Babolharam Banifatemeh.mp3
زمان:
حجم:
10.53M
✨﷽✨
#سبک
#مدیحه
#ولادت_حضرت_زینب سلام الله علیها
🎵 MP3
نشستم عشق را معنا کنم ، دل گفت یا زینب ...
🎤🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5 ✍
1_42929496.mp3
زمان:
حجم:
4.83M
✨﷽✨
#سبک
#سرود
#ولادت_حضرت_زینب سلام الله علیها
🎵 MP3
لبهام خندونه ...
🎤🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5 ✍
✨﷽✨
#سرود
#ولادت_حضرت_زینب
لبهام خندونه .. قلبم مجنونه ..
امشب مستم و دیوونه ...
دل سرگردونه .. بازم حیرونه ..
از شادی چشمام گریونه ...
نور چشماش نور مهتابِ
چشم زینب محو اربابِ ..
حال و هوایِ عاشقونه
تویِ زمین و آسمونه
دل علی و فاطمه رو
میبره این یکی یدونه ...
عاشقونه باز می خونم امشب
سیدتی مولاتی یا زینب ...
لبهام خندونه .. قلبم مجنونه ..
امشب مستم و دیونه ...
ای شورِ دائم .. به قلبم حاکم ..
عقیلۀ بنی هاشم ...
اصل زیبایی .. مثل مولایی ..
تو جانشین زهرایی ...
عرش و فرش امشب مهمانه
جونم نذر راه قربون
یه حاجتی تویِ دلم
که تا دمشق تو می پرم
شبِ ولادتت بخونم
برا مدافعان حرم
روحی فداک ملیکۀ عالم
ای نوۀ پیغمبرِ خاتم ...
لبهام خندونه .. قلبم مجنونه ..
امشب مستم و دیوونه ...
ذکرت آرامش .. دارم یک خواهش ..
بکشی دست نوازش ...
رو سر نوکر .. یا بنت الحیدر ..
تنهام نذاری تو محشر ...
حال ارباب امشب حالیِ
جای عباس امشب خالیِ
خواهرِ بی نظیر حسین
برای تو می میره حسین
خاطر تو براش عزیزِ
به عشق تو اسیر حسین
تو بانویِ محبوب آل الله
تو زینبی ، دلدارِ ثار الله ...
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
✨﷽✨
#مدیحه
#میلاد_حضرت_زینب
نشستم عشق را معنا کنم ، دل گفت یا زینب
نشستم دیده را دریا کنم ، دل گفت یا زینب
نشستم یادی از زهرا کنم ، دل گفت یا زینب
قیامت خواستم برپا کنم ، دل گفت یا زینب
زنی عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش کشد بارِ امامت را
همین که لحظه ای از او نوشتن شد قدم لرزید
از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزید
به خود گفتم به سویش گام بردارم قلم لرزید
حریمی محترم کز حرمتش صد ها حرم لرزید
خداوندا حریمی اینچنین را کیست سلطانش؟
هزاران جان فدایِ او هزاران تن به قربانش
نخوانش زینَت بابا بگو جانِ علی زینب
نگو دختر بخوانش مرد میدانِ علی زینب
سر و سامان مولا روح و ریحانِ علی زینب
علی دستان الله است و دستانِ علی زینب
علی را آنچنان در پوست و در خون خود دارد
که گویا جسم زینب یک علی در کالبد دارد
سلام ای روز میلادت همه اشک چشم ها جاری
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بین چشم هایت شوق دیداری
و این یعنی حسینت را تو خیلی دوست میداری
هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را
که میخواند تپش های دلت نام برادر را
کجا وصف کسی همچون تو در قاموسِ من باشد
که مداحِ مقامات تو باید پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسین است و حسن باشد
کدامین زن شبیه تو چنین مردانه زن باشد
کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پایِ رکابش اکبر و عباس را دارد
اگر در چشمت اقیانوسی از امواجِ غم داری
