إِلهِی وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسی وَأَصْبَحَ فِی ظُلُماتِ الْبِحارِ وَعَواصِفِ الرِّیاحِ وَالْأَهْوالِ وَالْأَمْواجِ، یتَوَقَّعُ الْغَرَقَ وَالْهَلاک، لَایقْدِرُ عَلی حِیلَةٍ، أَوْ مُبْتَلی بِصاعِقَةٍ أَوْ هَدْمٍ أَوْ حَرْقٍ أَوْشَرْقٍ أَوْ خَسْفٍ أَوْ مَسْخٍ أَوْ قَذْفٍ، وَأَنَا فِی عافِیةٍ مِنْ ذلِک کلِّهِ، فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَذِی أَناةٍ لَا یعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ؛
معبود من و چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآید، در تاریکی های دریاها و تندبادها و در دل هراس ها و امواج در حالی که انتظار غرق شدن و هلاکت را می کشد و توان چاره اندیشی ندارد، یا گرفتار صاعقه یا آوار یا آتش سوزی یا گلوگیر شدن لقمه یا فرو رفتن در زمین یا مسخ شدن یا متهم به امر نامشروع است و من از همه این ها در سلامت کاملم، پس تو را سپاس ای پروردگار توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار ده؛
إِلهِی وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسی وَأَصْبَحَ مُسافِراً شاخِصاً عَنْ أَهْلِهِ وَوَلَدِهِ، مُتَحَیراً فِی الْمَفاوِزِ، تائِهاً مَعَ الْوُحُوشِ وَالْبَهائِمِ وَالْهَوامِّ، وَحِیداً فَرِیداً لَایعْرِفُ حِیلَةً وَلَا یهْتَدِی سَبِیلاً، أَوْ مُتَأَذِّیاً بِبَرْدٍ أَوْ حَرٍّ أَوْ جُوعٍ أَوْ عُرْی أَوْ غَیرِهِ مِنَ الشَّدائِدِ مِمَّا أَنَا مِنْهُ خِلْوٌ فِی عافِیةٍ مِنْ ذلِک کلِّهِ، فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَذِی أَناةٍ لَایعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ؛
معبود من چه بسیار بنده ای که به شامگاه و بامداد در حال مسافرت و دوری از همسر و فرزند، سرگردان در بیشه های خشک و سرگشته در میان حیوانات وحشی و چهارپایان و حشرات آن هم بی یاور و تنها، چاره ای نمی یابد و به راهی رهنمون نمی گردد، یا در آزار است از سرما یا گرما، یا دچار گرسنگی یا برهنگی یا غیر این ها از سختی ها و گرفتاری هایی که من از آن ها در امانم و در سلامتی کامل از همه این ها بسر می برم، پس تو را سپاس ای پروردگار توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار بده؛
إِلهِی وَسَیدِی وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسی وَ أَصْبَحَ فَقِیراً عائِلاً عارِیاً مُمْلِقاً مُخْفِقاً مَهْجُوراً جائِعاً ظَمْآناً، ینْتَظِرُ مَنْ یعُودُ عَلَیهِ بِفَضْلٍ، أَوْ عَبْدٍ وَجِیهٍ عِنْدَک هُوَ أَوْجَهُ مِنِّی عِنْدَک وَ أَشَدُّ عِبادَةً لَک، مَغْلُولاً مَقْهُوراً قَدْ حُمِّلَ ثِقْلاً مِنْ تَعَبِ الْعَناءِ، وَ شِدَّةِ الْعُبُودِیةِ، وَکلْفَةِ الرِّقِّ، وَ ثِقْلِ الضَّرِیبَةِ، أَوْ مُبْتَلی بِبَلاءٍ شَدِیدٍ لَاقِبَلَ لَهُ إِلّا بِمَنِّک عَلَیهِ، وَ أَنَا الْمَخْدُومُ الْمُنَعَّمُ الْمُعافَی الْمُکرَّمُ فِی عافِیةٍ مِمَّا هُوَ فِیهِ، فَلَک الْحَمْدُ عَلی ذلِک کلِّهِ مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَذِی أَناةٍ لَایعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ؛
معبود و آقای من و چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که تهیدست، بی چیز، عریان، نیازمند، پریشان، دچار هجران، گرسنه و تشنه است انتظار می برد که چه کسی به او احسان می کند، یا چه بسا بنده آبرومندی که نزد تو از من آبرومندتر و عبادتش برای تو بیشتر است و درعین حال دچار غل و زنجیر و اسیر دست ستمگر است، بار سنگینی از خستگی و رنج و سختی بیگاری و دشواری بردگی و پرداخت پول سنگین به اربابش بر او تحمیل شده است، یا شخصی که به بلای سختی گرفتار آمده و توان ایستادگی در برابر آن را جز به فضل تو ندارد، اما من مورد احترام دیگران و در نعمت و تندرستی ام و گرامی ام داشته اند، من از آنچه آن درمانده به آن گرفتار است در سلامت کاملم، پس تو را سپاس بر تمام این الطافی که به من بخشیدی ای توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار بده؛
إِلهِی وَ سَیدِی وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسَی وَأَصْبَحَ عَلِیلاً مَرِیضاً سَقِیماً مُدْنِفاً عَلی فُرُشِ الْعِلَّةِ وَ فِی لِباسِها یتَقَلَّبُ یمِیناً وَ شِمالاً، لَایعْرِفُ شَیئاً مِنْ لَذَّةِ الطَّعامِ وَ لَا مِنْ لَذَّةِ الشَّرابِ، ینْظُرُ إِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لَایسْتَطِیعُ لَها ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً، وَ أَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرَمِک، فَلا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَ ذِی أَناةٍ لَایعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لَک مِنَ الْعابِدِینَ، وَ لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ، وَارْحَمْنِی بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
معبود و آقای من و چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که ناخوش، دردمند و بیمار است و در بستر بیماری و لباس ناخوشی افتاده و از درد به راست و چپ می غلتد و چیزی از لذّت خوراکی و آشامیدنی را درک نمی کند، با حسرت به خود می نگرد ولی بر دفع زیان و جلب سودی توان ندارد و من در سایه جود و کرمت از همه این ها در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست که توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از عبادت کنندگان قرار بده و بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار بده و به من مهر ورز به حق رحمتت ای مهربان ترین مهربانان؛
