eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
875 عکس
63 ویدیو
135 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
آزار دیدم خود را میان معرکه بیمار دیدم در خیمه بودم هفت آسمان را برسرم آوار دیدم در بین گودال آیینۀ جسم پدر را تار دیدم بابای خود را دربین یک لشکر بدون یار دیدم این‌ها بماند از شام دیدم هرچه من آزار دیدم شب‌های بسیار در بین صحرا عمه را بیدار دیدم صد بار مُردم وقتی به پای خواهرانم خار دیدم ای وای از شام گهواره را در بین یک بازار دیدم بزم شراب و... بی حرمتی در مجلس اغیار دیدم نامحرمان را نزدیک مَحرم‌های خود بسیار دیدم ✍ @ghararenokary
تو یادگار حسینی که کربلا دیدی شبیه عمّه‌ی مظلومه‌ات بلا دیدی «سری به نیزه بلند است» را شما دیدی وَ غارت حرم و خیمه گاه را دیدی دو چشم گریه‌ی تو تا همیشه آباد است در این سکوتِ تو صدها هزار فریاد است برای گریه‌ات آقا اشاره کافی بود همین که چشم تو بینَد سه ساله، کافی بود گلوی نازک یک شیرخواره کافی بود به آب دادن ذبحی، نظاره کافی بود تو را به غصّه چهل سال مبتلا دیدند به لحظهْ لحظهْ گریز تو کربلا دیدند اگرچه عصر دهم قسمتِ تو غم گردید که سایه‌ی پدرت از سرِ تو کم گردید نصیب تو فقط آه و غم و الم گردید ز بار غصه‌ی یاران، قَدِ تو خم گردید اگرچه تبْ نگهت را ز درد، تیره نمود خدا برای امامت تو را ذخیره نمود دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فراوان داشت دو پلک چشم ترِ تو، همیشه باران داشت همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت به سینه روضه‌ی مکشوف چون هزاران داشت سه شعبه دیدی و تیر و گلوی اصغر را تو تیغ دیدی و خنجر، به روی حنجر را ✍ @ghararenokary
ناله‌یِ واعطشا بر جگرش می‌افتاد آب می‌دید به یادِ قمرش می‌افتاد بی سبب نیست که از جمله‌یِ "بَکّائون" است دائما اشک ز چشمانِ ترش می‌افتاد شیرخواره بغل ِتازه عروسی می‌دید یادِ لالایِ رباب و پسرش می‌افتاد با دلی خون‌شده می‌گفت که الشام الشام تا به بازار ِمدینه گذرش می‌افتاد روضه‌ی گم شدن و دفنِ رقیه می‌خواند تا به صحرا و خرابه نظرش می‌افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می‌شد، یادِ خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می‌افتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه‌هایِ پدرش دور و برش می‌افتاد جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می‌افتاد ✍سروده گروه ادبی @ghararenokary
کاش این غصه‌ها امان بدهند به صدایم کمی دهان بدهند، تا غمم را بگویم امشب؛ اگر اشک‌ها فرصت بیان بدهند چقدَر سخت می‌شود حس کرد که سری را به این و آن بدهند در دلت هی تکان بیندازند نیزه را دائماً تکان بدهند و برای نظاره‌ی اُسرا مردم شهر را زمان بدهند در کنار نماز قطعه شده روی سجاده‌ها اذان بدهند کودکان پا به پای مادر خود زیر این بار، امتحان بدهند می‌توانی تصورش بکنی صدقه دست کودکان بدهند؟ باید امشب دوباره گریه کنم کاش این غصه‌ها امان بدهند ✍ @ghararenokary
آن شب که آسمان خدا بی ستاره بود مردی، حضور فاجعه را در نظاره بود در سوگ خیمه‌های عطش، زار می‌گریست مَشکی که در کنار تنی پاره پاره بود سهم کبوترانِ حرم از حرامیان بال شکسته، زخم فزون از شماره بود زخمی که تا همیشه به نای «رباب» ماند از شور لای لاییِ یک گاهواره بود چیزی که بُرد قافله با خود ز کربلا چشم به خون نشسته، دلی پرشراره بود می‌دوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه انگشتری که همسفر گوشواره بود راهی که کوچه کوچه به بن بست می‌رسید در طول این مسیر، فقط راه چاره بود! ✍استاد @ghararenokary
