#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
آنانکه عابدند، به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند، به یک تکه نان خوشند
از هر دو تا نگار، یکی ناز میکند
عشاق روزگار، یکی در میان خوشند
نانی که میپزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشی دیگران خوشند
این سفره دارها که شدم میهمانشان
بعد از بیا، بروست، ولی با بمان خوشند
ما میخوریم و اهل کرم شکر میکنند
با این حساب بیشتر از میهمان خوشند
جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده
عشاق با معاملههای گران خوشند
با اخم خویش راه فرار مرا ببند
صیاد اگر علیست، همه با کمان خوشند
در نقطه نقطهی دل شیعه حرم زدند
بر بام خانه مشعل دارالکرم زدند
وقتی دخیلها گره این درند و بس
این خانواده نیز گداپرورند و بس
اینان که سنگ را به نظر فضه میکنند
از کودکی قبیلهیشان زرگرند و بس
در آستان شمع که طور مقدسست
پروانهها همیشه مقربترند و بس
دل دادن و ندادن ما دست ما نبود
اینان به شیوهی خودشان دلبرند و بس
بگذار بشکنند دلم را یکی یکی
اینجا فقط شکسته دلی میخرند و بس
ارباب زادهها همه ارباب میشوند
چون بندهزادهها که همه نوکرند و بس
این خانوادهای که مرا صید کردهاند
حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس
وقتی میان کوچهی ما راه میرود
یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس
ای بهترین! یگانهترین آفریدهها!
پیغمبر تمام پیمبر ندیدهها!
بیدار بود از سر شب تا سحر، پدر
میزد صدات با همه جای جگر، پدر
آهویی و به دام تو افتاده است شیر
عمه اسیر توست، ولی بیشتر، پدر
لیلا زیاد محضر آن دو نمیرسید
تا خوب ارتزاق کند از پسر، پدر
خیلی نیاز داشت زبان واکنی علی
خیلی نیاز داشت بگویی: پدر، پدر
تو یوسفی و دور مشو از مقابلش
وابسته است بر روی تو آنقدر پدر
پیش پدر رسیدی اگر، قد بلند کن
در آرزوی سرو رشید است هر پدر
ای مظهر صفات نبی! هیچ کس به تو
این قدر احترام نکرده مگر پدر
به به! به این مقام که پایین پا پسر
به به! به این مقام که بالای سر پدر
از بس نشسته موی تو را شانه کرده است
حالا دلش به گیسوی تو خانه کرده است
حاضر شدم برای اویس قرن شدن
شهر مدینه رفتن و دور از وطن شدن
حاضر شدم برای "تو" ازخویش بگذرم
دیگر مرا بسست گرفتار "من" شدن
لبهای تو همین که به خود آب میزند
نزدیک میشود به عقیق یمن شدن
میل رسول دیدن تو چارهش آینهست
پس واجب است محو درین خویشتن شدن
تنها تو میتوانی ازین کارها کنی
ابن الحسین بودن و ابن الحسن شدن
دل آن زمان که خانهی مهر تو میشود
اقرار میکند به بهشت عدن شدن
ای خاک پای مرکب تو کیمیای من
جنت برای مردم و خاکت برای من
وقتی که نیست خاک رهت، سر برای چه؟
وقتی که نیست در حرمت، پَر برای چه؟
اهل کرم مقابل در ایستادهاند
با این وجود پس، زدنِ دَر برای چه؟
وقتی تو سُفرهی حسنی پهن کردهای
پس سرزدن به سُفرهی دیگر برای چه؟
گر تو ادامهی علی کوفه نیستی
پس آمدهست این همه لشگر برای چه؟
ای خاک بر سر همه، تاج سرم شکست
افتاده زیر پا علی اکبر برای چه؟
مغرب نیامدهست هنوز ای مؤذنم
بالای نیزه رفتهای آخر برای چه؟
ما سعی میکنیم ولی یک عبا کم ست
اصلاً شدی تو چند برابر برای چه؟
عمه اگر برای من و تو نیامدهست
پس دست برده است به معجر برای چه؟
ای سایهی تو بر سر عمه! بلند شو
به احترام معجر عمه بلند شو
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
🌐@ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
خدا را جلوهی دیگر مبارک