مَوْلای وَ سَیدِی وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسی وَ أَصْبَحَ وَقَدْ دَنا یوْمُهُ مِنْ حَتْفِهِ، وَ أَحْدَقَ بِهِ مَلَک الْمَوْتِ فِی أَعْوانِهِ یعالِجُ سَکراتِ الْمَوْتِ وَحِیاضَهُ، تَدُورُ عَیناهُ یمِیناً وَشِمالاً ینْظُرُ إِلی أَحِبَّائِهِ وَ أَوِدَّائِهِ وَ أَخِلَّائِهِ، قَدْ مُنِعَ مِنَ الْکلامِ، وَحُجِبَ عَنِ الْخِطابِ، ینْظُرُ إِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لَایسْتَطِیعُ لَها ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً، وَ أَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرَمِک، فَلَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَ ذِی أَناةٍ لَایعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ، وَارْحَمْنِی بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ؛
مولایم و سرورم و چه بسا بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که به مرگ نزدیک شده و فرشته مرگ در میان یارانش او را محاصره کرده است، در جستجوی درمانی برای سختی های جان دادن و گرداب های آن است، چشمانش به راست و چپ می چرخد، به محبوبان و دوستان و یاران صمیمی اش می نگرد، از گفتار بازداشته و از نوشتن وصیت محروم گشته و از روی حسرت بر خود می نگرد، بر دفع زیان و جلب سود توان ندارد و من از همه این ها به جود و کرمت در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست، پاکی تو که توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار بده و به حق مهربانی ات بر من مهر ورز، ای مهربان ترین مهربانان؛
مَوْلای وَ سَیدِی وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسی وَأَصْبَحَ فِی مَضائِقِ الْحُبُوسِ وَالسُّجُونِ وَکرَبِها وَذُلِّها وَحَدِیدِها تَتَداوَلُهُ أَعْوانُها وَزَبانِیتُها فَلا یدْرِی أَی حالٍ یفْعَلُ بِهِ، وَأَی مُثْلَةٍ یمَثَّلُ بِهِ، فَهُوَ فِی ضُرٍّ مِنَ الْعَیشِ وَضَنْک مِنَ الْحَیاةِ ینْظُرُ إِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لَایسْتَطِیعُ لَها ضَرّاً وَلَا نَفْعاً، وَأَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَ کرمِک، فَلَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَذِی أَناةٍ لَا یعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لَک مِنَ الْعابِدِینَ، وَ لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ، وَارْحَمْنِی بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
مولا و آقای من، چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که در تنگناهای زندان ها و محبس ها و با ناراحتی و خواری در غل و زنجیر به سر می برد و زندانبان ها و دژخیمان او را دست به دست می گردانند، پس نمی داند با او چگونه رفتار خواهد شد و چگونه اعضایش بریده خواهد گشت، پس او در زندگانی در بدحالی سختی است و در نهایت تنگی و مشکل است، با حسرت به خود می نگرد، بر دفع زیان و جلب سود توان ندارد و من به جود و کرمت از همه این ها در امان هستم، پس معبودی جز تو نیست، پاکی تو که توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از عبادت کنندگان و بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار ده و به حق مهرت بر من مهر آر، ای مهربان ترین مهربانان؛
سَیدِی وَمَوْلای وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسی وَأَصْبَحَ قَدِ اسْتَمَرَّ عَلَیهِ الْقَضاءُ، وَ أَحْدَقَ بِهِ الْبَلاءُ، وَ فارَقَ أَوِدَّاءَهُ وَ أَحِبَّاءَهُ وَ أَخِلَّاءَهُ، وَ أَمْسی أَسِیراً حَقِیراً ذَلِیلاً فِی أَیدِی الْکفَّارِ وَ الْأَعْداءِ یتَداوَلُونَهُ یمِیناً وَ شِمالاً قَدْ حُصِرَ فِی الْمَطامِیرِ، وَثُقِّلَ بِالْحَدِیدِ، لَایری شَیئاً مِنْ ضِیاءِ الدُّنْیا وَلَا مِنْ رَوْحِها، ینْظُرُ إِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لَا یسْتَطِیعُ لَها ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً، وَأَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرمِک، فَلَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایغْلَبُ، وَ ذِی أَناةٍ لَایعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لَک مِنَ الْعابِدِینَ، وَ لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ، وَارْحَمْنِی بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
آقا و مولای من، چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که سرنوشتش با سختی گره خورده و گرفتاری او را محاصره کرده و از دوستان و محبوبان و یاران صمیمی جدا افتاده است، شام کرد در حال اسارت، حقارت و خواری در دست کافران و دشمنان، او را دست به دست به راست وچپ می گردانند، در سیاه چال ها زندانی شده و با غل وزنجیر، سنگین گشته، از روشنی دنیا و نسیمش چیزی نمی بیند، با حسرت به خود می نگرد، بر دفع زیان و جلب سود توان ندارد و من از همه این ها به جود و کرمت در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست، پاکی تو که توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از عبادت کنندگان و بر نعمت هایت از سپاس گزاران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار بده، به حق مهرت بر من مهر آر، ای مهربان ترین مهربانان؛
