eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 @gharibe_ashena_mobasheri313 سربند: چادر اوست - شکوه بندگی نام زهراست - شعار زندگی ۲ به رشته‌‌ چادر زهرا / دخیل بسته ایم محکم تمام هستی به فدای / سیده زنان عالم سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ @gharibe_ashena_mobasheri313 در هیاهو - شکسته حرمتم شد لگدمال - شکوه غیرتم ۲ به سوی خانه حمله ور شد / جهنم و شرارِ آتش لگد زدند بخت ما را / عده‌ای از تبار آتش سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ @gharibe_ashena_mobasheri313 آتش افتاد - به خانه دلم چون که می سوخت - تمام حاصلم ۲ در اثر سیلی نامرد / کبود شد چهره خورشید شکسته بین در و دیوار / ستون خیمه های توحید سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ @gharibe_ashena_mobasheri313 بر زمین بود - شکوه آسمان دست حق بود - میان ریسمان ۲ میان کوچه ها غلاف از / تبار دشمن علی بود فاطمه تا لحظه آخر / دست به دامن علی بود سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ @gharibe_ashena_mobasheri313
🏴 علیه السلام سربند: چادر اوست - شکوه بندگی نام زهراست - شعار زندگی ۲ به رشته‌‌ چادر زهرا / دخیل بسته ایم محکم تمام هستی به فدای / سیده زنان عالم سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ جانت افتاد - همین که در خطر محسنت شد - برای تو سپر ۲ امان ز تیز بودن میخ / گرفته از تو کودکت را گرفته از تو یک حسن را / همان حسین کوچکت را سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ میخ داغ و - حرارت و لگد داغ محسن - به دل شراره زد ۲ تمام آرزویم این بود / فاطمه جان! داغ نبینی گرفته است نُه فلک را / نوای فِضّةُ خُذینی سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ میخ در یا - که تیر پر شتاب داغ زهرا - رسیده بر رباب ۲ روضه این دو طفل معصوم / جلوه کند به روز محشر گریز روضه های محسن / به روضه علی اصغر سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ @gharibe_ashena_mobasheri313
🏴 سربند: چادر اوست - شکوه بندگی نام زهراست - شعار زندگی ۲ به رشته‌‌ چادر زهرا / دخیل بسته ایم محکم تمام هستی به فدای / سیده زنان عالم سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ ای شکوهت - شکوه نُه فلک روضه خوان - خزان تو فدک ۲ خمیده شاخه های طوبی / به یاد قد کمانی تو گریه کند فدک برای / لحظه خطبه خوانی تو سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ بین خطبه - بهشت آرزو واژه واژه - فقط علی بگو ۲ علی است پادشاه عالم / دُرج عفاف و ملکه تو زنده شده است نام حیدر / به خطبه های فدک تو سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ بال و پر در - دل قفس زدی بین کوچه - نفس نفس زدی ۲ برای روی نیلی تو / گرفته روضه گوشواره قباله پاره شد و یا که / بند دلی شده است پاره سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ @gharibe_ashena_mobasheri313
🏴 سربند: چادر اوست - شکوه بندگی نام زهراست - شعار زندگی ۲ به رشته‌‌ چادر زهرا / دخیل بسته ایم محکم تمام هستی به فدای / سیده زنان عالم سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ شد فلک بر - سر علی خراب بین بستر - تن تو گشته آب ۲ از آسمان باشکوهم / فقط همین هلال مانده چه کرده‌اند بین کوچه / زبان روضه لال مانده سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ گشته ویران - به زیر دست و پا بارگاه - غرور مرتضی ۲ زخم کبود ابروی تو / نهان شده به زیر دستار پیرهنت دوباره گل داد / کشته مرا قصه مسمار سیده ی نساء عالمین فاطمه ی امیرمومنین ۲ @gharibe_ashena_mobasheri313