اگر حالِ پریشان دست بسته قد خم داری
همان دستِ کریمی که حَسن دارد تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری
به زیر دین الطاف تو و آلَ ت همه سر هاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادر هاست
چنانکه جز علی نامی پس ازاحمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشقِ تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین این سان لباب نیست
میان سینه ام شوری زِ شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبری است
مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدحِ تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین ابن علی نام تو غم دارد
دگر بر عهده من نیست از اینجا قلم دارد
دلم را میبرد گویا دم دروازۀ ساعات
میان خنده ها میریخت اشکِ عمۀ سادات
*به دنیا اومد ، گریه می کرد ، باباش بغلش گرفت گریه بند نیومد .. مادرش بغلش گرفت گریه رو قطع نکرد .. پیغمبر بغل گرفت گریه رو قطع نکرد .. داداش حسن اومد بغلش گرفت .. عاقبت قنداقُ دادن دستِ حسین .. دیدن آروم آروم چشماشو باز کرد آرام شد ... همچین که حسین بغلش گرفت صدا زد اُخَیَ ... یعنی خواهرکم ... همه جا حسین زینبِ می خواست صدا بزنه می گفت اُخَیَ .. آخرین بار تو گودال گفت ... *
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
✨﷽✨
#روضه
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
مادر برای عمر کمت گریه میکنیم
هرشب برای قد خمت گریه میکتیم
هر روز ما برای شما فاطمیه است
پس لحظه لحظه پای غمت گریه میکنیم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
از رفتن قدم به قدم گریه میکنیم
هرجا که دود و آتش و مثمار دیده ایم
از غصه های دم به دمت گریه میکنیم
ما بیخیال سیلی زهرا نمی شویم
پس تا ظهور منتقمت گریه میکنیم
____________
من میخوام به پات تمنا بیارم
اشکمو برا مداوات بیارم
پیش دست تو خجالت میکشم
تو خونه دستمو بالا بیارم
من میخوام مثل بهار گریه کنم
بشینم با ذوالفقار گریه کنم
تو دلت پره منم دلم پره
پس کمی بخواب بزار گریه کنم
اومدن توی خونم قدم زدن
توی کوچه بچه هامو هم زدن
شبا دیگه دور هم جمع نمیشیم
بدجوری زندگیمو بهم زدن
چجوری من پرم و وا بکنم
از زمین همسرمو بلند کنم
توی کوچه زدنت روم نمیشه
پیش مردم سرمو بلند کنم
فاطمه حرف جدایی کم بزن
خودت این وضعیت و بِهم بزن
بچه ها دارن تماشا میکنن
هرطوری شده پاشو قدم بزن
*وارد مسجد شد بحث این بود چه چیز میتونه یه مرد و مقابل همسرش خجالت زده کنه...یکی گفت مردی که پول نداره ،خونه نداره، گفتن علی عالمِ، دور علی رو گرفتن ،گفتن: همچین سوالی داریم.. حضرت گریه اش گرفت ،فرمود :مرد موقعی مقابل همسرش خجالت میکشه که دستشو ببندن، جلو چشماش ناموسشو بزنن ،بچه های قد و نیم قد گریه کنن، بابا نتونه کاری کنه...
فاطمیه یعنی شبای ناله ی محرم ،یعنی شبای گریه، امشب داد بزن بگو :مادرمو کشتن... بگن: این همه آدم هستن مادرشونو کشتن، تو چرا داد میزنی ؟بگو آخه مادر من هجده ساله بو،د مادر منو یه بار بین در و دیوار کشتن ، کاش بودم تو کوچه میگفتم: نامرد منو به جای مادرم بزن...