مثل من هیچ‌کس در این عالم وسط شعله‌ها امام نشد در شروع امامتش چون من اینقدر دورش ازدحام نشد لشکری از مغیره می‌آمد خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت غیر زهرا به هیچ معصومی اینقدر گرم، احترام نشد روضه از این شدیدتر هم هست؟ لحظه‌ای که حسین یاری خواست و علی بود اسم من اما خواستم پا شوم ز جام، ... نشد به لب تشنه‌ی علی‌اصغر به لب تیز ذوالفقار قسم تا به امروز هیچ شمشیری اینقدر تشنه در نیام نشد رفتن شاهزاده‌ای چون من به اسیری به یک طرف اما در سفر اینقدر غل و زنجیر گردن بنده و غلام نشد آهِ زینب و صیحه‌ی شلاق تا شنیدم، ... از اسب با زنجیر خویش را بر زمین زدم اما باز هم آن صدا تمام نشد آه! زینب کجا و بزم یزید او کجا و جواب ابن زیاد باز هم صد هزار مرتبه شکر این‌که با شمر هم‌کلام نشد این چهل‌سال گریه‌ام شاید از همان روز اربعین باشد هر قدر عمه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس رنج‌ها دیده‌ام حسین! اما هیچ‌جایی شبیه شام نشد ✍ @ghararenokary
منت از این خانواده هر کسی بهتر کشید درد طعنه از زبان این و آن کمتر کشید تا درِ این خانه باشم آبرویم می‌دهند در‌به‌در شد هرکسی که دست از دلبر کشید باده‌ی هر ساغری قطعاً نمی‌سازد به من ساقیِ من باده را از چشمه‌ی کوثر کشید به خود من بود اگر از روضه غافل می‌شدم مادرش _روحی فداها_ کار از این نوکر کشید باز دارند از حسینیه غنیمت می‌برند هرکه آمد این سیاهی را به چشم تر کشید فقر یعنی سینه‌ای خالی از عشق اهل بیت عاشقِ ارباب دست از کیسه‌های زر کشید جام اشک این دو ماهه دست بی بی زینب است خوشبحال هر کسی آمد و آن را سر کشید * هم بزرگ و کوچک و هم اوسط اینها علی‌ست ذکر هو باید به عشق این همه حیدر کشید مرغ دل یک بام دارد دو هوا، این روزها باید از کرببلا سوی مدینه پر کشید * گریه کرد و آه سردی از دل مضطر کشید آن که با انگشتِ زخمی لاله‌ای پرپر کشید کوچه کوچه شهر پیغمبر سراسر ناله شد تا شهید زنده‌ی زینب، عبا بر سر کشید روضه یعنی بعد روز واقعه با دست خود نیزه‌ها را یک به یک از پهلوی اکبر کشید روضه یعنی که عموی خوش قد و بالاش را تکه تکه مثل طفل کوچکی در بر کشید از خجالت آب شد در پیش چشمان رباب هر زمانی که گریزش به لب اصغر کشید روضه یعنی اینکه این آقا به چشمش دیده است بی حیا دشداشه‌اش را تا زد و خنجر کشید * بعد از این در روضه‌اش کم می‌آورد او پدر را از دل گودالِ خون بیرون کشید روضه‌ام امشب اگر مکشوفه شد شرمنده‌ام او خودش مرثیه‌هایم را به خاک و خون کشید روضه یعنی دست‌های ناتوانش بینِ راه خارها از دست و پای زخمی خواهر کشید روضه یعنی هرقدم در پیش چشمان ترش دست شومی از سر آیینه‌ای معجر کشید روضه یعنی روضه‌های ناتمام محفلش باز هم مرثیه‌هایش به شبی دیگر کشید رشته‌کوه درد و غم را مثل زخم کهنه‌ای روی دوش خسته‌اش تا لحظه‌ی آخر کشید مو کنان، مویه کنان بر سینه و سر می‌زنیم یک علیِ دیگر از این خانواده پَر کشید ✍ @ghararenokary