گرچه عمری‌ست که زانوی غمت در بغل است همچنان منتظرش باش که خیرالعمل است مردن از چشم‌‌ به‌ راهیش گوارا عسل است ای که ذکر شب و ورد سحرت "العجل" است! بیش‌ از این در پی آن باش که دلداده شوی باید آماده‌ی آماده‌ی آماده شوی شب بی‌تابی ما را سحری در راه است باز هم بت‌شکنی با تبری در راه است در قد و قامت حیدر پسری در راه است بر یتیمان محمد پدری در راه است عاقبت منجی بین‌المللی می‌آید باز از کعبه یکی مثل علی می‌آید آن که گل‌ها همه وا می‌شود از لبخندش ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش "یاحسین" است مزیّن شده بر سربندش یعنی ای مردم مشتاق! منم فرزندش آمدم جامعه را غرق در اعجاز کنم به نگاهی گره از کار جهان باز کنم هیبت حیدر و سیمای پیمبر دارد خاک زر می‌شود آن‌جا که قدم بردارد عالمی منتظر اوست علم بردارد کو جلودار اگر تیغ دودم بردارد؟ لشکری ساخته از نسل جمارانی‌ها و امیران سپاهند سلیمانی‌ها بی‌خود از خود شده خورشید خلاف آمده است آسمان هیبت او را به طواف آمده است آفتاب است که شب را به مصاف آمده است ذوالفقار است که بیرون ز غلاف آمده است همه جا پر شده از عدلِ گریبانگیرش خون بیدادگران می‌چکد از شمشیرش آی شیطان‌صفتان! هیبت‌تان پوشالی‌ست ژست آقای جهان بودن‌تان توخالی‌ست گرچه امروز رجزخوانی‌تان جنجالی‌ست حالتان لحظه‌ی موعود چه بد احوالی‌ست می‌رسد لحظه‌ی پایانی عیاشی‌تان شده نزدیک‌تر از پیش فروپاشی‌تان دست شب می‌شود از غائله کوتاه آخر می‌شود نوبت جولان سحرگاه آخر می‌دمد طلعت آن چهره‌ی دلخواه آخر چشم برهم بزنی می‌رسد از راه آخر آفتاب آن‌سوی این کهنه‌شب تاریک است شاعری گفت کمی صبر سحر نزدیک است @gharibe_ashena_mobasheri313
بی نیاز از تمام دنیاییم مستمند نگاه زهراییم عزت جاودانه می خواهیم رحمت مادرانه می خواهیم فاطمه ای یگانه خلقت سوره ی مهربانی و رحمت مثل باران نور می باری تاج لولاک روی سر داری نغمه ی آسمانی توحید مشرق نور یازده خورشید بر بلندای نور و ایمانی حجت الله بر امامانی آسمانها ز نور چشمانت ملک الموت هم به فرمانت پشت پرچین خانه ات جبریل آمده مستمند احسانت و پدر پشت بوسه ها می دید آسمان را میان دستانت نور شبهای چادرت بانو کرده محراب را غزل خوانت می شود دیدنی جمال علی وقت اعجاز صوت قرآنت برده هوش از سر تمامی شهر عطر خرمای سهم سلمانت بی تو خورشید سنگ تاریک است با تو تا عرش راه نزدیک است پاسخ رنج های دنیایت در قیامت "لَسوفَ یُعطیکَ" است در عبادت عظیم و نستوهی به تو زیبد "نَفَخْتُ مِن روحی" تو صراط کمال دنیایی زهره ی بی زوال دنیایی صفتی نیست قابلت باشد چه کلامی معادلت باشد؟ "یُطعِمونَ الطَعامِ" سوره ی دهر آیه ای از فضائلت باشد انسیه حوریه و یا انسان تا کجا حد فاصلت باشد قبل خلقت که امتحان دادی به خدا خویش را نشان دادی نور اگر پاک دامنی دارد از جمال تو روشنی دارد پدرت جمله ی "فِداها"یش یک جهان حرف گفتنی دارد بر پدر مایه ی مباهاتی نور یک اربعین مناجاتی کوری چشم ابتران حسود مادر نسل پاک ساداتی روز محشر در آن پریشانی صاحب برترین مقاماتی صورتت رو گرفت از دنیا بلکه از آن دو چشم نابینا آفتاب از حجابتان روشن واژه ها در مقابلت الکن با ولای تو زندگی کردیم در کلاس تو بندگی کردیم در پناه دعای روشن نور تبِ دنیا شد از جهانم دور بی پناهم پناه می خواهم خسته ام تکیه گاه می خواهم ای همه