وَعِزَّتِک یا کرِیمُ لَأَطْلُبَنَّ مِمَّا لَدَیک، وَلَأُلِحَّنَّ عَلَیک، وَلَأَمُدَّنَّ یدِی نَحْوَک مَعَ جُرْمِها إِلَیک یا رَبِّ فَبِمَنْ أَعُوذُ؟ وَبِمَنْ أَلُوذُ؟ لَاأَحَدَ لِی إِلّا أَنْتَ، أَفَتَرُدَّنِی وَأَنْتَ مُعَوَّلِی وَعَلَیک مُتَّکلِی،
و به حق توانمندی ات ای مهمان نواز، هر آینه از تو درخواست می کنم آنچه از عطایا را که نزد تو است و دراین باره بر تو اصرار می ورزم و دستم را با گناهی که دربرابر تو دارد، به سوی آستانت دراز می کنم، پس به که پناه ببرم؟ و به که رو کنم؟ کسی را جز تو ندارم، آیا مرا از درگاهت میرانی درحالی که تنها تو تکیه گاه منی و توکلّم تنها بر تو است،
أَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذی وَضَعْتَهُ عَلَی السَّماءِ فَاسْتَقَلَّتْ، وَعَلَی الْأَرْضِ فَاسْتَقَرَّتْ، وَعَلَی الْجِبالِ فَرَسَتْ، وَعَلَی اللَّیلِ فَأَظْلَمَ، وَعَلَی النَّهارِ فَاسْتَنارَ، أَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَقْضِی لِی حَوائِجِی کلَّها، وَتَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی کلَّها صَغِیرَها وَکبِیرَها، وَتُوَسِّعَ عَلَی مِنَ الرِّزْقِ ما تُبَلِّغُنِی بِهِ شَرَفَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
از تو درخواست می کنم به نامت که چون بر آسمان نهادی پابرجا شد و چون بر زمین گذاردی آرام گرفت و چون بر کوه ها گذاشتی استوار گشت و چون بر شب نهادی تاریک شد و چون بر روز قرار دادی روشنی گرفت، [خدای من] از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و همه نیازهای مرا برآورده سازی و همه گناهان کوچک و بزرگم را بیامرزی و روزی ام را گسترده سازی، آن رزق و روزی که مرا با آن به شرف دنیا و آخرت برسانی، ای مهربان ترین مهربانان؛
مَوْلای بِک اسْتَعَنْتُ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَأَعِنِّی، وَبِک اسْتَجَرْتُ فَأَجِرْنِی، وَ أَغْنِنِی بِطاعَتِک عَنْ طاعَةِ عِبادِک، وَبِمَسْأَلَتِک عَنْ مَسْأَلَةِ خَلْقِک، وَانْقُلْنِی مِنْ ذُلِّ الْفَقْرِ إِلی عِزِّ الْغِنی، وَ مِنْ ذُلِّ الْمَعاصِی إِلی عِزِّ الطَّاعَةِ، فَقَدْ فَضَّلْتَنِی عَلی کثِیرٍ مِنْ خَلْقِک جُوداً مِنْک وَکرَماً، لَا بِاسْتِحْقاقٍ مِنِّی.
آقای من از تو یاری می خواهم، پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا یاری ده و به تو پناه جستم پس پناهم ده و مرا با طاعت خود از طاعت بندگانت بی نیاز کن و به خواهش از حضرتت از خواهش خلق بی نیازم گردان و از خواری تنگدستی به عزّت توانگری و از ذلت گناه به عزّت طاعت دگرگون ساز، همانا تو مرا بر بسیاری از مردمان برتری دادی، نه از روی شایستگی من، بلکه از روی جود و کرمت ؛
إِلهِی فَلَک الْحَمْدُ عَلی ذلِک کلِّهِ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی لِنَعْمائِک مِنَ الشَّاکرِینَ، وَلِآلائِک مِنَ الذَّاکرِینَ، [وَارْحَمْنِی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ]
خدای من تو را سپاس بر همه این عطاها، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت هایت از شاکران قرار بده و در برابر عطاهایت از یادکنندگان، و به من مهر آور به مهرت ای مهربان ترین مهربانان.
سپس به سجده برو و بگو:
سَجَدَ وَجْهِی الذَّلِیلُ لِوَجْهِک الْعَزِیزِ الْجَلِیلِ، سَجَدَ وَجْهِی الْبالِی الْفانِی لِوَجْهِک الدَّائِمِ الْباقِی، سَجَدَ وَجْهِی الْفَقِیرُ لِوَجْهِک الْغَنِی الْکبِیرِ، سَجَدَ وَجْهِی وَسَمْعِی وَبَصَرِی وَلَحْمِی وَدَمِی وَجِلْدِی وَعَظْمِی وَما أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
سجده کرد چهره پست و خوارم برای ذات توانمند بزرگت، سجده کرد روی فرسوده فانی ام و برای ذات همیشگی ماندگارت، سجده کرد روی تهیدستم برای ذات بی نیاز بزرگت، سجده کرد رویم و گوشم و چشمم و گوشتم و خونم و پوستم و استخوانم و همه آنچه زمین از بار وجود من برداشته در برابر پروردگار جهانیان.
اللّهُمَّ عُدْ عَلی جَهْلِی بِحِلْمِک، وَعَلی فَقْرِی بِغِناک، وَعَلی ذُلِّی بِعِزِّک وَسُلْطانِک، وَعَلی ضَعْفِی بِقُوَّتِک، وَعَلی خَوْفِی بِأَمْنِک، وَعَلی ذُنُوبِی وَخَطایای بِعَفْوِک وَرَحْمَتِک یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ؛
خدایا بر نادانی من به بردباری ات و بر تهیدستی من به توانگری ات و بر خواری من به توانمندی و سلطنتت و بر ناتوانی من به توانایی ات و بر ترس من به ایمنی ات و بر گناهان و خطاهای من به گذشتت و رحمتت بنگر ای بخشندهی مهربان؛
اللّهُمَّ إِنِّی أَدْرَأُ بِک فِی نَحْرِ فُلانِ بْنِ فُلان، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهِ فَاکفِنِیهِ بِما کفَیتَ بِهِ أَنْبِیاءَک وَ أَوْلِیاءَک مِنْ خَلْقِک وَصالِحِی عِبادِک مِنْ فَراعِنَةِ خَلْقِک، وَطُغاةِ عُداتِک، وَشَرِّ جَمِیعِ خَلْقِک، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ، إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ، وَحَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ.