یم توحید را گوهر مبارک
سپهر نور را اختر مبارک
علی بر آل پیغمبر مبارک
کند دلْ دم به دم یاد محمّد
که شد تکرار میلاد محمّد
خِرَد را، رهبری آگاه دادند
جوانان را، چراغ راه دادند
سپهر معرفت را، ماه دادند
ولایت را، ولیُ الله دادند
ولی اللَه ولی در بر گرفته
محمّد یا علی در بر گرفته
سپهر عصمت و تقوی قمر زاد
عروس حضرت زهرا پسر زاد
به خَلق و خُلق و خو پیغامبر زاد
که خیر الخلق را خیر البشر زاد
شگفتا باز احمد آفریدند
محمّد را محمّد آفریدند
سراپا نخلهی طور است این طفل
همه نورٌ علی نور است این طفل
تمام شور عاشور است این طفل
بگو قرآن منشور است این طفل
کلام یوسف زهرا گواهیست
که او ممسوس در ذات الهیست
تماشایش ز زهرا میبَرَد دل
تجلاّیش ز بابا میبَرَد دل
نه او تنها ز لیلا میبَرَد دل
ز اهل البیت یکجا میبَرَد دل
حسین بن علی را نور عین است
علی آری علیّ بن الحسین است
دعای نور در مرآت رویش
نوای وحی در خون گلویش
حدیث عشقِ بابا گفتگویش
نگاه حضرت عبّاس سویش
امامت از جمالش در تجلاّست
نگاهش گه به زینب، گه به لیلاست
دو چشمش چشم حقّبینِ پیمبر
دو ابرو ذوالفقار شیر داور
دو بازو بازوی عبّاس و حیدر
دو لعل لب نه، دو یاقوت احمر
از او بیت ولایت گشته گلشن
حسین بن علی! چشم تو روشن
سیادت بندهی او بندهی او
شهادت زندهی او زندهی او
شرف، ایمان، ادب، پایندهی او
پیام کربلا در خندهی او
چه گویم هر چه گویم بهتر است این
تعالی الله علیّ اکبر است این
دلش دریای ایمان حسین است
درون پیکرش جان حسین است
جمالش عید قربان حسین است
ببوسیدش که قرآن حسین است
به خاکش دل به پایش جان فشانید
به چشم و ابرویش قرآن بخوانید
سلام از مات ای روح معانی!
علی اکبر! رسول اللهِ ثانی!
نبوّت را کتاب آسمانی
ولایت را فروغ جاودانی
علی، زهرا، پیمبر، بر تو نازد
پدر تا صبح محشر بر تو نازد
تو حقّ را از ازل در خویش دیدی
تو در قلب پدر شور آفریدی
تو دل از هر چه جز جانان بریدی
تو بانگ ارجعی را میشنیدی
به پاس حقّ مقاوم ایستادی
به «میثم» نه به عالَم درس دادی
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_قرار_نوکری
📝 @ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
فروغ چهرهی خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو مدیون این ملاحت توست
به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی
فزونتر از همهکس در جهان شباهت توست
از این شباهت بیحد، در اشتباه افتند
که این ولادت طاهاست یا ولادت توست
ز خال روی تو، پیدا سیادت تو بُوَد
ز حُجب فاطمه یک سایه هم به طلعت توست
ز احمد و ز حسین و ز حیدر و زهرا
نشانهای به سراپای سرو قامت توست
به پیکر تو مجسم، لطافت روح است
عجب بُوَد که درین خاکدان، قامت توست
نگاه مهر تو غارتگر دل پدر است
عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست...
عجب نباشد اگر بر «حسان» کنی احسان
که لطف و مرحمت بیشمار خصلت توست
✍مرحوم #حبیب_الله_چایچیان
#کانال_قرار_نوکری
📝 @ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بیجهت نیست که اسمش علی اکبر شده است
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بودهست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چقدر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
«پیرهنچاک و غزلخوان و صراحی در دست»
سنگ در دستش از اعجاز قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخاست
نفس پنج تن آل عبا برمیخاست
ذاتش آیینه در آیینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته...
بینقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت:
«شاه شمشادقدان، خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان»
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر مؤذنزاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ... به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم #صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت
مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات..
✍ #مسعود_یوسف_پور
#کانال_قرار_نوکری
📝@ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده
ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده
به مکّه آمنه بار دگر پیغمبر آورده
و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده
و یا امّ البنین ماه محمّد منظر آورده
عروس فاطمه، لیلا، علیّ اکبر آورده
جمال بی مثال حیّ سرمد زادهای لیلا
خدا را بهترین عبد مؤیّد زادهای لیلا
پسر زادی و یا روح مجرّد زادهای لیلا
به خُلق و خوی و منطق هر سه احمد زادهای لیلا
محمّد را، محمّد را، محمّد زادهای لیلا
قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده
الا ای رهروان حقّ! چراغ راه پیدا شد
جوانان جهان را رهبری آگاه پیدا شد
بشارت اهل دل را، مُلک دل را شاه پیدا شد
به روی شانۀ شمس ولایت، ماه پیدا شد
ولیّ الله، فرزند ولیّ الله پیدا شد
زهی مامی که فرزند ولایت گستر آورده
جمال بی مثال حضرت ربّ جلیل است این
حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این
رخش جّنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این
کلیم است این، مسیح است این، ذبیح است این، خلیل است این
ز آل الله در دشت بلا اوّل قتیل است این
برای هدیه در راه خدا دست و سر آورده
سزد جبریل از کوثر وضو گیرد، زبان شوید
مگر از غنچهی لبهاش گل در وصف او روید
ملک در مصحف رخسار او روی خدا جوید
بشر عطر محمّد را ز باغ خُلق او بوید
نه تنها یوسف زهرا، که دشمن مدح او گوید
به حیرت خصم را هم این خداییمنظر آورده
رخش جنّت، قدش طوبی، دلش کعبه، لبش زمزم
پیامش روح قرآن و کلامش آیت محکم
به تار طرّهاش بسته حیات عالم و آدم
نه تنها بیت ثارالله جهان از او شده خرّم
ملائک در سما بگرفتهاند این ذکر را با هم
که لیلا بر حسین ابن علی پیغمبر آورده
سلام الله بر لیلا و این پاکیزه فرزندش
به بازوی ولی الّلهی وجه خداوندش
ملائک دستبوس و انس و جان تا حشر پابندش
شرافت آستانبوس و شهادت آبرومندش
حسین و مجتبی و زینب و عبّاس بوسندش
سپهر حُسن را این پاک مادر، محور آورده
نبّوت بر جمال کبریاییمنظرش نازد
امامت بر دم گرم شهادتپرورش نازد
بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد
شفاعت بر کرامتهای روز محشرش نازد
شهادت بر همه گلزخمهای پیکرش نازد
شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده
جوانان جهان آیینهدار خطّ و آیینش
ندیده تا شهادت جز خدا چشم خدابینش
به وقت حمله دشمن هم گشاید لب به تحسینش
عجب نَبْوَد اگر خون بگذرد از عرشهی زینش
عطش گلبوسهها بگرفته از لبهای شیرینش
اگر چه بر پدر دریایی از چشم تر آورده
زمین رزمگاه معرکه بدر و پیمبر او
قتال پهندشت کربلا صفّین و حیدر او
به رزم صحنهی عاشور، ثارالله دیگر او
زعیم و اسوهی رزمندگان تا صبح محشر او
ز آل الله روز جانفشانی پیشروتر او
به حق ایمانی از کوهِ گران، محکمتر آورده
سلام ای آفتاب سرخ عاشورا، علی اکبر!
درود ای آرزوی یوسف زهرا، علی اکبر!
گل باغ جنان در دامن صحرا، علی اکبر!
تویی در بزم جان، ماه جهان آرا، علی اکبر!
کرامت کن برات کربلا ما را، علی اکبر!
که داغ کربلایت ناله از دلها برآورده
تو قرآنی، تو فرقانی، تو یاسینی، تو طاهایی
تو در کوی ذبیح الله اعظم، ذبح عظمایی
تو اوّل کشته در دشت بلا از آل زهرایی
تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی
تو در دشت بلا، همچون شجر در طور سینایی
که نخل «میثم» از باغ کمالاتت بر آورده
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_قرار_نوکری
📝 @ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط، سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت
علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت
و جلوه کرد در عالم، علی دوباره علی
که بُرد نام علی را به هر مناره علی
علیست وارث والایی و وقار علی
به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی
حسین بر لبش الله اکبر آورده
خدا برای جهان باز حیدر آورده
به سینه مُهر "أنا فاطمی نسب" دارد
زمانْ زمانِ تبراست، پس غضب دارد
به انتقام، سر از دشمنان طلب دارد
همیشه نعرهی یا فارس العرب دارد...
علی کنار ابالفضل، مثل جان و تناند
بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسناند
اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد
اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد
قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد
ولی مقابل زینب همیشه زانو زد
حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت
اگر نبود... علمدار من رفیق نداشت
میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_
_علی شده، که برای حسین جان بدهد
چرا بهانه به دست حرامیان بدهد
نخواست تا به اماننامهها امان بدهد
نظام لشکر خودکامه را به هم میزد
همین که دور و بر خیمهها قدم میزد
✍ #مجید_تال
#کانال_قرار_نوکری
📝 @ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
چشمانمان بر دست ذرهپرور لیلاست
مستی ما از نام مستیآور لیلاست
یک قافله حور و پری، دور و بر لیلاست
در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست
دل میتپد وقتی که حرف از دلبر لیلاست
کوری چشم هرکه ما را بی نوا خوانده
محبوبمان مارا به دیدار خدا خوانده
دل را به دنبال خودش تا هر کجا خوانده
ما را برای جشن فرزندش فراخوانده
این مُهر و دعوتنامه لطف دیگر لیلاست
امشب برای شمس دین، قرص قمر آورد
بانو برای شاه عالم، شیر نر آورد
یک دسته گل، یک پارچه آقا، پسر آورد
صاحب نفس، صاحب لوا، صاحب جگر آورد
میلاد مولود سراپا اطهر لیلاست
در مرتبت محمود و در عزّ و جلال احمد
در مهربانی فاطمه و در کمال احمد
در بین میدان مرتضی و در جمال احمد
ابرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد
این تازه مولود مدینه، محشر لیلاست
"والیل" قطعاً مدحت گیسوی او باشد
مصداق ناب "والضحی" هم روی او باشد
عرش خدا مدهوش عطر و بوی او باشد
"إنا هدیناه السبیل "اش سوی او باشد
شمس و ضحا و قدر و نور و کوثر لیلاست
با یک نظر از مُهر تربت، باده میسازد
سجادها از وصلهی سجاده میسازد
"قد قامتِ…" او قبله را آماده میسازد
با یک نفس، صدها مؤذنزاده میسازد
الله اکبر! او علیِ اکبر لیلاست
در خاک دشمن میدهد جولان به تنهایی
با نعرههایش میکند طوفان به تنهایی
با ذوالفقار تشنه و بُرّان به تنهایی
سر میزند مثل سپهداران به تنهایی
شیر حسین بن علی و حیدر لیلاست
رود زلالی هست و دریا میشود گاهی
در شب چو خورشیدی هویدا میشود گاهی
مثل عموی خویش، سقا میشود گاهی
جمع تمام آینهها میشود گاهی
عباس و عبدالله و عون و جعفر لیلاست
با روضهاش، راز پریشانی ششگوشهست
مرثیهی همواره طوفانی ششگوشهست
هم رونق شبهای روحانی ششگوشهست
هم شک ندارم باعث و بانی ششگوشهست
کربُبَلا سرمست سیب نوبر لیلاست
::
قطعاً تحمل کردن زخم زبان سخت است
بوسه گرفتن از عزیز نیمهجان سخت است
راهی شدن تا کوفهی نامهربان سخت است
داغ جوان دیدن برای مادران سخت است
مرثیه ی محزون و گریه آور لیلاست
تا کوچه وا کردند و در دام بلا افتاد
غرق به خون از پشت مَرکب، بی هوا افتاد
با "یا أبا"یش ولوله در خیمهها افتاد
این ارباً اربایی که زیر دست و پا افتاد
ای کربلاییها! جوانِ پرپر لیلاست
✍ #علیرضا_خاکساری
#کانال_قرار_نوکری
📝@ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
قصد کردم رود مِی جاری کنم
از دلم آواربرداری کنم
بعد با انگور معماری کنم
جای آنکه کار تکراری کنم،
با توسل کارهایی نو کنم
چندرکعت سجده سمت تو کنم
گرچه ابروی تو محرابی کج است
این مسیر کج به ایمان مُنتَج است
دور تو گردیدنِ ما صد حج است
این عبارت صورتش چون مخرج است
نفْس تو نفْس نفیس حیدر است
خَلق و خُلق و منطقت، پیغمبر است
مُرغِ غم از ساحلِ دریات رفت
با گُلات هوش از سر باغات رفت
آینه، قربانِ سر تا پات رفت
تا که خندیدی، دل بابات رفت
نور را منشور، طِیفی میکند
با تو اربابم چه کیفی میکند
مَسلَکت، آدابِ یک فرهیخته!
صوت تو شب را به تب آمیخته
پای محرابت مُؤذن ریخته
از اذانت صد بلال آویخته
بارِ رودِ اَشهَدَت را، جو کشید
یاعلی گفتی و عالم هو کشید
نام حیدر قاب قرآنت، علی!
ما عجمهائیم سلمانت، علی!
در نجف خوردیم از نانت علی!
فاطمهوار است احسانت، علی!
قنبر خوان سِترگت بودهایم
نوکرِ مادربزرگت بودهایم
ما گداها عشق را فهمیدهایم
هر زمان خندیده ای، خندیدهایم
وصف جودت را فقط نشنیدهایم
دودِ بامِ خانهات را دیدهایم
بانی رزق گدایانی، خودت
در کَرَم یکپا حسنجانی خودت
در طلوعت گریهی شب را ببین
ماه! دورت رقص کوکب را ببین
رد شدی از کوچهها، تب را ببین
با تو ذوقِ عمهزینب را ببین
عمه تشویشش به ظاهر جمع شد
از رکاب خویش خاطرجمع شد
با تو خواهر سرفرازی می کند
حس امنِ بی نیازی می کند
گیسوانت را چه نازی میکند
روی دستت تاببازی میکند
سهم لب هایش به جز لبخند نیست
این سهساله روی پایش بند نیست
نیزه را تا اختیارش میکنی
دشمنت را تار و مارش میکنی
تیغ خود را ذوالفقارش میکنی
هر کسی آمد، شکارش میکنی
رزم حیدروارِ تو بیداد کرد
ساقی اهل حرم را شاد کرد
آب را آتش زده لبهای تو
خیمه راه افتاد، پشت پای تو
آه از اندوهِ جانفرسای تو
مُرد وقت رفتنت، بابای تو
وای اگر پیمانه خون در خُم کند
اسب تو راه حرم را گم کند
کوچه وا کردند، زهرایت کنند
خون به قلب ام لیلایت کنند
قطرهقطره، قدرِ دریایت کنند
تکّهتکه، ارباً اربایت کنند
آه! بابا دیگر آن بابا نشد
چند عضوی از تنت پیدا نشد
✍ #سیدپوریا_هاشمی و #بردیا_محمدی
#کانال_قرار_نوکری
📝@ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
دل که شد خرسند، چیز دیگریست
چهره با لبخند، چیز دیگریست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسهای چون قند چیز دیگریست
من اسیر تیغ ابرویم ولی
آنچه دل را کند، چیز دیگریست
حرف بسیار است، اما موی دوست
موقع سوگند، چیز دیگریست
نخل، تنها هم ثمر دارد ولی
میوۀ پیوند، چیز دیگریست
نیست فرقی بین فرزندان ولی
اولین فرزند، چیز دیگریست
اولین دلبند ارباب آمده
علت لبخند ارباب آمده
رود نه، از راه دریا آمده
آسمان نه، عرش اعلا آمده
من نوشتم ماه امشب سر زده
تو بگو خورشید فردا آمده
طاق کسری بر خودش لرزید و گفت
باز پیغمبر به دنیا آمده
«چون که صد آمد، نَوَد هم پیش ماست»
پس بگو امشب مسیحا آمده
خواب او را هم نمیبیند کسی
بس که او مانند رؤیا آمده
آی مجنون! کوری چشم حسود
کف بزن، فرزند لیلا آمده
حُسن دلخواه بنی هاشم رسید
دومین ماه بنی هاشم رسید
آنکه از نامش دوا برداشته
نسخۀ خود را به جا برداشته
من یقین دارم که خاک کربلا
از مزار او شفا برداشته
نه فقط حُسنش حجاز و کوفه را
سرزمین شام را برداشته
تیر مژگانش خطا هرگز نکرد
چون کمانش را خدا برداشته
در رگ او خون مولا میدود
از عموی خود وفا برداشته
کمتر از یک لشگر آید در مصاف
دشمن او را هوا برداشته
در دل لشگر زده در کربلا
کوفه را بانگ عزا برداشته
ای علمدار علمدار حسین!
نیست مدح تو به جز کار حسین
بی تو هر قدّیس شیطان میشود
با تو نصرانی مسلمان میشود
روز محشر با پیمبر برنخیز
بینتان جبریل حیران میشود
معتقد هستم که با چشم تو هم
عالم ایجاد سلمان میشود
گوشهچشمت نه! لبی هم تر کنی
هر ستون انگور باران میشود
میوۀ عمر پدر! آهستهتر
دارد اربابم هراسان میشود
گفت در پشت سرت بابای تو
ای به قربان قد و بالای تو
✍ #محسن_عرب_خالقی
#کانال_قرار_نوکری
📝@ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
آسمان باز پُر قمر شده است
شب اندوهمان سحر شده است
به همه سائلان نظر شده است
چونكه اربابمان پدر شده است
آمد از راه، قرص ماه حسين
دومين حيدر سپاه حسين
خلق و خويش پيمبرى ديگر
على اكبر نه، حيدرى ديگر
پهلوان دلاورى ديگر
تو بگو شير لشكرى ديگر
هست پيغمبرى سراپايش
به عمو رفته قدوبالايش
چهرهاش ماهِ آسمان حرم
سايهاش قوت زنان حرم
حنجرش گرمى اذان حرم
چشم بد دور از جوان حرم
مثل عباس سايهی سرهاست
سرپناه تمام خواهرهاست
آمد از هر نظر على باشد
از همه بيشتر على باشد
بازهم يك نفر على باشد
چقدر اين پسر على باشد!
