eitaa logo
📚📖 مطالعه
103 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
176 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... @athar_shahid و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
@AminikhaahMahalle Gharar.mp3
زمان: حجم: 30.28M
🔈 * مسجد مقدس جمکران، محل قرارِ زلالترین و پاکترین دوستی ها در دنیا [2:50] * امام زمان(علیه‌السلام) در حکم روح برای کالبد مادی عالم [4:50] * نسبت مساجد و مشاهد و حرمها با امام زمان (علیه‌السلام)، مانند نسبت سر به روح [10:45] * در محل قرار با امام زمان (علیه‌السلام)، ارتباطات قویتر و موانع کمتر است [14:45] * تشرّف حسن‌بن‌مُثله جمکرانی و دستور احداث مسجد جمکران از جانب امام زمان(علیه‌السلام) [18:00] * تعیین محدوده مسجد جمکران با میخ و زنجیر، توسط امام زمان(علیه‌السلام) [36:25] * اثر شفابخشی میخ و زنجیری که امام زمان(علیه‌السلام) بکار بردند! [40:40] * آیت‌الله بهجت: «با قلب فارغ به سجده بروید و ذکر اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج را زیاد بگویید.» [43:28] * التماس دعای امام زمان(ارواحنافداه)، از زائرین مسجد جمکران! [43:50] * تخریب چاه عریضه جمکران؛ [48:04] * «مداومت بر دعای عهد، ضامن عاقبت بخیریست.» [50:24] * توسل به نرجس خاتون(سلام‌‌الله‌علیها)، بهترین راه ارتباط با امام زمان (علیه‌السلام) است. [50:44] * امام زمان (علیه‌السلام)، مانند آفتاب پشت ابرند؛ اگر کسی از حجاب بگذرد، نایل به زیارت حضرت می شود. [53:12] * چهل شبِ چهارشنبه حضور در مسجد جمکران، براتِ تشرّف به محضر امام زمان(علیه‌السلام). ⏰ مدت زمان: ۱:۰۰:۳۰ 📆 ١۴۰٣/٠٢/١۶ علیه‌السلام @Aminikhaah_Media ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
۱۰۸ - معجزه (علیه السلام) و شفای مریض ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ حقیر سید حسن برقعی مدتی است که توفیق تشرّف به مسجد صاحب الزمان ارواحنا فداه معروف به قم نصیبم می شود. سه هفته قبل ( شب چهارشنبه پنجم ربیع الثانی 1390 ) مشرّف شدم. در قهوه خانه مسجد که مسافرین برای رفع خستگی می نشینند و چای ☕️🫖 می خورند، به شخصی برخورد کردم به نام ( احمد پهلوانی ) ساکن حضرتعبدالعظیم امامزاده عبداللّه، کبابی توکل، سلام کرد و علی الرسم جواب و احوالپرسی شروع شد. گفت من چهار سال تمام است شبهای چهارشنبه به ( مسجد جمکران ) مشرف می شوم. گفتم قاعدتاً چیزی دیده ای که ادامه می دهی و قاعدتا کسی که در خانه امام زمان صلوات اللّه علیه آمد ناامید نمی رود و حاجتی گرفته ای ؟! گفت آری؛ اگر چیزی ندیده بودم که نمی آمدم. در سال قبل شب چهارشنبه ای بود که به واسطه مجلس عروسی یکی از بستگان نزدیک در تهران نتوانستم مشرّف شوم، گرچه مجلس عروسی گناه آشکاری نداشت، موسیقی و امثال آن و تا شام که خوردم و منزل رفتم خوابیدم؛ پس از نیمه شب از خواب بیدار شدم تشنه بودم خواستم برخیزم دیدم پایم قدرت حرکت ندارد، هرچه تلاش کردم پایم را حرکت بدهم نتوانستم. خانواده را بیدار کردم، گفتم پایم حرکت نمی کند. گفت