#اقتصاد_مظفری_و_قیمت_گوشت
در کتـاب مظفرنامـه چنیـن حکایت شـده کـه در #ایران گوشت از قـرار هـر کیلـو دو ریال "قِران" بوده، روزی قصابیهای تهران خودسرانه گوشت را یک ریال گران کردند. مردم چون چنین دیدند عصبانی شدنـد و به خیابان ها ریخته و بر علیه قصاب ها شعار دادند
این خبر به گوش مظفرشاه رسید و اعضا دولت بــرای آرام کــردن مـردم از او کمـک خـواستـنـد. سلطان فکری کرد وگفت بروید و به #قصاب ها بگویید گوشت را دو ریـال گران تر از آنچه خود گران کرده اند به مردم بفروشند
یعنــی هر کیلو #گوشت شد از قراری پنج ریال. مردم چون دیدند قیمت گوشت بالاتر رفته ایـن
بــار به خیــابان ها ریخته و مغازه ها را به آتش کشیدند . هیئت دولت نزد قبله عالم رفتند و به عرض همایــونی رساندند که تدبیـر شاه شاهان کارساز نشد و مردم این کردند و آن نمودند
این دفعه مظفرالدین شاه گفت حالا بروید و یک ریال گوشت را ارزانتر کنید یعنی هرکیلو گوشت شد چهار ریال و مردم هم پس از آن چون دیدند گوشت یک ریال ارزانتر شده برای سلامتی شـاه دسـت به دعـا شدنـد. بـه ایـن #اقتصـاد مظفـری گفته میشود
✍ کانال نکته های ناب کــوتاه
❁ @noktehayenabekotah
━━━━━━━━━━━━
#تعبیر_خواب
مریدی لرزان نـزد حکیـم آمـد و عـارض گشت که ای حکیـم خـوابی بـس ترسنـاک بدیـدم . حکیـم گفت بگو بدانـم خواب چه دیده ای که بیقراری؟
مـرد گفت به #خواب دیـدم سـه گرگ گرسنه مرا دنبال میکردندو گاهی بقدر یک مایل و گاهی دو مایـل از مـن فاصله گرفتـه امـا ناگـه از تـاریـکـی بیرون جسته و پاچه مرا به دندان گرفتندی
در این میان کسی اندک گوشتی مرا بدادی که به آنها دهـم و آنان را سیـر نمـوده و خـود را رهایی بخشم لیک آن تکه #گوشت بقدری اندکبوده که دندان نیش آنان را نیز چرب نمیکرد...
حکیم دستی بر سـر کچلش کشیـد و لختی آن را خاراند و سپس گفت: آن سـه گـرگ قبوض آب و برق و گاز بوده که پس از هر ماه و گاهی دو ماه بر تو حمله ور میگردند و آن تکه گـوشت #یارانه توست که به دستت داده اند...
مـرد چـون ایـن تعبیـر شگـرف را بشنید ، گـریبان خویـش دریـده و دعاهـایـی نثـار مسـولین کـرده که به دلیل شورانگیز بودن دراین مقال نمیگنجد
کانال نکته های ناب کـوتاه
❁ @noktehayenabekotah
━━━━━━━━━━━━