خدایا! من به مدد تو سینه ی سخت دشمنم فلان پسر فلان را دفع می کنم و از شرّ او به تو پناه می آورم، پس مرا از گزند او بازدار آنگونه که پیامبرانت و اولیا و بندگان شایسته ات را از گزند فرعون ها و دشمنان طغیان گرت و از شرّ همه مخلوقاتت بازداشتی، به مهرت، ای مهربان ترین مهربانان، همانا تو بر هر کاری توانایی و خدا ما را بس است و چه نیکو کارگزاری است.
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت #حاج_قاسم_سلیمانی از توصیه امام خامنهای مدظله العالی به قرائت دعای جوشن صغیر در جنگ۳۳روزه با رژیم صهیونسیتی
🤲 اَلدُعا سِلاحُ المؤمن/ دعا را بخوانید.
📖 متن دعای
https://eitaa.com/ghararemotalee/952
🎞️ دعای تصویری
https://eitaa.com/mabaheeth/94663
🎧 صوت دعا
https://eitaa.com/mabaheeth/94664
https://eitaa.com/mabaheeth/94665
https://eitaa.com/mabaheeth/94666
https://eitaa.com/mabaheeth/94667
#پیروزی_نزدیک_است
#طوفان_الأقصى
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#نهج_البلاغه
#فرازی_از_عهدنامه | ۱۲
📜 متن | ... فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ أَنْصَحَهُمْ فِی نَفْسِکَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِِمَامِکَ وَ أَنْقَاهُمْ جَیْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّنْ یُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ یَسْتَرِیحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ یَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ یَنْبُو عَلَى الاَْقْوِیَاءِ وَ مِمَّنْ لاَ یُثِیرُهُ الْعُنْفُ وَ لاَ یَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ.
ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الْمُرُوءَاتِ وَ الاَْحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ، ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ; فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ.
ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا یَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لاَ یَتَفَاقَمَنَّ فِی نَفْسِکَ شَیْءٌ قَوَّیْتَهُمْ بِهِ وَ لاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ; فَإِنَّهُ دَاعِیَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِیحَةِ لَکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ.
وَ لاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِیفِ أُمُورِهِمُ اتِّکَالاً عَلَى جَسِیمِهَا، فَإِنَّ لِلْیَسِیرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعاً یَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِیمِ مَوْقِعاً لاَ یَسْتَغْنُونَ عَنْهُ.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
🗞️ ترجمه :
📄 ... فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در نزد تو به خدا و پيامبر و امامت از همه خيرخواه تر و از همه پاک دل تر و عاقل تر باشد.
از کسانى که دير خشم مى گيرد و زود عذر مى پذيرد.
کسى باشد که نسبت به ضُعفا رئوف و مهربان و در برابر زورمندان پرقدرت باشد.
کسى که مشکلات، او را از جا به در نمى برد و ضعف، او را به زانو در نمى آورد.
سپس به سراغ کسانى برو که داراى #شخصيت و اصالتِ خانوادگى از خاندان هاى صالح و خوش سابقه و داراى برازندگى و #شجاعت و سخاوت و کرم باشند؛ زيرا آنها کانون کرامت و شاخه هاى نيکى و شايستگى هستند.
سپس کارها (و مشکلات و نيازهاى) آنها را بررسى کن آن گونه که پدر و مادر از فرزندشان تفقّد مى کنند.
هرگز نبايد چيزى که آنها را به وسيله آن تقويت کرده اى در نظر تو بزرگ آيد و نيز نبايد لطف و محبتى را که درباره آنها ابراز مى دارى، هرچند کوچک باشد حقير بشمرى؛ اين امر آنها را به خيرخواهى و حسن ظن نسبت به تو وادار مى کند (و پيوندهاى عاطفى را محکم مى سازد).
هرگز تفقد و تلاش براى اصلاح امور کوچکِ آنها را به سبب تکيه کردن بر اصلاح امور کلى آنها رها مساز; زيرا رفع نيازهاى کوچک براى خود جايگاهى دارد که از آن بهره مند مى شوند همان گونه که رفع نيازهاى مهم موقعيتى دارد که از آن بى نياز نخواهند بود.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
۱۲/۱ ...
شرایط فرمانده لشکر
امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه به تفصیل از شرایط فرماندهان لشکر سخن مى گوید که از قبیل ذکر تفصیل بعد از اجمال است و در مجموع براى فرماندهانِ لشکر چهارده وصف ذکر مى کند.
مى فرماید: «فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در نزد تو به خدا و پیامبر و امامت از همه خیرخواه تر و از همه پاک دل تر و عاقل تر باشد»; (فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ أَنْصَحَهُمْ فِی نَفْسِکَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِِمَامِکَ، وَ أَنْقَاهُمْ جَیْباً(۱)، وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً).
←این اوصاف سه گانه سبب مى شود؛
اوّلاً فرمانده لشکر تنها به فکر پیشرفت آیین حق و عظمت #پیامبر_اکرم (صلیالله علیه وآله) و پیروزى امام باشد.
ثانیاً خالصانه و مخلصانه در این راه بکوشد،
و ثالثاً با بردبارى و عقل و درایتِ کافى امور لشکر را سامان بخشد.
واژه «حلم» در اینجا ممکن است به معناى عقل(۲) و شاید به معناى خویشتن دارى و بردبارى باشد.