شاید سرما خورده ای! گفتم فصل سرما نیست ( تابستان بود ). بالأخره دیدم هیچ قدرت حرکت ندارم، رفیقی داشتم در همسایگی خود به نام ( اصغرآقا ) گفتم به او بگویید بیاید. آمد؛ گفتم برو دکتری بیاور. گفت دکتر در این ساعت نیست. گفتم چاره ای نیست، بالاخره رفت دکتری که نامش دکتر شاهرخی است و در فلکه مجسمه ( حضرت عبدالعظیم علیه السلام) مطب دارد آورد. ابتدا پس از معاینه، چکشی داشت روی زانویم زد، هیچ نفهمیدم و پایم حرکت نکرد، سوزنی داشت در کف پایم فرو کرد، حالیم نشد، در پای دیگرم فرو کرد درد نگرفت، سوزن را در بازویم زد، درد گرفت. نسخه ای داد و رفت، به اصغرآقا در غیاب من گفته بود خوب نمی شود سکته است. صبح شد بچه ها از خواب برخاستند مرا به این حال دیدند شروع به گریه و زاری کردند. مادرم فهمید، به سر و صورت می زد. غوغایی در منزل ما بود، شاید در حدود ساعت نُه صبح بود، گفتم ای امام زمان(علیه السلام) ! من هر شب چهارشنبه خدمت شما می رسیدم ولی دیشب نتوانستم بیایم و گناهی نکرده ام توجهی بفرمایید، گریه ام گرفت خوابم برد. در عالم رؤیا دیدم آقایی آمدند عصایی به دستم دادند فرمودند برخیز ! گفتم آقا نمی توانم. فرمود می گویم برخیز. گفتم نمی توانم. آمدند دستم را گرفتند و از جا حرکت دادند. در این اثناء از خواب برخاستم دیدم می توانم پایم را حرکت دهم، نشستم، سپس برخاستم، برای اطمینان خاطر از شوق، جست و خیز می کردم و به اصطلاح پایکوبی می کردم ولی برای اینکه مبادا مادرم مرا به این حال ببیند و از شوق سکته کند خوابیدم. مادرم آمد. گفتم به من عصایی بده حرکت کنم ، کم کم به او حالی کردم که در اثر توسّل به ولی عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف بهبود یافتم‌. گفتم به اصغرآقا بگویید بیاید، آمد. گفتم برو به دکتر بگو بیاید و به او بگو فلان کَس خوب شد. اصغرآقا رفت و برگشت‌‌. گفت دکتر می گوید دروغ است خوب نشده! اگر راست می گوید خودش بیاید. رفتم. با اینکه با پای خود رفتم، گویا دکتر باور نمی کرد؛ با اینحال سوزن را برداشت و به کف پای من زد، دادم بلند شد، گفت چه کردی؟ شرح حال خود و توسل به حضرت ولیّ عصر علیه السلام را گفتم. گفت جز معجزه چیز دیگر نیست، اگر اروپا و آمریکا رفته بودی معالجه پذیر نبود. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/53154 — ⃟‌ ——— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
۱۳۲ - آماده شدن مقدمات زیارت کربلا ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ( داستان دوم ) قریب بیست سال قبل شب جمعه بود با آقا سید باقر خیاط و جمعی رفتیم ، همه خوابیدند و من بیدار بودم و فقط پیر مردی بیدار بود و شمعی 🕯 در پشت بام روشن کرده بود و دعا می خواند و من مشغول به نماز شب بودم؛ ناگاه دیدم هوا روشن شد؛ با خود گفتم ماه طلوع نموده، هرچند نگاه کردم ماه را ندیدم یک مرتبه دیدم به فاصله پانصد متر، زیر یک درختی، یک سید بزرگواری ایستاده و این نور از آن آقاست . به آن پیرمرد گفتم شما کنار آن درخت، سیدی را می بینی؟ گفت هوا تاریک است، چیزی دیده نمی شود. خوابت می آید، برو بگیر بخواب، دانستم که آن شخص نمی بیند . من به آن آقا گفتم آقا من می خواهم بروم کربلا نه پول دارم نه گذرنامه، اگر تا صبح پنجشنبه آینده گذرنامه با پول تهیه شد می دانم امام زمان هستید و الا یکی از سادات می باشید. ناگاه دیدم آن آقا نیست و هوا تاریک شد، صبح به رفقا گفتم و داستان را بیان نمودم، بعضیها مرا مسخره نمودند. گذشت تا روز چهارشنبه، صبح زود در میدان فوزیه برای کاری آمده بودم و منزل دروازه شمیران بود کنار دیواری ایستاده بودم و باران می آمد. پیرمردی آمد نزد من، او را نمی شناختم. گفت حاج محمدعلی مایل هستی کربلا بروی؟ گفتم خیلی مایلم ولی نه پول دارم و نه گذرنامه. گفت شما ده عدد عکس با دو عدد رونوشت سجل را بیاورید. گفتم عیالم را می خواهم ببرم، گفت مانعی ندارد ، بعد به فوریت رفتم منزل، عکس و رونوشت شناسنامه را موجود داشتم و آوردم. گفت فردا صبح همین وقت بیایید اینجا. فردا صبح رفتم همان محل. آن پیرمرد آمد، گذرنامه را با ویزای عراقی به ضمیمه پنجهزار تومان به من داد و رفت و بعداً هم او را ندیدم. رفتم منزل آقا سیدباقر، داشتند. بعضی از رفقا از راه مسخره گفتند گذرنامه را گرفتی؟ گفتم بلی و گذرنامه را با پنج هزار تومان نزد آنها گذاردم، تاریخ گذرنامه را خواندند و دیدند روز چهارشنبه است ، شروع به گریه نمودند و گفتند که ما این سعادت را نداریم. فهرست کتاب 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/56054 — ⃟‌ ——— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
@AminikhaahMahalle Gharar.mp3
زمان: حجم: 30.28M
🔈 * مسجد مقدس جمکران، محل قرارِ زلالترین و پاکترین دوستی ها در دنیا [2:50] * امام زمان(علیه‌السلام) در حکم روح برای کالبد مادی عالم [4:50] * نسبت مساجد و مشاهد و حرمها با امام زمان (علیه‌السلام)، مانند نسبت سر به روح [10:45] * در محل قرار با امام زمان (علیه‌السلام)، ارتباطات قویتر و موانع کمتر است [14:45] * تشرّف حسن‌بن‌مُثله جمکرانی و دستور احداث مسجد جمکران از جانب امام زمان(علیه‌السلام) [18:00] * تعیین محدوده مسجد جمکران با میخ و زنجیر، توسط امام زمان(علیه‌السلام) [36:25] * اثر شفابخشی میخ و زنجیری که امام زمان(علیه‌السلام) بکار بردند! [40:40] * آیت‌الله بهجت: «با قلب فارغ به سجده بروید و ذکر اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج را زیاد بگویید.» [43:28] * التماس دعای امام زمان(ارواحنافداه)، از زائرین مسجد جمکران! [43:50] * تخریب چاه عریضه جمکران؛ [48:04] * «مداومت بر دعای عهد، ضامن عاقبت بخیریست.» [50:24] * توسل به نرجس خاتون(سلام‌‌الله‌علیها)، بهترین راه ارتباط با امام زمان (علیه‌السلام) است. [50:44] * امام زمان (علیه‌السلام)، مانند آفتاب پشت ابرند؛ اگر کسی از حجاب بگذرد، نایل به زیارت حضرت می شود. [53:12] * چهل شبِ چهارشنبه حضور در مسجد جمکران، براتِ تشرّف به محضر امام زمان(علیه‌السلام). ⏰ مدت زمان: ۱:۰۰:۳۰ 📆 ١۴۰٣/٠٢/١۶ علیه‌السلام @Aminikhaah_Media ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -