eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| هر چه خدا گفته عمل كردم در سفرى به همدان، خدمت عالم بزرگوار آقاى حاج ملاعلى همدانى قدس سره رسيدم و از ايشان عجيب و جالبى شنيدم كه فرمود: روزى وارد صحن عليه السلام شدم ديدم گوشه‌اى شلوغ است، جلو رفتم و سؤال كردم چه خبر است‌؟ بچه‌اى را نشان دادند و گفتند: از بالاى منارۀ صحن به پائين پرت شده است، پدر اين طفل كه حمّال است در وسط‍‌ زمين و آسمان متوجّه شده و خطاب به بچّه كرده كه بايست، همانجا مانده و آنگاه او را سالم پائين آورده‌اند! با تعجّب از پيرمرد حمّال سؤال كردم چه چيز باعث شده شما به اين مقام برسى‌؟ گفت: اين كار مهمى نيست، من از اوّل بلوغ سعى كرده‌ام هر چه خدا فرموده عمل كنم، امروز من هم يك چيز از او خواستم، خداوند عزيز و قادر قبول كردند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| خواندن حديث با خوردن كاهو و شيره در زمان طاغوت، برادرم در پادگانى خارج از شهر در حال خدمت سربازى بود. روزى به ديدن او رفتم و به وى پيشنهاد كردم كه داخل پادگان شده، براى سربازها حديث بخوانم. گفت: اجازه نمى‌دهند. گفتم: سربازان همشهرى و كاشانى را جمع كن تا به عنوان ديدار با آنان، بخوانم. گفت: اگر مسئولان و مأموران بفهمند، آنها را اذيّت خواهند كرد. شما به اين كه من يا آنها را آزار دهند، راضى نشويد. اما من بر اين كار كه وظيفۀ تبليغى خود مى‌دانستم، اصرار مى‌كردم. بالاخره طرحى به فكرم رسيد، به شهر برگشتم و مقدار زيادى كاهو و شيره و سكنجبين آماده كردم و دوباره به پادگان برگشتم و گفتم: شما جمع شويد به عنوان خوردن كاهو، من هم حديث مى‌خوانم. برادرم گفت: باز اگر بفهمند كه شما حديث مى‌خوانيد، مشكل ايجاد خواهند كرد. گفتم: گروه، گروه با فاصلۀ چند مترى، پشت به يكديگر بنشينيد. خلاصه در آن محيط‍‌ ترس و خفقان با اين نقشه و طرح، توانستم چند آيۀ و حديث براى آنان بخوانم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| گول ظاهر را نخوريم در سفرى كه براى مأموريّت به يكى از كشورهاى اروپايى رفته بودم، در فرودگاه، يك ايرانى كه با ديدن آنجا خود را باخته بود گفت: آقاى قرائتى ديدى چقدر اين كشور تميز و مرتّب است‌؟! گفتم: اتفاقاً اين چنين نيست كه به ظاهر مى‌بينى! تعجب كرد، گفتم: تعجبى ندارد، در اين كشور نزديك به ٤٥ ميليون سگ نزديك به جمعيّت كل كشورشان، در خانه و محله و اتاق زندگى آنان وجود دارد، حال شما ادرار و مدفوع سگ را با زباله‌هاى خيابان‌هاى ايران، به آزمايشگاه بدهيد. ببينيد كدام يك براى زندگى و سلامتى انسان خطرناك‌تر است! آن شخص جوابى نداشت كه به من بدهد و ساكت و آرام شد. 🤐 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| فرودگاه چين در زمان جنگ تحميلى، سفرى به چين داشتم. هنگام برگشتن در فرودگاه، عدّه‌اى از تاجران نشسته بودند. تا من وارد سالن انتظار شدم و مرا شناختند؛ صلواتى ختم كردند كه من از نحوۀ آن فهميدم اين نوعى انتقاد و اعتراض است. بعد يكى از آنان كنار من نشست و گفت: آقاى قرائتى! ممكن است ما ساك شما را ببينيم. من متوجّه شدم كه آنها فكر مى‌كنند ما هم تجارت مى‌كنيم. ساك را به او دادم و او هم در مقابل همه ساك را باز كرد، ديدند يك مقدارى كتاب و يادداشت و لباس است. تعجب كردند و باز يك صلواتى ختم كردند كه فهميدم اين از روى علاقه، صميميّت و محبّت است! 😁 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| دقّت مردم خانمى از بينندگان برنامه «درسهايى از قرآن» همراه با نامه‌اى يك سوزن 🪡 و مقداری نخ 🧵 فرستاده بود و در نامه نوشته بود: چند وقت است شما شب‌هاى جمعه صحبت مى‌كنيد و زير بغل شما پاره است، چطور آن را نمى‌دوزيد و حواسّ‌ بيننده‌ها را پرت مى‌كنيد؟ گويا ايشان نمى‌دانست كه نوع دوخت لباس روحانيّت چنين است. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| كار براى غير خدا در حالى كه سوار هواپيما مى‌شدم، از طرف خدمه هواپيما اعلام شد كه همه مسافران بايد پياده شوند؛ سپس تمام بارهاى هواپيما را هم پياده كردند. علّت را پرسيدم، گفتند: يك موش 🐀 داخل هواپيما شده و بايد آن را خارج كنيم. گفتم: اين همه معطّلى براى يك موش‌؟!! گفتند: بله، ممكن است يكى از سيم‌هاى نازك هواپيما را قطع كند و خلبان نتواند با برج مراقبت تماس داشته باشد و در اثر آن هواپيما سقوط‍‌ كند. من به فكر افتادم كه اگر موشى بتواند هواپيما را ساقط‍‌ كند، اگر موش شرك، ريا، عجب، ، خودپسندى، حبّ‌ جاه، مقام، شهوت و دنياپرستى، وارد روح انسان شود و رشته اتصال انسان را با خدا و حقيقت و قطع كند، انسان نيز سقوط‍‌ خواهد كرد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| تبليغ چهره به چهره جوانى كم سن و سال بودم، امّا به مطالعۀ احاديث علاقه داشتم. گاهى كه پدرم مى‌گفت مثلا برو پنير بخر، به مغازۀ بقالى نزديك خانه مى‌رفتم و به او مى‌گفتم: مى‌خواهى براى شما يك بخوانم‌؟ او مى‌گفت: بخوان و من حديثى را مى‌خواندم. روزى مرد بقّال به من گفت: آنقدر كه تو براى من حديث گفتى، پاى منبرها نشنيده‌ام!😅 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| كدام بهتر است‌؟ روزى از پدرم پرسيدم: خانۀ ما بهتر است يا خانۀ فلانى‌؟ پدرم گفت: هر خانه‌اى كه در آن بيشتر عبادت شود. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| وكالت مجلس در انتخابات مجلس شوراى اسلامى بعضى از دوستان به من اصرار مى‌كردند كه نامزد نمايندگى مجلس بشوم، از پدرم كسب تكليف كردم. ايشان گفت: من راضى نيستم. گفتم: چرا؟ گفت: اگر وكيل مجلس شوى مديون پنجاه ميليون نفر مى‌شوى، مديون شدن آسان است؛ امّا از زير دِين آزاد شدن كار اولياى خداست و تو از اوليا نيستى، چون من تو را خوب مى‌شناسم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| آشپزى نمونه 🥘 روزى خانواده‌ام منزل نبود، تصميم گرفتم خودم غذا بپزم و پلوئى آماده كنم. پس از ساعتى ديدم در يك قابلمه سه نوع غذا پخته‌ام، زيرش سوخته، وسطش نپخته و رويش آش. گفتم: زنده باد اين آشپز!! 😁 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| لقمۀ حرام 🔥 رفتارى از يك معمار ديدم كه مريد او شدم. ايشان را براى قيمت‌گذارى خانۀ شهيدى بردند، شخصى به او گفت: اينها هستند كمى چرب‌تر قيمت كن. گفت: شما مى‌خواهى بچه‌هاى شهيد لقمۀ حرام بخورند؟ من هرگز اينكار را نمى‌كنم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| انتخاب همكار تصميم گرفته بودم يكى از برادران روحانى را براى همكارى در كار نهضت سوادآموزى دعوت كنم. روزى نشستم تا با او گفتگوهاى مقدماتى را مطرح كنم. همين‌طور كه نشسته بود كمى گچ به لباس او ريخت، ديدم مدّت زيادى مشغول فوت كردن لباسش شد، از تصميم خود منصرف شدم و پيش خود گفتم: كسى كه در مقابل ذرّه‌اى گچ اينقدر حسّاسيّت نشان مى‌دهد، چطور مى‌خواهد به اين همه كلاس سركشى كند و خودش را به آب و آتش بزند.🤔 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| آزادى سياهان 👨🏿‍🦲 در سفرى كه به بعضى از كشورهاى آفريقايى داشتم و براى مردم سخنرانى مى‌كردم، مترجم هر چند جمله را كه ترجمه مى‌كرد آفريقايى‌ها از خوشحالى به رقص مى‌آمدند. به ياد دارم يكى از حرف‌هايى كه زدم اين بود كه ما در تهران يكى از ميادين و خيابان‌ها را به نام آفريقا نام گذارى كرده‌ايم و حرف ديگر اين بود كه گفتم: در ، امام خمينى فرمان داد گروگان‌هاى سياه را آزاد كنند؛ زيرا گرچه اينها نيز و خائن هستند، امّا چون در طول تاريخ به نژاد سياه ظلم شده ما اينها را آزاد مى‌كنيم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| زهد و بخل به مهمانى دعوت شده بودم، صاحبخانه نان 🍞 و پنير 🧀 آورد و گفت: ما در مراسم عروسى خودمان هم با نان و ماست پذيرايى كرديم.😳 گفتم: وقتى نوزاد به دنيا مى‌آيد اسلام مى‌گويد گوسفندى كن، حالا كه بزرگ شده، با هنر شده، باسواد شده و كرده بايد با بركت‌تر باشد. علاوه بر اينكه زهد يعنى خودت نخور، نه اينكه به ديگران نده. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| رهبر بيل بدست در زمان طاغوت جوانى عكسى را پيش من آورد كه نشان مى‌داد رئيس جمهور يكى از كشورهاى كمونيستى در حال كار كردن و بيل زدن است و اين كار را ملاك ارزش آن شخص مى‌دانست. به او گفتم: چرا اينقدر در غفلتى و خود را بى ارزش مى‌دانى‌؟! تو همچون على عليه السلام دارى كه سالها كار كرد و بيل زد و محصول كارش را محرومان كرد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| بى‌پير مرو تو در خرابات در سفرى چند جوان را ديدم كه كار تحقيقى روى قرآن انجام مى‌دهند. گفتم: در علوم قرآنى تخصص و سواد شما چقدر است‌؟ گفتند: مايۀ عربى آنچنانى نداريم، امّا در رشتۀ خود، دانشجويان خوش‌فكرى هستيم. گفتم: عزيزان من! بى‌پير مرو تو در خرابات. كباب‌پزى هم تخصّص مى‌خواهد وگرنه گوشت‌ها روى آتش مى‌ريزد! آنگاه از آنها پرسيدم: « و لا يُسرِف فى القتل» يعنى چه‌؟ گفتند: يعنى در كشتن اسراف نبايد كرد. گفتم: پس يكى دو نفر را مى‌شود كشت‌؟ متحيّر شدند و گفتند: پس معناى آيه چيست‌؟ گفتم: چون در زمان جاهليّت وقتى دو قبيله با هم مى‌جنگيدند به انتقام يك كشته دهها نفر را مى‌كشتند، اين آيه مى‌گويد: يك نفر در مقابل يك نفر نه بيشتر. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| توجّه به منبع خير در يكى از شهرها مشغول سخنرانى بودم، پيرمردها و علماى ريش سفيد شهر هم حضور داشتند. در حين سخنرانى جوانى بلند شد و گفت: آقاى قرائتى شما خوب سخنرانى مى‌كنى، امّا اين علماى شهر ما چنين و چنانند. حيران بودم كه چه جوابى به او بدهم. خودم را سرگرم تخته پاك كردن نموده از خدا خواستم تا پاسخى به ذهنم بيندازد، آنگاه رو كردم به جمعيّت و گفتم: حرف شما مثل اين است كه كسى وارد اين سالن شود و ببيند لامپى نورافشانى مى‌كند بگويد: زنده باد لامپ! غافل از آنكه روشن بودن لامپ به خاطر وصل بودن به كارخانه و نيروگاه برق است. اگر من حديثى خواندم و شما لذّت برديد، نزد همين علما و ريش سفيدها درس خوانده‌ام. اگر اينها استادى نمى‌كردند من الآن نمى‌توانستم چنين حرف بزنم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| محاسبات غلط‍‌ رئيس يكى از هيئت‌هاى عزادارى نزد من آمد و گفت: براى امسال واعظى خوش صدا مى‌خواهيم. گفتم سواد؟ گفت: سواد مهم نيست، ما مى‌خواهيم مجلس شلوغ بشود و كارى به سواد نداريم. ما حساب كرده‌ايم اگر آبگوشت بدهيم، ٢٠٠ نفر مى‌آيد، با برنج ٤٠٠ نفر؛ امّا اگر يك آقاى خوش صدا بيايد ٧٠٠ نفر جمع مى‌شوند! 