جمله هاى بعد از آن معناى دوم را تقویت مى کند.
آن گاه امام بعد از ذکر این سه وصف به دو وصف دیگر اشاره مى کند که در واقع تفصیلى است براى وصف اخیر.
مى فرماید: «(فرمانده لشکر تو باید) از کسانى باشد که دیر خشم مى گیرد و زود عذر مى پذیرد»; (مِمَّنْ یُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ، وَ یَسْتَرِیحُ إِلَى الْعُذْرِ).
بدیهى است منظور سهل انگارى و عذرپذیرى در برابر مسائل مهم و سرنوشت ساز نیست؛ منظور خطاهاى جزئى است که ممکن است از همه کَس سر بزند.
فرمانده لشکر باید در برابر این امور خونسرد و عذرپذیر باشد.
حضرت در ادامه این سخن به چهار وصف دیگر اشاره کرده مى فرماید: «کسى باشد که نسبت به ضعفا رئوف و مهربان و در برابر زورمندان پرقدرت باشد، کسى که مشکلات، او را از جا به در نمى برد و ضعف، او را به زانو در نمى آورد»; (وَ یَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ، وَ یَنْبُو(۳) عَلَى الاَْقْوِیَاءِ، وَ مِمَّنْ لاَ یُثِیرُهُ(۴) الْعُنْفُ، وَ لاَ یَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ).
این اوصاف از آنِ کسانى است که با شخصیت، شجاع و پراستقامت باشند; چنین افرادى در برابر افراد ضعیف مهربانند.
آنها را در زیر چتر حمایت خود مى گیرند و مورد محبّت قرار مى دهند و به عکس در برابر زورمندان با قدرت مى ایستند و هرگز سر خود را در مقابل آنها خم نمى کنند.
مشکلات را با عقل و تدبیر و قدرت حل مى کنند و در برابر هیچ کَس و هیچ کارى ضعف نشان نمى دهند.
آن گاه بعد از بیان این اوصاف نه گانه، امام(علیه السلام) به هشت وصف دیگر و صفات برجسته یک فرمانده لایق اشاره کرده مى فرماید: «سپس به سراغ کسانى برو که داراى شخصیت و اصالتِ خانوادگى از خاندان هاى صالح و خوش سابقه و داراى برازندگى و شجاعت و سخاوت و کرم باشند»; (ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الْمُرُوءَاتِ وَ الاَْحْسَابِ، وَ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ، ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ، وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ).
«مُرُوءَاتِ» جمع «مروت» از ریشه «مَرء» گرفته شده که معمولاً به معناى شخصیت استعمال مى شود.
«أَحْسَابِ» جمع «حَسَب» اشاره به اصالت نژاد و جنبه هاى مثبت وراثت دارد مثل اینکه مى گوییم: فلان کَس از طایفه بنى هاشم و سادات صاحب احترام است.
«أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ» اشاره به خاندان هایى است که پاکدامن و صالح العمل هستند.
و «السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ» ناظر به خانواده هایى است که نه تنها امروز بلکه در گذشته به سبب اعمال خوبشان نام نیکى از خود به یادگار گذارده اند.
«النَّجْدَةِ» که در اصل به معناى ارتفاع مى آید در اینجا به معناى رفیع بودن مقام و روح بزرگ و جایگاه اجتماعى والاست.
«الشَّجَاعَةِ» که به معناى دلاورى است معناى روشنى دارد.
«السَّخَاءِ» همان مفهوم سخاوت را مى رساند.
و «السَّمَاحَةِ» به معناى سعه صدر و بزرگوارى است.
بنابراین هر یک از این هشت واژه معانى متفاوتى دارد که به یکى از فضایل و صفات برجسته انسان اشاره دارد، هرچند بعضى از مفسّران نهج البلاغه تعدادى از آنها را مترادف شمرده اند; مانند «نجده» و «سخاوت» و همچنین «سخاء» و «سماحت» و یا «احساب» و «اهل البیوتات الصالحة».
۱۲/۲ ...
از این رو امام در ادامه این سخن مى فرماید: «زیرا آنها کانون کرامت و شاخه هاى نیکى و شایستگى هستند»; (فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ(۵) مِنَ الْکَرَمِ، وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ).
تعبیر به «عُرْف» به همه انواع نیکى ها اشاره دارد.
این واژه از ماده عرفان و #معرفت گرفته شده و به معناى معروف و شناخته شده مى آید.
از آنجا که نیکى ها و خوبى ها براى روح و عقل انسان امورى شناخته شده هستند از آن تعبیر به عرف یا معروف مى شود و به عکس زشتى ها و بدى ها که با روح پاک انسان سنخیت ندارند امورى ناشناخته و منکَر محسوب مى شوند.
امام(علیه السلام) در این عبارت مى فرماید: کسانى که واجد آن صفات هشت گانه باشند، کانونى از شخصیت و کرم و شعبه هایى از صفات برجسته انسانى هستند.
آن گاه امام بعد از ذکر این اوصاف مهم و برجسته، براى فرماندهان لشکر چهار دستور درباره طرز رفتار با آنان صادر مى کند.
نخست مى فرماید: «سپس کارها (و مشکلات و نیازهاى) آنها را بررسى کن آن گونه که پدر و مادر از فرزندشان تفقد مى کنند»; (ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا یَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا).
به این ترتیب فرمانده لشکر نسبت به فرماندهانِ جزء بلکه نسبت به همه لشکر باید همچون پدر و مادر دلسوز، پر محبّت و جستجوگر درباره نیازهایشان باشد و پیوند عاطفى محکمى با آنها برقرار سازد که سبب وفادارى آنها به فرمانده و پایدارى آنان در میدان جنگ شود.
در دستور دوم مى افزاید: «هرگز نباید چیزى که آنها را به وسیله آن تقویت کرده اى در نظر تو بزرگ آید»; (وَلاَ یَتَفَاقَمَنَّ(۶) فِی نَفْسِکَ شَیْءٌ قَوَّیْتَهُمْ بِهِ).
اشاره به اینکه هر اندازه خدمات تو بزرگ باشد باز هم آن را کوچک بشمُر و در فکر بهتر از آن باش.
در دستور سوم مى فرماید: «و نیز نباید لطف و محبّتى را که درباره آنها ابراز مى دارى، هرچند کوچک باشد حقیر بشمرى»; (وَ لاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ(۷) بِهِ وَ إِنْ قَلَّ).
آن گاه امام(علیه السلام) دلیلى براى این گفتار خود (رسیدگى به امور کلى و جزئى فرماندهان لشکر و سپاه) ذکر کرده و مى فرماید: «این امر آنها را به خیرخواهى و حسن ظن به تو وادار مى کند (و پیوندهاى عاطفى را محکم مى سازد)»; (فَإِنَّهُ دَاعِیَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِیحَةِ لَکَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ).
در چهارمین دستور مى فرماید: «هرگز تفقّد و تلاش براى اصلاح امور کوچکِ آنها را به سبب تکیه کردن بر اصلاح امور کلى آنها رها مساز؛ زیرا رفع نیازهاى کوچک براى خود جایگاهى دارد که از آن بهره مند مى شوند همان گونه که رفع نیازهاى مهم موقعیتى دارد که از آن بى نیاز نخواهند بود»; (وَ لاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِیفِ أُمُورِهِمُ اتِّکَالاً عَلَى جَسِیمِهَا، فَإِنَّ لِلْیَسِیرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعاً یَنْتَفِعُونَ بِهِ، وَ لِلْجَسِیمِ مَوْقِعاً لاَ یَسْتَغْنُونَ عَنْهُ).
این نکته کاملا شایان دقت است که فرماندهان، بلکه تمام مدیران جامعه نباید از امور کوچک و بزرگ غافل شوند یا اینکه تنها به امور سرنوشت ساز و نیازهاى مهم و برجسته جامعه بپردازند؛ بلکه هر کدام را در جایگاه خود ببینند؛ زیرا گاه مى شود فراموش کردن امور فرعى به همان اندازه آسیب مى رساند که فراموش کردن امور کلى سبب مى شود.
نکته جالب دیگر اینکه در تمام بحث هاى گذشته، امام به جاى پرداختن به اهمّیّت آموزش هاى نظامى و مسائل مربوط به سلاح، به امور معنوى و جنبه هاى روحى فرماندهان سپاه مى پردازد، چون آنچه سبب پیروزى است، این امور است؛ هرچند امور دیگر نیز جایگاه خود را دارد.
در دنیاى امروز کمتر دیده مى شود که براى انتخاب فرماندهان و مدیران جامعه به سراغ ویژگى هاى خانوادگى و صفات معنوى و سخاوت و پاکدامنى و تقواى آنها بروند.
به همین دلیل بسیار دیده شده که #خیانت هاى بزرگ از سوى همین مدیران صورت مى گیرد.
۱۲/۳ ...
____________
پاورقی :
۱ . «جيب» در اصل به معناى يقه پيراهن و گريبان است و از آنجايى که اين قسمت از پيراهن با سينه مجاورت دارد و سينه نيز با قلب مجاور است اين واژه گاه بر سينه و گاه بر قلب نيز اطلاق مى گردد.
۲ . قرآن مجيد درباره کافران مى گويد: (أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ). (طور، آيه ۳۲)
۳ . «يَنْبو» از ريشه «نَبْو» بر وزن «نذر» در اصل به معناى اثر نگذاشتن شمشير و تير و امثال آن است سپس به معناى موافق نبودن و تسليم نشدن به کار رفته و در عبارت بالا همين معنا اراده شده است.
۴ . «لايُثيرُهُ» از ريشه «اثاره» به معناى برانگيختن و يا برانگيزاندن آمده است.
۵ . «جِماع» همان گونه که قبلاً گفتيم در اصل مصدر است و در اين گونه موارد به معناى وصفى به کار مى رود يعنى جامع بودن و جمع کردن.
۶ . «لاَ يَتَفَاقَمَنَّ» از ريشه «تفاقُم» به معناى بزرگ و خطير بودن است و از مادّه «فقم» بر وزن «فهم» که به همين معنا آمده است.
۷ . «تَعَاهَدْتَهُمْ» از ريشه «تعاهُد» و از مادّه «عهد» گاه به معناى پيمان بستن و گاه به معناى سرپرستى و رسيدگى نمودن است و اينکه در بعضى روايات وارد شده به هنگام ورود در مسجد «تعاهد نعلين» کنيد اشاره به همين معناى وارسى کردن جهت آلوده نبودن است (در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «تَعَاهَدُوا نِعَالَکُمْ عِنْدَ أَبْوَابِ مَسَاجِدِکُمْ» (بحارالانوار، ج ۸۰، ص ۳۶۷). در عبارت بالا نيز همين معنا اراده شده است; يعنى رسيدگى به امر لشکر.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
📘 #کتاب | پرسشهاى مهم پاسخهاى كوتاه
____________
📖 دنبال کردن مطالب این کتاب با جستجوی #پرسش_و_پاسخ 🔎
❓#پرسش_و_پاسخ | ۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 چرا خداوند دست به آفرينش زده و اين همهموجود و از جمله انسان را آفريده است؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💬 پاسخ : اگر دانشمند خوش بيانى سخن گفت، نبايد پرسيد چرا سخن گفتى؟! زيرا علم و بيان او اقتضا مىكند كه يافتههاى علمى خود را ارائه دهد؛ امّا اگر اين دانشمند با آن همه كمالات ساكت شد و يافتههاى خود را كتمان كرد، زير سؤال مىرود كه چرا نگفتى؟
خداوندِ قادر حكيم مهربان كه مىتواند از خاك، گندم و از گندم، نطفه و از نطفه انسانِ كاملى را بيافريند، اگر نمىآفريد جاى سؤال بود كه چرا قدرت خود را به كار نگرفتى و چيزى نيافريدى؟
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 نقش ايمان به خدا در زندگى انسان چيست؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💬 پاسخ : شما اگر وارد منزلى شديد كه مىدانيد اين خانه نه صاحبى دارد و نه حسابى، نه دوربينى در كار است و نه كنترلى، هيچ دليلى براى نظم و دقّت و انضباط در كارهاى شما نيست.
