eitaa logo
قرارگاه شهدای مدافع حرم
880 دنبال‌کننده
37.9هزار عکس
10.7هزار ویدیو
496 فایل
🌹﷽🌹 رسانه جبهه مردمی فرهنگی انقلاب اسلامی در جنوب شرق استان تهران (شهرستان های ورامین، قرچک، پیشوا، پاکدشت)
مشاهده در ایتا
دانلود
#کاربرگ #رنگ_آمیزی #شهید_سردار_سلیمانی @mmmmmmmmmmmmma
#کاربرگ #رنگ_آمیزی #شهید_سردار_سلیمانی #مخصوص_دختران @mmmmmmmmmmmmma
#کاربرگ #رنگ_آمیزی #شهید_سردار_سلیمانی @mmmmmmmmmmmmma
#کاربرگ #رنگ_آمیزی #شهید_سردار_سلیمانی #مخصوص_پسرها @mmmmmmmmmmmmma
#کاربرگ #رنگ_آمیزی #شهید_سردار_سلیمانی @mmmmmmmmmmmmma
💠سهم ما اشک،سهم شما وصل. خنده‌‌ی آقا مهدی ثامنی‌راد و قهقه‌‌ی سردار سلیمانی هر دو برای همین سالی است که نفرین شده‌‌اش می‌خوانیم. هزا‌ر‌و‌سیصد و نود و اشک، هم تمام شد. اشکش برای ما بود و لبخندش برای آنان‌که بلد بودند خرمن سال را زیر و رو کنند و یک مشت عاشقی و جنون، برای خودشان دشت کنند. ما به نفرین سال دچار نبودیم.دلمان شوره‌زار بود وشوربختانه کسی هم پیدا نشد که بگوید: آدم ناحسابی! میان شوره‌زار را چه جای آب حیات؟! میان شوره‌زار،فقط تشنگی روی تشنگی می‌بارد و رمق جانت را برای دویدن می‌گیرد. خرمن خرمن عشق بود در همین سالی که لعنتی‌ش می‌خوانیم.عشق بود؛اما نه برای من و تو. که برای مجنون بیابان‌گرد. مجنون اگر بودیم معرکه‌ی عشق را پیدا می ‌کردیم.در معرکه نبودیم که چشمانمان مدام بهانه‌ ‌گرفت و سیل غم، سال و ماهمان را ویران کرد. در معرکه نبودیم که دستانمان خالی است. وسط معرکه اگر بودیم فرقی نداشت پر قنداقمان به دهه‌ی چهل گره خورده یا شصت یا هفتاد. نود و هشت است یا هزار و چهارصد و غم. آری وسط معرکه که نباشی هر سال خروار‌خروار غم درو خواهی کرد،درست مثل دهقانی که شب و روز وهم انبار کرده و زمستان آرزو برداشت می کند. هزار و سیصد و نود و اشکمان هم تمام شد. یکی آمد. در باران. عاشق‌پیشه. با ردایی چهارساله که به تن نداشت. بی پا. بی سر. ابر بود انگار . فقط ابر.تا ببارد بر آتش گر گرفته‌ی دل همسری و دختری. دیگری اما رفت. در باران. عاشق پیشه. با ردایی که بر تن نداشت. با پا. با سر. اما بی عقیق.عقیقش ماند برای ما. و عقیق سلیمانی همان جادویی‌است که یهود صهیونیست سالهاست به دنبال یافتنش به بی‌راهه زده. ما با همین عقیق و با اوراد و اذکار لبان زینب سلیمانی و فاطمه سلما ثامنی جادوی قرن را به جهان نشان خواهیم داد و فتح قدس شریف را. آری در سالی که گذشت یکی رفت و یکی آمد؛ و هر بار این ما بودیم که ذوب می‌شدیم در آتش نمرود جدایی؛که آقا مهدی و حاج قاسم صدای قهقه‌ی مستانه‌شان گوش فلک را پر کرده بود. باید دید . باید دید کجای ماجرا بوده‌ایم که نود و اشک سهم ما بود و نود و وصل سهم ایشان. @daftarybaghabeshisheh