چنان کمربند علی رو گرفت ،گفت: مگه زهرا مُرده علی رو پا برهنه می بری...؟آی جوونا مادر دستشو دراز کرد...کسی که دنده اش شکسته باشه نمیتونه خوب راه بره و نفس بکشه...کمربند و گرفت چهل نفر میکشن...گفت علی یادته بابام گفت سپرتو بفروش...؟من سپر توام ...چنان کشید چهل نفر رو ی زمین افتادند...نامرد کم آورد دید یه زنِ مجروح چهل نفر رو زمین انداخته ...یه نگاه کرد تو جمعیت گفت:قنفذ بیا...چه کنم امیر...؟گفت یطوری بزن قدم از قدم برنداره...آنقدر متعدد به بازوی مادر زد تا وقتی که از دنیا می رفت،هی میگفت فضه بازوم درد میکنه...
من یه جا دیگم سراغ دارم یه نامردی غلامشو صدا زد...یه نگاه کرد گفت حرمله....بله امیر چه کنم...؟گفت: مگه سپیدی گلوشو نمیبینی...؟حسین
مریض داری نکردی...همه تا یه مریضی از دنیا میره...میگن:روز آخر خیلی حالش خوب بود...فردا روزی به روایت ۷۵ روز ،بچه هابلند شدن دیدن مادر تو بستر نیست...اومدن دیدن داره خونه رو آب و جارو میکنه..
خدا ان شاءالله از مادرامون جدامون نکنه...ایشاالله تا آخرین نفس سر سفره ی مادر باشیم...
گفت:اسماء یه کاری میتونی برام بکنی...؟گفت: خانوم من کنیز شمام...فرمود: اگر میتونی برو تنور رو روشن کن...میخوام خودم نون درست کنم...خانوم من درست میکنم...فرمود: بچه ها چند وقته دست پخت منو نخوردن...
خودش نون درست کرد...خونه رو آب و جارو کرد...بچه هاشو حمام کرد، فرستاد برن سمت مسجد...وارد حجره شد ،فرمود: تا چند لخظه دیگه منو صدا کن...اگر دیدی جواب نمیدم زود برو مسجد علی رو خبر کن...روضه من اینه ها...فکر نکن روضه من کوچه است میخوام به اینجا برسی...چند لحظه ای گذشت صدا زدم یا فاطمه...دیدم جواب نمیده...یا زوجة ولی الله...یا اُمَّ الحسنین...دیدم جواب نمیده...به سر و صورتم زدم،اومدم برمسجد...دیدم دوتا آقازاده هراسون از راه اومدن...به ما بگو مادرمون کجاست...؟گفتم: بچه ها بیاین برین غذاتون رو بخورین...میگه :امام مجتبی یه نگاهی کرد...تا حالا کی دیدی ما بی مادر دست تو سفره ببریم...گفتم آقازاده ها از این به بعد باید بی مادر غذا بخورین...یکی میگه مادر من حسنم...یکی میگه مادر من حسینم...میدونی کجا جواب حسین رو داد...؟هلال میگه: وقتی اومدم آب ببرم دیدم شمر داره بیرون میاد...گفت: کجا میری..؟گفتم: حسین رو میخوام سیراب کنم...گفت برگرد من حسین رو سیراب کردم...گفتم چرا دست و پاهات میلرزه...گفت رو سینش نشستم...خنجر رو درآوردم رو حلقوم گذاشتم...هی صدا یه خانومی میومد میگفت...غریب مادر حسین...صدات میخوام برسه ان شاءالله کربلا...این ملائکه صدای تو رو میرسونن حرم حسین...یا حسین...*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
✨﷽✨
#روضه
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
مادر برای عمر کمت گریه میکنیم
هرشب برای قد خمت گریه میکتیم
هر روز ما برای شما فاطمیه است