😳 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| كراوات نشانه هيچ ماه رمضان سال ٧٠ براى تبليغ به چند كشور اروپايى سفر كردم. در كشور اتريش مقاله‌اى را به من نشان دادند كه دربارۀ كراوات بود. در اين مقاله آمده بود كه بى‌خاصيّت‌ترين و بى‌معناترين لباس، كراوات 👔 است، چون نشان دهندۀ چيز نيست، نه نشان‌دهندۀ تحصيلات است، نه شغل، نه گرم مى‌كند و نه سرد. جالب اين كه اروپا در حال برگشت است؛ امّا بعضى در ايران آرزو مى‌كنند كه ولو نيم ساعت هم شده براى حضور در يك جشن، كراوات بزنند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| كلاس روى خاك در هندوستان ملاقاتى داشتيم با وزير آموزش و پرورش. ايشان مى‌گفت: ما در هند هفتاد هزار مدرسه داريم كه نيمكت و حصير ندارد. يعنى بچه‌هاى هندى روى خاك مى‌نشينند و درس مى‌خوانند و دكتر به دنيا صادر مى‌كنند. قدر امكانات خود را بدانيم و درست درس بخوانيم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| درخت مقدّس در موزۀ جنگ كرۀ شمالى درختى نيم سوخته را ديدم. پرسيدم: اين درخت چيست‌؟ گفتند: اين درخت مقدّس است؛ زيرا در زمان جنگ يك ماشين سرباز زير اين درخت بوده‌اند، وقتى كه هواپيماهاى دشمن، منطقه را بمباران مى‌كنند، يكى از بمب‌ها روى اين درخت مى‌افتد و اين درخت خودش مى‌سوزد؛ امّا سربازان كنارش سالم مى‌مانند. عجيب است، در كشورى بى‌دين، درخت بى‌جانى كه خود سوخته و آتش گرفته ولى چند سرباز را محافظت كرده مقدّس مى‌دانند؛ امّا وقتى ما امام حسين علیه السلام را كه براى حيات انسان و انسانيّت سوخت، تقديس مى‌كنيم، براى بعضى جاى سؤال و اعتراض است! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| گلايه از خودى‌ها شخصى به من گفت: آقاى قرائتى! به اين خانم‌هايى كه فكل‌هايشان را بيرون گذاشته‌اند تذكّرى بدهيد. گفتم: گوش نمى‌كنند، همانطور كه به شما مى‌گويم موقع نماز بازار را تعطيل كن گوش نمى‌دهى. چقدر ما به هيئت‌هاى عزادارى گفتيم: طورى عزادارى كنيد كه قضا نشود؛ امّا گوش ندادند. چقدر گفتيم كه خواننده‌هايى كه سابقۀ بد دارند و يا با غنا مى‌خوانند دعوت نكنيد؛ امّا كو گوش شنوا. آرى، همه با هم گوش نمى‌دهيم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 تضمینیِ بیدار شدن برای نماز صبح! با قضا شدنِ ، برای همیشه خداحافظی کنید❤️🌱 اینو امتحان کنید جواب میده👌😂 🎙 حجت‌الاسلام مؤمنی ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| جلسات فاميلى در زمان طاغوت روزى به من زنگ زد كه با شما كار دارم. از قم به تهران آمده خدمت ايشان رسيدم. به من فرمود: ما هر جا جلسه‌اى تشكيل مى‌دهيم ساواك تعطيل مى‌كند، طرحى داريم كه مى‌خواهيم توسط‍‌ شما پياده كنيم و آن اينكه ما از هر فاميل فردى زبده را انتخاب مى‌كنيم تا شما براى اين افراد يك دوره اصول‌عقايد بگوئيد و آنها بنويسند، آنگاه اين زبده‌ها شب جمعه و يا روز جمعه با افراد فاميل به عنوان ديد و بازديد جلسه مى‌گذارند و درس‌ها را منتقل مى‌كنند. من نيز پذيرفتم و همين كار را كردم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| ارزش معلّمى 🧑🏻‍🏫 مرحوم به من فرمود: من خيلى خوشحالم كه تو در تدريس و معلّمى فردى موفّق هستى و نگرانم كه مسئوليّت اجرايى به تو بدهند و از فيض معلّمى محروم شوى. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────