بهتر، مانعی ندارد.
و بعلاوه در قضیه ی معاویه، مسأله تنها این نیست كه حضرت راضی نمی شد كه معاویه یك روز حكومت كند (البته این هم یك مسأله ی آن است، فرمود: من راضی نمی شوم كه ظالم حتی یك روز حكومت كند) ، مسأله ی دیگری هم وجود داشت كه جهت عكس قضیه بود، یعنی اگر حضرت، معاویه را نگاه می داشت، او روزبه روز نیرومندتر می شد و از هدف خودش هم برنمی گشت.
ولی در اینجا فرض این است كه باید صبر كنند تا روزبه روز مأمون ضعیفتر شود و خودشان قویتر گردند؛ پس اینها را نمی شود با هم قیاس كرد.
____________
#سؤال: سؤال بنده راجع به مسمومیّت حضرت رضا علیهالسلام بود چون جنابعالی ضمن بیاناتتان فرمودید كه حضرت رضا علیهالسلام معلوم نیست كه مسموم شده باشد، ولی واقعیت این است كه چون هرچه می گذشت بیشتر معلوم می شد كه خلافت حق حضرت رضاست، مأمون مجبور شد كه حضرت رضا علیهالسلام را مسموم كند. دلیلی كه می آورند راجع به سن حضرت رضاست كه حضرت رضا در سن 52 سالگی از دنیا رفتند.
اینكه امامی كه تمام جنبه های بهداشتی را رعایت می كند و مثل ما افراط و تفریط ندارد در سن 52 سالگی بمیرد خیلی بعید است. همچنین آن حدیث معروف می فرماید: «ما مِنّا اِلاّ مَقْتولٌ اَوْ مَسْمومٌ» یعنی هیچ كدام از ما (ائمه) نیستیم الاّ اینكه كشته شدیم یا مسموم شدیم؛ بنابراین این امر از نظر تاریخ شیعه مسلّم است.
حالا اگر صاحب مروج الذهب (مسعودی) اشتباهی كرده دلیل نمی شود كه ما بگوییم حضرت رضا علیهالسلام را مسموم نكرده اند بلكه از نظر اكثر مورخین شیعه حضرت رضا علیهالسلام مسلّما مسموم شده اند.
جواب: من عرض نكردم كه حضرت رضا علیهالسلام را مسموم نكرده اند. من خودم شخصاً از نظر مجموع قرائن همین نظر شما را تأیید می كنم. قرائن همین را نشان می دهد كه ایشان را مسموم كردند، و یك علت اساسی همان قیام بنی العباس در بغداد بود. مأمون در حالی حضرت رضا علیهالسلام را مسموم كرد كه از خراسان به طرف بغداد می رفت و مرتب [اوضاع بغداد را] به او گزارش می دادند. به او گزارش دادند كه اصلاً بغداد قیام كرده. او دید كه حضرت رضا علیهالسلام را معزول كه نمی تواند بكند، و اگر با این وضع هم بخواهد برود آنجا كار بسیار مشكل است. برای اینكه زمینه ی رفتن به آنجا را فراهم كند و به بنی العباس بگوید كار تمام شد، حضرت را مسموم كرد.
آن علت اساسی ای كه می گویند و قابل قبول هم هست و با تاریخ نیز وفق می دهد همین جهت است؛ یعنی مأمون دید كه رفتن به بغداد عملی نیست و بقای بر ولایتعهد هم عملی نیست (با اینكه مأمون جوانتر بود، حدود 28 سال داشت و حضرت رضا 55 سال داشتند، و حضرت رضا علیهالسلام نیز در آغاز به مأمون فرمود: من از تو پیرترم و قبل از تو می میرم) و اگر به این شكل بخواهد به بغداد برود محال است كه بغداد تسلیم بشود و یك جنگ عجیبی درمی گیرد. وضع خود را خطرناك دید. این بود كه تصمیم گرفت هم فضل را از میان بردارد و هم حضرت رضا (علیهالسلام) را. فضل را در حمام سرخس از بین برد. البته این قدر معلوم است كه فضل به حمام رفته بود، عده ای با شمشیر🗡 ریختند و قطعه قطعه اش كردند و بعد هم گفتند «افرادی با او كینه داشتند» (و اتفاقاً یكی از پسرخاله های او نیز جزء قتله بود) و خونش را لوث كردند، ولی ظاهر این است كه آن هم كار مأمون بود؛ دید او خیلی قدرت پیدا كرده و اسباب زحمت است، او را از بین برد.
بعد، از سرخس آمدند به همین طوس.
مرتب گزارشهای بغداد هم می رسید. دید نمی تواند با حضرت رضا علیهالسلام و ولیعهد علوی وارد بغداد شود، این بود كه حضرت را نیز در آنجا كشت.
یك وقت یك حرفی می زنیم از نظر آنچه كه برای خود ما امری است مسلّم. از نظر روایات شیعی شكی نیست در اینكه مأمون [حضرت رضا علیهالسلام را مسموم كرد] ولی از نظر برخی مورخین این طور نیست؛ مثلاً مورخ اروپایی این حرف را قبول نمی كند، او مدارك تاریخی را مطالعه می كند، می گوید: تاریخ نوشته «قیلَ».
اغلب مورخین اهل تسنن كه [این قضیه را] نقل كرده اند، نوشته اند حضرت آمد در [طوس ] مریض شد و فوت كرد و «قیلَ» كه مسموم شد (و گفته شده كه مسموم شد).
این بود كه من خواستم با منطقی غیر منطق شیعه نیز در این زمینه صحبت كرده باشم، و الاّ قرائن همه حكایت می كند از همین كه حضرت را مسموم كردند.
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
موضوع: بررسی سبک هدایت و امامت امام موسی کاظم (علیهالسلام) در تاریخ تشیع
√ علت انتخاب شیوۀ مبارزۀ اقتصادی توسط #امام_کاظم علیه السلام چه بود؟
√ امام چگونه شبکۀ وکالتی را راهاندازی و مدیریت کردند؟
√ رسانۀ عصر امام چه بود و امام چگونه به عرصۀ این نبرد وارد شدند؟
√ امام در چه برههای تقیه را شکستند و صراحتاً وارد #جهاد_تبیین اجتماعی شدند؟
※ #پاسخ این پرسشها را در مقاله زیر در بلاگ تخصصی استاد محمد شجاعی مطالعه بفرمایید: 👇
blog.montazer.ir/the-leadership-of-seventh-imam-musa-ibn-jafar-al-kazim/
@ostad_shojae
╭═══════๛- - - ┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
🌷 ویژه #عید_انقلاب | مبارزه و همراهی همسر
🔹️ #خاطرات حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای مدظله العالی از مبارزات دوران طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی
✏️ با آنکه خانه ما بارها مورد یورش دژخیمان واقع شد، و با آنکه من بارها در برابر او بازداشت شدم، و حتّی در نیمهشب که برای دستگیری من به خانه ما ریختند، مورد ضرب و جرح واقع شدم، علیرغم همه اینها، من هیچگاه ترسی یا ضعفی یا افسردگی و ملالتی در همسرم مشاهده نکردم.
✏️ با روحیّهای عالی و قویّ در زندان به ملاقات من میآمد. در این ملاقاتها، به من اعتماد و اطمینان میداد. هرگز نشد وقتی من در زندان بودم، خبر ناراحتکنندهای به من بدهد. به یاد ندارم که مثلاً خبر بیماری یکی از فرزندان را به من داده باشد؛ یا مطلبی را که برایم ناخوشایند باشد، دربارهی خانواده و بستگان و والدین گفته باشد.
✏️ همچنین باید به صبر و شکیبایی فراوان او در تحمّل سختی و مشقّت زندگی در دوران پیش از انقلاب، و اصرار او بر سادهزیستی در دوران پس از انقلاب اسلامی اشاره کنم.
Farsi.Khamenei.ir
🖼 برگرفته از کتاب "#خون_دلی_که_لعل_شد"
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#کتاب_صوتی
#خون_دلی_که_لعل_شد
"خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
Part00_خون دلی که لعل شد_مقدمه.mp3
7.18M
🎧 کتاب صوتی | مقدمه
🩸خون دلی که لعل شد
"خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
📚📖 مطالعه
※ بخش پنجم : وراثت صالحان در زمین : آیندهی ترسیم شدهی جهان در قرآن @ostad_shojae ╭═══════๛- -
※ بخش ششم :
نبرد #آخرالزمان: نبرد میان متولیان نظم نوین جهانی و بسترسازان تمدن نوین الهی
@ostad_shojae
╭═══════๛- - - 🇮🇷 ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
آینده جهان ۶.mp3
20.09M
📼 مستند صوتی
🎧 #انقلاب_اسلامی_و_آینده_جهان
✍ به قلم استاد محمد شجاعی
※ #نظم_نوین_جهانی تئوری ست که توسط سازمانِ مخوفِ فراماسونرها برنامهریزی و هم اکنون نیز در حال اجراست.
از سویی قرآن نیز خبر از یک نظم جهانی در #آخرالزمان میدهد!
این دو جریان در جهان، برای ایجاد این نظم، در حال پیشرویاند!
اما این نبرد چگونه به لحظات پایانی خود رسیده و نظم نوین حاکم بر جهان مشخص میشود؟
@Ostad_shojae
╭═══════๛✌️🇮🇷 ┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
📚📖 مطالعه
انسان آیینهی🪞اوست؛ اما در آیینهی غبار گرفته چیزی نمی توان دید ...
کِی بودهای نهفته ...
که پیدا کنم تو را ؟
انسان شناسی 014.mp3
11.83M
#انسان_شناسی ۱۴
#استاد_انصاریان
#استاد_شجاعی 🎤
أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ / ابراهیم ۱۰
قرآن که میگوید؛ نمیشود در خدا شک کرد!
✖️پس ریشهی تمام شکهای آدمیزاد در اثبات خالق عالَم، چیست؟
➕چرا گاهی شک به سراغ ما میآید؟
➖چگونه از آنها رها شویم؟
@Ostad_Shojae
آیات ۷۹ تا ۸۳ سوره مبارکه نحل 12:33
۶۰ تا ۶۱ سوره مبارکه نمل
روم آیه ۸
کسی که انس با خلوت ندارد، دچار وحشت قبر سختی خواهد شد 15:50
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#داستانهای_شگفت
۵۰ - رؤیای صادقانه
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
یکی از اهل تقوا و یقین که زمان عالم ربانی مرحوم حاج شیخ محمد جواد بیدآبادی ( که در این کتاب چند داستان از ایشان نقل گردید ) را درک کرده نقل کرد که وقتی آن بزرگوار به قصد زیارت #حضرت_رضا علیه السلام و توقف چهل روز در مشهد مقدس به اتفاق خواهرش از اصفهان حرکت نمود و به مشهد مشرّف شدند، چون هیجده روز از مدت توقفش در آن مکان شریف گذشت، شب حضرت رضا علیه السلام در عالم واقعه به ایشان امر فرمودند که فردا باید به اصفهان برگردی.
عرض می کند مولای من! قصدِ توقف چهل روز در جوار حضرتت کرده ام و هیجده روز بیشتر نگذشته.
امام علیه السلام فرمود : چون خواهرت از دوری مادرش دلتنگ است و از ما مراجعتش را به اصفهان خواسته برای خاطر او باید برگردی، آیا نمی دانی که من زوارم را دوست می دارم.
چون مرحوم حاجی به خود می آید از خواهرش می پرسد که از حضرت رضا علیه السلام روز گذشته چه خواستی ؟
می گوید : ( چون از مفارقت مادرم سخت ناراحت بودم به آن حضرت شکایت کرده و درخواست مراجعت نمودم)
محبت و رأفت حضرت رضا علیه السلام درباره عموم شیعیان خصوصاً زوار قبرش از مسلّمیات است چنانچه در زیارتش دارد : ( السلام علیک ایها الامام الرؤف )
و داستانهایی در این باره در کتب معتبره موجود است و نقل آنها منافی وضع این جزوه است و خلاصه هیچکس رو به قبر شریف آن حضرت نیاورد مگر اینکه مورد #محبت و عنایت آن بزرگوار قرار گرفت .
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/48253
╭═══════๛ - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - -
#حدیث
#امام_کاظم علیهالسلام
✨ امامـ کـاظـم علیهالسلامـ
ليسَ مِن شيعَتِنا مَن خَلا ثُمّ لَم يَرُعْ قلبُهُ.
🎴 #شيعه ما نيست كسى كه در تنهايى و خلوت، دلش ترسان (از خدا) نباشد.
📚 بصائر الدرجات / صفحه٢۴٧
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#مثل_شاخه_های_گیلاس
┅═ ۴۹ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅
❒ مثل سنگريزه!
⿻◌⿻◌⿻◌⿻
وقتي يك سنگريزه به درون حوض و يا استخر مي افكني چه اتفاقي مي افتد؟
اول، حلقه اي كوچك پديد مي آيد و بعد پيش مي رود، بزرگ و بزرگ تر مي شود تا اين كه تمام سطح آب را فرا مي گيرد.
#گناه نيز از همين دست است. وقتي انجام مي شود به مرور پيش مي رود؛ تو گويي تمام عالم و آدم خبردار مي شوند.
در ادارات و بانك ها ديده اي ميان برگه ها، برگه هاي كاربن گذاشته اند و شما كافي است روي يك برگه بنويسي آن گاه چه بخواهي و چه نخواهي همان نوشته نيز بر برگه هاي ديگر هم منعكس مي شوند و تمامي برگه ها از آن محتوا خبردار مي شوند.
از همين روست كه علي(علیهالسلام) فرمودند: اگر از زير درختي گذشتي و شاخه آن بر صورت تو خط و خدشه اي انداخت، بپذير كه روزي خطايي كرده اي و اين خط در آن خطأ ريشه دارد.
و اين يعني هر چه مي كنيد، گويي به تمام عالم رونوشت مي خورد و مخابره مي شود، و گرنه آن شاخه درخت از كجا مي فهمد؟
سعدي مي گفت: شبانه در سحرگاه برمي خيزم و با خداي خود راز و نيازي مي كنم؛ اما فردا وقتي به بازار آمده يا به مسجد مي روم مردم به گونه اي ديگر با من روبه رو مي شوند و رفتار مي كنند، تو گويي از احوال شبانه من باخبرند.
«هر سحر از عشق دمي مي زنم
بار دگر مي شنوم بر مَلا»
بنابراين عالَم، عالَم بازتاب و انعكاس است. پس اين سخن كه كاري كردم و كسي نديد و نفهميد بيشتر به يك شوخي شبيه است.
┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━
📚 @ghararemotalee
📳 @Mabaheeth