پس لحظه لحظه پای غمت گریه میکنیم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
از رفتن قدم به قدم گریه میکنیم
هرجا که دود و آتش و مثمار دیده ایم
از غصه های دم به دمت گریه میکنیم
ما بیخیال سیلی زهرا نمی شویم
پس تا ظهور منتقمت گریه میکنیم
____________
من میخوام به پات تمنا بیارم
اشکمو برا مداوات بیارم
پیش دست تو خجالت میکشم
تو خونه دستمو بالا بیارم
من میخوام مثل بهار گریه کنم
بشینم با ذوالفقار گریه کنم
تو دلت پره منم دلم پره
پس کمی بخواب بزار گریه کنم
اومدن توی خونم قدم زدن
توی کوچه بچه هامو هم زدن
شبا دیگه دور هم جمع نمیشیم
بدجوری زندگیمو بهم زدن
چجوری من پرم و وا بکنم
از زمین همسرمو بلند کنم
توی کوچه زدنت روم نمیشه
پیش مردم سرمو بلند کنم
فاطمه حرف جدایی کم بزن
خودت این وضعیت و بِهم بزن
بچه ها دارن تماشا میکنن
هرطوری شده پاشو قدم بزن
*وارد مسجد شد بحث این بود چه چیز میتونه یه مرد و مقابل همسرش خجالت زده کنه...یکی گفت مردی که پول نداره ،خونه نداره، گفتن علی عالمِ، دور علی رو گرفتن ،گفتن: همچین سوالی داریم.. حضرت گریه اش گرفت ،فرمود :مرد موقعی مقابل همسرش خجالت میکشه که دستشو ببندن، جلو چشماش ناموسشو بزنن ،بچه های قد و نیم قد گریه کنن، بابا نتونه کاری کنه...
فاطمیه یعنی شبای ناله ی محرم ،یعنی شبای گریه، امشب داد بزن بگو :مادرمو کشتن... بگن: این همه آدم هستن مادرشونو کشتن، تو چرا داد میزنی ؟بگو آخه مادر من هجده ساله بو،د مادر منو یه بار بین در و دیوار کشتن ، کاش بودم تو کوچه میگفتم: نامرد منو به جای مادرم بزن...
چنان کمربند علی رو گرفت ،گفت: مگه زهرا مُرده علی رو پا برهنه می بری...؟آی جوونا مادر دستشو دراز کرد...کسی که دنده اش شکسته باشه نمیتونه خوب راه بره و نفس بکشه...کمربند و گرفت چهل نفر میکشن...گفت علی یادته بابام گفت سپرتو بفروش...؟من سپر توام ...چنان کشید چهل نفر رو ی زمین افتادند...نامرد کم آورد دید یه زنِ مجروح چهل نفر رو زمین انداخته ...یه نگاه کرد تو جمعیت گفت:قنفذ بیا...چه کنم امیر...؟گفت یطوری بزن قدم از قدم برنداره...آنقدر متعدد به بازوی مادر زد تا وقتی که از دنیا می رفت،هی میگفت فضه بازوم درد میکنه...
من یه جا دیگم سراغ دارم یه نامردی غلامشو صدا زد...یه نگاه کرد گفت حرمله....بله امیر چه کنم...؟گفت: مگه سپیدی گلوشو نمیبینی...؟حسین
مریض داری نکردی...همه تا یه مریضی از دنیا میره...میگن:روز آخر خیلی حالش خوب بود...فردا روزی به روایت ۷۵ روز ،بچه هابلند شدن دیدن مادر تو بستر نیست...اومدن دیدن داره خونه رو آب و جارو میکنه..
خدا ان شاءالله از مادرامون جدامون نکنه...ایشاالله تا آخرین نفس سر سفره ی مادر باشیم...
گفت:اسماء یه کاری میتونی برام بکنی...؟گفت: خانوم من کنیز شمام...فرمود: اگر میتونی برو تنور رو روشن کن...میخوام خودم نون درست کنم...خانوم من درست میکنم...فرمود: بچه ها چند وقته دست پخت منو نخوردن...