مثل حيدر قويست او عزمش
چند بيتى بگويم از رزمش
بين گرد و غبار مىآيد
روى مركب سوار مىآيد
پسر ذوالفقار مىآيد
حيدر روزگار مىآيد
عشق مىريزد از سر و رويش
ذوالفقار است تيغ ابرويش
پاش تا در ركاب مىافتد
دشت در پيچ و تاب مىافتد
سر ز تن بى حساب مىافتد
به تلاطم عقاب مىافتد
بُهت در چشمهاى اين دشت است
بسكه در حال رفت و برگشت است
خشم او تيغ و نيزه و تیر است
هرنگاهش دو قبضه شمشير است
چقدر رزم او نفسگير است
نوهی شير غالباً شير است
تيغ مىزد همين كه از چپ و راست
از حرم بانگ ياعلى برخاست
رزم با اين جوان گره خورده
حنجرش با اذان گره خورده
در دهانها زبان گره خورده
ابرويش آنچنان گره خورده
كه همه ياد حيدر افتادند
ياد آنروزِ خيبر افتادند
رعد و برق است يا كه طوفان است؟
كه دقيقاً ميان ميدان است
يا جوان حرم رجزخوان است؟
روى لبهاى عمهها جان است
شور و غوغاست در دلش هرچند
دارد ارباب مىزند لبخند
مىرود دشت را به هم بزند
وسط معركه علم بزند
خواست تا حرفِ مىروم بزند
ديد بايد كمى قدم بزند
پيش چشم پدر جوان مىرفت
داشت از جسم شاه، جان مىرفت
رفت در نيزهزارها افتاد
بين گرد و غبارها افتاد
زير پاى سوارها افتاد
وسط نيزهدارها افتاد
پاى نيزه به پيكرش وا شد
به زمين خورد اِرباً اِربا شد
✍ #علی_زمانیان
#کانال_قرار_نوکری
📝 @ghararenokary
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
امشب به زمین خُلد مخلد شده پیدا
نادیده رخ خالق سرمد شده پیدا
در بیت ولا روی محمد شده پیدا
با خلق بگوئید که احمد شده پیدا
حق داده به شاهِ شهدا دسته گل امشب
تبریک بگویید به ختم رسل امشب
خیزید که حورا غزل عشق سروده
آیید که از کعبه علی جلوه نموده
فرزند حسین بن علی چهره گشوده
دل از پدر و زینب و عباس ربوده
پیداست در او جلوهی پیغمبر و آلش
گلبوسه گرفته حَسَن از ماه جمالش
بر، داد به هستی شجر عصمت لیلا
حورا ز بهشت آمده بر خدمت لیلا
انداخت گل از وجد و شعف طلعت لیلا
لبخند زند فاطمه بر صورت لیلا
با آمنه گوئید عروست پسر آورد
سر تا به قدم مثل تو پیغامبر آورد
در ظلمت شب، مرغ سحر خوش خبری کرد
خورشید حسین بن علی جلوهگری کرد
بیرون شد و بر نسل جوان راهبری کرد
طفلی که به مخلوق دو عالم پدری کرد
بر خلق صفا داد، صفا داد، صفا داد
بر درد شفا داد، شفا داد، شفا داد
او باقی و خوبان دو عالم همه فانیش
پیران همه مرهون عنایت به جوانیش
تا آن سوی عالم اثر لطف نهانیش
صد باغ بهار است به یک برگ خزانیش
او قلب نبی، عشق علی، جان حسین است
جانش نتوان گفت؛ که جانان حسین است
زینب شده محبوب به سیمای نکویش
لیلا زده از پنجهی دل، شانه به مویش
با خنده گشودند همه دیده بسویش
از بوسهی عباس گل انداخته رویش
تا دید پدر طلعت نورانی او را
بوسید سر و صورت و پیشانی او را
این است که رخ رنگ شد از خون خدایش
این است که بوسند سر و رو، شهدایش
این است که جانِ همه عالم بفدایش
این است که گفتهست معاویه ثنایش
نامش علی و اشبه مردم برسولست
ریحانهی ریحانهی زهرای بتولست
ای خیل ملائک! ز سما لاله فشانید
امشب شب عید است همه مدح بخوانید
عیدی خود از یوسف زهرا بستانید
از جام طهورا همگان را بچشانید
با شادی و با خنده و با زمزمه امشب
تبریک بگوئید به زهرا و به زینب
ای سایهای از قامت و قد تو قیامت
وی موکب دل را سر کوی تو اقامت
اسلام ز زخم بدنت یافت سلامت
زیباست بر اندام تو دیبای امامت
لطفی! که به سوی حرمت راه بپوییم
میلاد تو را پیش تو تبریک بگوییم
تو مهر فروزان سماوات هدایی
تو مثل عمو، چشم و چراغ شهدایی
تو زنده به عشقی و در این راه فدایی
تو خون خدا و پسر خون خدایی
با عشق تو ز آغاز سرشته گِلِ "میثم"
تو در دلی و هست مزارت دلِ "میثم"
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_قرار_نوکری
📝 @ghararenokary