در خانۀ رها، ما هم رها هستيم وهرچه ريخت و پاش نكنيم و نفس خود را كنترل كنيم ضرر كردهايم، ولى اگر بدانيم كه اين خانه صاحب و حسابى دارد و تمام رفتار ما زير نظر اوست، به گونهاى ديگر زندگى خواهيم كرد.
اگر ايمان بياوريم كه اين هستى، صاحبى دارد به نام خداى حكيم و حسابى در كار است به نام معاد و براى تمام افكار و رفتار و گفتار ما پاداش يا كيفرى هست، ما نيز حساب كار خود را مىكنيم و خواستههاى نفس سركش خود را مهار مىكنيم.
كارهايى را كه صاحب خانه نمىپسندد، انجام نمىدهيم؛ زيرا مىدانيم به حساب تمام كارهاى خير يا شرّ ما رسيدگى مىشود و خداوند در كمين ماست.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 آيا خدا به عبادات ما نياز دارد كه فرمان داده #نماز_بخوانيم و رو به كعبه بايستيم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💬 پاسخ : اگر همۀ مردم رو به خورشيد☀️ خانه بسازند چيزى به خورشيد اضافه نمىشود و اگر همه مردم پشت به خورشيد خانه بسازند، چيزى از خورشيد كم نمىشود.
خورشيد نيازى به مردم ندارد كه رو به او كنند؛ اين مردم هستند كه براى دريافت نور و گرما بايد خانههاى خود را رو به خورشيد بسازند.
خداوند به عباداتِ مردم نيازى ندارد كه فرمان داده #نماز بخوانند. اين مردم هستند كه با رو كردن به او از الطاف خاص الهى برخوردار مىشوند و رشد مىكنند.
قرآن مىفرمايد: اگر همۀ مردم كافر شوند، ذرّهاى در خداوند اثر ندارد، زيرا او از همۀ انسانها بىنياز است. «اِن تكفروا انتم و مَن فى الارض جيمعاً فانّ اللّه لغنىٌّ حميد»
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 چرا صالحان، گرفتار مشكلات هستند و مجرمان و گنهكاران، در رفاه به سر مىبرند؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💬 پاسخ : از آنجا كه خداوند اولياى خود را دوست دارد، لذا اگر خلافى كنند، فوراً آنان را با قهر خود مىگيرد تا متذكّر شوند، چنانكه خداوند در قرآن مىفرمايد: اگر پيامبر سخنى را كه ما نگفتهايم به ما نسبت دهد، با قدرت او را به قهر خود مىگيريم: «لو تقوَّل علينا بعضَ الاقاويل لأخذنا منه باليمين» و همچنين اگر مؤمنين خلافى كنند، چند روزى نمىگذرد مگر آنكه گوشمالى مىشوند؛ امّا اگر نااهلان خلاف كنند، خداوند به آنان #مهلت مىدهد و هرگاه مهلت سرآمد، آنان را هلاك مىكند: «و جعلنا لمهلكهم مَوعداً» و اگر اميدى به اصلاحشان نباشد، خداوند حسابشان را تا قيامت به تأخير مىاندازد و به آنان مهلت مىدهد تا پيمانه شان پر شود. «انّما نُملى لهم ليزدادوا اثماً»
به يك مثال توجه كنيد:
اگر قطرهاى چاى روى شيشه عينك 👓 شما بريزد، فوراً آن را پاك مىكنيد.
امّا اگر قطرهاى چاى روى لباس سفيد🥼 شما بچكد، صبر مىكنيد تا به منزل برويد و لباس خود را عوض كنيد.
و اگر قطرهاى روى قالى زير پاى شما بچكد، آن را رها مىكنيد تا مثلاً شب عيد به قالى شويى ببريد.
خداوند نيز با هركَس به گونهاى رفتار مىنمايد و بر اساس شفّافيّت يا تيرگى روحش، كيفر او را به تأخير مىاندازد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : چگونه قبولى تمام كارها، مشروط به قبولى يك
عمل همچون نماز مىشود؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💬 پاسخ : پليس راهى را در نظر بگيريد كه از رانندهاى گواهينامۀ رانندگى مطالبه مىكند.
اگر راننده، گواهينامه پزشكى، گذرنامه سياسى، پروانه ساختمان، كارت بازرگانى و اجازه اجتهاد و يا هر مدرك ديگرى به او نشان دهد، پليس از او نمىپذيرد و تنها اگر گواهينامه رانندگى داشت اجازۀ عبور مىدهد و گرنه مانع او مىشود.
در قيامت نيز شرط رسيدن به مقصد، گواهينامۀ #نماز است كه اگر نباشد، هيچ عملى مورد قبول و نجاتبخش نيست.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : چگونه پاداش بعضى اعمال انسان، از حساب و شماره مىگذرد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاسخ : بر اساس روايات، تعداد نفرات در نماز جماعت هر چه بيشتر باشد، ثواب #نماز بيشتر مىشود؛ تا آنكه عدد افراد حاضر در #نماز_جماعت، به ده نفر برسد كه در اين صورت پاداش آن بىشمار شده و كسى جز خداوند نمىداند.