خودش نون درست کرد...خونه رو آب و جارو کرد...بچه هاشو حمام کرد، فرستاد برن سمت مسجد...وارد حجره شد ،فرمود: تا چند لخظه دیگه منو صدا کن...اگر دیدی جواب نمیدم زود برو مسجد علی رو خبر کن...روضه من اینه ها...فکر نکن روضه من کوچه است میخوام به اینجا برسی...چند لحظه ای گذشت صدا زدم یا فاطمه...دیدم جواب نمیده...یا زوجة ولی الله...یا اُمَّ الحسنین...دیدم جواب نمیده...به سر و صورتم زدم،اومدم برمسجد...دیدم دوتا آقازاده هراسون از راه اومدن...به ما بگو مادرمون کجاست...؟گفتم: بچه ها بیاین برین غذاتون رو بخورین...میگه :امام مجتبی یه نگاهی کرد...تا حالا کی دیدی ما بی مادر دست تو سفره ببریم...گفتم آقازاده ها از این به بعد باید بی مادر غذا بخورین...یکی میگه مادر من حسنم...یکی میگه مادر من حسینم...میدونی کجا جواب حسین رو داد...؟هلال میگه: وقتی اومدم آب ببرم دیدم شمر داره بیرون میاد...گفت: کجا میری..؟گفتم: حسین رو میخوام سیراب کنم...گفت برگرد من حسین رو سیراب کردم...گفتم چرا دست و پاهات میلرزه...گفت رو سینش نشستم...خنجر رو درآوردم رو حلقوم گذاشتم...هی صدا یه خانومی میومد میگفت...غریب مادر حسین...صدات میخوام برسه ان شاءالله کربلا...این ملائکه صدای تو رو میرسونن حرم حسین...یا حسین...*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
4_5866210003827818605.mp3
زمان:
حجم:
7.21M
حرمت خواهش چشمای منه
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شور
#فاطمیه
@Shahidhojatrahimi
✨﷽✨
#توسل_جانسوز
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
ببین التماسِ دلِ دخترت رو
چرا جمع کردی دیگه بسترت رو
میشه دیگه امشب تو روت رو نگیری
بدونِ من آخه کجا داری میری
نمیگی که بی تو یه خونه خرابم
برا هر سلامم کی میده جوابم
شده بستر تو پر لاله بازم
آخه کار من نیست که تابوت بسازم
مرو یار حیدر....
* بي بي چشمش به تابوت افتاد...خودش سفارش داد...گفت: اینا چیه.؟گفتن: خانوم در حبشه کسی از دنیا میره...تو اینا قرار میدن...بهش میگن: تابوت...فرمود: از اینا برا من هم درست کنید...فرمود: میخوام برآمدگی بدن من مشخص نشه...
گرچه کسی هم نیست و نمیتونه ببینه ،آخه ايشان طاهره است...اما بی بی به ما یاد داد...حجاب یعنی این....*
به تابوتِ دیگه، تمام حواست
بازم خون تازه است، به روی لباست
داری راه میری، نشسته نشسته
دیدم از نفس هات، که دنده ات شکسته
بمون پیش حیدر، یه روزم یه روزه
نمی زارم این دفعه پهلوت بسوزه
نمیزارم این خونه آتیش و دود شه
نمیزارم این دفعه گونه ات کبود شه
مرو یار حیدر...
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_ویژه♨️
#انیمیشن🎞
🏴 به مناسبت شهادت #حضرت_سکینه_سلاماللهعلیها
🎥 نماهنگ انیمیشنی «وداع»
#سید_مجید_بنی_فاطمه
گودال سرخ-3.pdf
حجم:
821.8K
#پی_دی_اف
#pdf
|⇦•کتاب گودال سرخ(3)
✓ متن روضه های دهۀ اول ماه محرم
✓ برای اجرای مادحین اهلبیت(ع)
✓ شامل:متونِ روضۀ اجرا شده توسط #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌نشر این کتاب صدقه جاریه است
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net