به جز حسین حواس کسی به نوکر نیست... کسی میان سران از حسین ما سَر نیست حسین بوده، اگر آبرو به ما دادند علی نباشد اگر، صحبتی ز قنبر نیست غریبه‌ای که حسینی شده، برادر ماست برادری که حسینی نشد، برادر نیست نماز و روضه و حج و زکات جای خودش بدان رفیق که چیزی ز روضه بهتر نیست! کسی که آمده در محشرِ حسین امروز زمان صور، هراسان میان محشر نیست تمام خیر همین‌جاست، زیر پرچم او نگرد جای دگر را، که جای دیگر نیست عراق خاک حسین است، خاک ایران هم حسینیه‌ست زمین، حرف چند کشور نیست ** گلوی تو به‌خدا بوسه‌گاه زهرا بود به شأن حنجره‌ات زخم‌های خنجر نیست ✍ @ghararenokary
4_5949341299160125047.mp3
3.06M
بند 1⃣ عالمی دارم با این گدایی روزی می‌خورم از قِبَلِ تو دوری بسه می‌خوام که دوباره برگردم آقا توو بغل تو عشقت توو دلم / جاکرده حسین دنیا منو از حرم جدا کرده حسین اینکه من هنوز / توی خیمه‌تم یعنی مادرت منو سوا کرده حسین بی تابم یا اباعبدالله اربابم یا اباعبدالله بند 2⃣ از نام تو آبرو گرفتم عشقت آقا از سرم زیاده اسمت که میاد میون روضه جاری میشه اشکام بی اراده عشق تو برام / لازمه حسین هر کیو دیدم این روزا عازمه حسین حاشا که منو / دعوت نکنی فکری برا نوکر رقیه‌ات نکنی سامونم یا اباعبدالله ای جونم یا اباعبدالله بند 3⃣ من هیچ کسو مثل تو ندیدم با خوب و بدِ گِداش بسازه از وقتی‌که یادم میاد آقا پرچم شما در احتزازه من با نفست / سر زنده می‌شم لطف تو رو می‌بینم و شرمنده می‌شم نبضم با غمت / تنظیمه حسین من میام به روضه‌هات سراسیمه حسین آشوبم اباعبدالله محبوبم یا اباعبدالله ✍ @ghararenokary
زمزمه چشامو به آب میدوزم..m4a
1.13M
بند 1⃣ چشامو به آب می‌دوزم دائم از غصه می‌سوزم سی و چند ساله که گریه شده کار شب و روزم راه خیمه‌ها رو بستن‌و دیدم حرمت مارو شکستن‌و دیدم نیمه‌جون بودم و با چشای تار به روی سینه نشستن‌و دیدم (وای از این غم غریبی) بند 2⃣ غم این قصۀ خون‌بار می‌کُشه منو هزار بار فکرشم برام محال بود راهمون بیفته بازار می‌دیدم با چشمای غرقِ به خون بسته بودن طنابو به عمه جون با خودم گفتم توو اون لحظه‌ی سخت ای خدا مرگمو دیگه برسون (وای از این غم غریبی) بند 3⃣ زن و بچه‌ها گرفتار وسط یه قومِ بی عار داد می‌زد سکینه می‌گفت پاشو کاری کن علمدار از تب بهار بگم یا از خزون از گل و گلاب بگم یا خیزرون از موهایی که سفید شد یه شبه یا از اون بچه‌ها و قد کمون (وای از این غم غریبی) ✍ @ghararenokary
Roz 5 MOHARAM - MaktabolHosein 1445-1402 (2).mp3
2.72M
هر چقدَر گریه کنم سیر نمی‌شم حسین‌جانم من چجوری از غمِ تو پیر نمیشم حسین‌جانم حلالم کن؛ اگه از غم تشنگی تو نمردم حلالم کن؛ اگه جونمو پای غمت نیاوردم حلالم کن؛ آقاجانم عزیزالله؛ یاثارالله ✍ @ghararenokary
چه جوری خاطره‌هام یادم بره سنگای به روی بام یادم بره سی سالِ دیگم اگه گریه کنم محاله بازارِ شام یادم بره * خرابه برامون آشیونه بود ماجرای غربتِ زمونه بود حرفی از گرسنگی نمی‌زنم توی "شام" شامِ ما تازیونه بود * آتیشِ قلبِ کباب، حرمله بود باعث رنج و عذاب حرمله بود توی راه رباب به آب، لب نمی‌زد مأمورِ تقسیمِ آب حرمله بود * کسی میشه ببینه و جون نده؟ آه و ناله شو به آسمون نده؟ می‌دیدم ربابو گِریه‌ام می‌گرفت دستاشو بسته بودن تکون نده * سنگِ غم شکسته بال و پرم و تا دیدم آتیش و اهلِ حرم و روزی صدبار می‌میرم زنده میشم که گذاشتم توی خاک، خواهرم و ✍ @dobeity_robaey @ghararenokary