چنانكه انسان، با يك انگشت مىتواند شماره تلفن بگيرد☎️
با دو انگشت مىتواند سطل كوچكى را بلند كند🪣
با سه انگشت كار بيشترى انجام مىدهد،
تا اينكه به ده انگشت برسد كه در اين صورت، ديگر كار انسان محدوديّت ندارد و هركارى بخواهد مىتواند با اين ده انگشت انجام دهد و نوع كارهايش قابل حساب و شماره نيست.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : آيا تشبيه بعضى انسانها به حيوان در قرآن، جسارت و ناسزاگويى نيست؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💬 پاسخ : با نگاهى به منافع حيوانات و عملكرد بعضى انسانها، تشبيه «اولئك كالانعام بل هم اضلّ» را حقّ و منطقى مىيابيم؛
گرانترين لباس انسان، ابريشم، از حيوانات است.🐛
مهمترين غذاى انسان، شير و عسل🍯 و گوشت و ماست، از حيوانات است.
حيوانات وسيلۀ باركشى و شخم زدن و منبع درآمد و اشتغال هستند.
تمام كارخانههاى پشم ريسى، چرم سازى، لبنياتى و مرغدارى و دامدارىها، كارشان به حيوانات وابسته است. 🐑🐄🐪
حيوانات بعضى معلّم بشرند. كلاغ، دفن مرده را به فرزند آدم و نسل او آموخت.
بعضى گزارشگر انبيا مىشوند؛ 🦜هدهد گزارش انحراف مردم سبأ را نزد حضرت سليمان آورد.
بعضى محافظ انبيا مىشوند؛ 🕸 تار عنكبوت پيامبر اسلام صلیالله علیه وآله را در غار حفظ كرد.
حيوانات قابل #تربيت و آموزش هستند و لذا شكار سگى🦮 كه آموزش ديده حلال است.
حتى حيوانات آزار دهنده مثل مار🐍، تنها كسانى را مىگزند كه به آنها نزديك شده باشند.
☝️ با توجّه به مطالب فوق، آيا انسانهايى كه از دور مردم آزارى مىكنند و مناطق دور دست را بمباران 💥 و موشكباران مىكنند، از مار بدتر نيستند؟
افرادى كه شبانه روز براى مردم حيله و خُدعه مىكنند و به خاطرِ رسيدن به هوسهاى بى انتهاى خود نسل انسان را به تباهى مىكشند، از حيوانات بدتر نيستند؟
آدمهايى كه يك تنه صدها پرونده جرم و جنايت دارند، از درّندهترين حيوانات پستتر نيستند؟
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : چگونه مىتوانيم حقايق را آن گونه كه هست، ببينيم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💬 پاسخ : قرآن مىفرمايد: «اتّقوا اللّه و يعلّمكم اللّه» از خداوند پروا كنيد تا خداوند، حقيقت را به شما بياموزد.
تقوى به معناى دورى از انواع بدىها و زشتىهاست.
آرى، افراد آلوده از درك بسيارى حقايق محرومند.
كسى كه تعصّب قومى، حزبى، نژادى و... دارد، حق را آنگونه كه هست نمىفهمد، مثل كسيكه عينك 👓 سرخ گذاشته و همه چيز را سرخ مىبيند و شلغم را لبو مىپندارد و اگر عينك سبز بگذارد، كاه را علف مىبيند.
اگر آيينه🪞 را صيقل دهيم، عكس را درست نشان مىدهد.
آئينه دل نيز بايد صيقلى باشد تا معارف را درك كند.
دلهاى كينه دار مثل ظرفهاى آلوده است كه اگر آب تميز هم در آن ريخته شود، آلوده مىشود.
#گناه غبارى است كه نمىگذارد انسان واقع بين باشد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : آيا هر مسلمانى، مؤمن است يا آنكه ميان اسلام و #ايمان تفاوت است؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💬 پاسخ : در قرآن، يكجا مىخوانيم كه مردم وارد دين مىشوند: «يدخلون فى دين اللّه افواجا» و در جاى ديگر به كسانى كه شعار ديندارى مىدادند گفته مىشود:
هنوز ايمان وارد دلهاى شما نشده است: «و لمّا يدخل الايمان فى قلوبكم» يعنى دين بايد وارد مردم شود.
آرى، ديندارى مراحلى دارد:
مرحلۀ گرم شدن،
مرحلۀ داغ شدن
و مرحلۀ پخته شدن.
♨️ هر گرم و داغى، سرد مىشود ولى هيچ پختهاى خام نمىشود.
ورود مردم در دين آسان است؛ هركَس بگويد: « أشهد ان لا اله الاّ اللّه و أشهد انّ محمّداً رسول اللّه »، مسلمان است.
←اين مرحله گرم شدن است.
امّا بالاتر از گرم شدن، داغ شدن است.
اصحاب پيامبر با احساس و هيجان داغى به جبههها مىرفتند و حاضر بودند در كنار پيامبر جان فشانى كنند. ولى قرآن به آنها مىگويد اگر دين داريد، #خمس غنائم جنگى را بدهيد: «و اعلموا انّما غَنمتُم من شىءٍ فانّ لِلّه خُمُسَه و للرّسول... انْ كنتم آمنتم باللّه»
آرى، كسانى كه شهادتين مىگويند و حتى در جبههها كنار پيامبر مىجنگند، ممكن است در مسايل مالى آسيبپذير باشند كه قرآن مىفرمايد: در كنار شهادتين و جبهه و نماز، حق خدا و رسول و فقرا را نيز بپردازيد. در اين مرحله است كه ايمان وارد قلب مىشود. قرآن فقط به گروه خاصّى مىفرمايد: «اولئك هُم المؤمنونَ حقّاً» مؤمنون واقعى گروه خاصّى هستند، ولى نسبت به گروهى كه منافقانه اظهار ايمان دارند، مىفرمايد: اينها مؤمن واقعى نيستند: «و مِن النّاس مَن يقول آمنّا بِاللّه و باليوم الآخر و هم بمؤمنين»
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────