عرش و فرش پابستت ای فدای جریحه ی دستت قبر مخفی ت میزند فریاد تا ابد بر سقیفه نفرین باد ای که سرچشمه ی بهاری تو به چه جرمی بنفشه زاری تو یاس هجده بهار دیده چرا ذکر عجل وفات داری تو نود و پنج روز بارانی لحظه ها را به انتظاری تو ای که بر ماه چهره ات مادر طاقت برگ گل نداری تو آه از دست شوم آن نامرد آه از خنده های آن ولگرد وسط کوچه اتفاق افتاد ناگهان ماه در محاق افتاد از خجالت زمین ترک برداشت صورتت داغی از فدک برداشت رد شوم از فضای آن کوچه از غم ماجرای آن کوچه بگذرد این جهان جهانی که... می رسد آن زمان زمانی که... ذولفقار از نیام می جوشد از زمین انتقام می جوشد وارث روزگار می آید یوسفت با بهار می آید @gharibe_ashena_mobasheri313
با طلوعت عرش را غَرق تَحَیُّر می کنی ماه‌بانو!نان ظلمت را تو آجر می کنی "عقلِ"بی احساس را با"عشق"دمخور می کنی دامن سجّاده را با یاس ها پُر می کنی آسمان دلداده ی راز و نیازت می شود بال جبریل امین چادرنمازت می شود تو درآغوش خدیجه مثل حور افتاده ای مادر پیغمبری گرچه پیمبرزاده ای قبل خلقِ کهکشان ها امتحان پس داده ای از همان اوّل برای آخِرت آماده ای روز محشر تک تک ما را صدا خواهی نمود دانه دانه شیعیانت را جدا خواهی نمود ای که با لطفت بیابان غرق باران می شود خاک خشک یثرب از عطرت گلستان می شود پای تسبیحات تو سلمان،مسلمان می شود کوثر تو آبروی کُلِ قرآن می شود روح ایمانی تجلی خدایی مادرم لَيْلَةِ الْقَدْرِ تمام انبیایی مادرم مادر آئینه‌ها ای مادر اهل کسا بانی آرامشِ پیغمبر اهل کسا آفتابِ روی بام حیدر اهل کسا چادرت پهن است بر روی سر اهل کسا آینه دار امیر المومنینِ پنج تن ریشه های چادرت حبل المتین پنج تن یا کریم بام احمد جلد بام فاطمه است بَضْعَةُ مِنِّ محمد در مقام فاطمه است ذکر پیغمبر شب معراج "نام" فاطمه است آیه های روشن قرآن کلام فاطمه است آیه ی تطهیر هم با او مطهر می شود کائنات از نور ایمانش منور می شود ای که افلاک است خانُم،مُستجیر نانِ تو می شود آزاد،هرکس شد اسیر نان تو کاش بنویسی مرا جیره بگیرِ نانِ تو بی نیاز از هر دو دنیا شد فقیر نان تو چون که دستت را به وقت پخت نان بوسیده است دست"دستاس" تو را هفت آسمان بوسیده است تو گُل نیلوفر هِجده بهار حیدری تو چراغ روشن شب‌های تار حیدری تو قرار چشم های بی قرار حیدری در دل تلخی و شیرینی کنار حیدری حرز مولا در میان کارزارش نام توست ذکر حکاکی شده بر ذوالفقارش نام توست آفتاب عشق را تا بی کران تابانده ای در دل غم ها علی را باز هم خندانده ای کهکشان را با حجابی اطلسی پوشانده ای "پیش نابینا،میان حِصنِ چادر مانده ای" آه!گفتم چادرت...،داغ دل ما تازه شد بارش غم در هوای سینه بی اندازه شد راه را تا بست..،یاسی رنگ نیلوفر گرفت چشم‌زخم دشمنِ آل عبا آخر گرفت دست سنگینی به زیر گونه ی مادر گرفت خاک کوچه رنگ سُرخ لاله ای پرپر گرفت خاک عالم بر سر من..،معجرش خاکی شده پیش چشمان حسن بال و پرش خاکی شده آه!آئینه چرا سنگی محک می زد تو را؟ بشکند دستی که در کوچه کتک می زد تو را نا نجیب از حرص حیدر داشت چک می زد تو را دومی با نیّت باغ فدک می زد تو را چشم تو تار است..،راه خانه را گم کرده ای گوشوارَت را میان کوچه ها گم کرده ای @gharibe_ashena_mobasheri313
ای که شد از سیلی تو صورت زهرا کبود پست فطرت تر ز تو در عالم امکان نبود گردنت را مجتبی نشکست در آن کوچه ها چون که زهرا مادرش دستور صبرش داده بود بولهب زنده شد و در كوچه راهم را گرفت ضربت دستان او نور نگاهم را گرفت مجتبی میخواست گردد جان پناهم ياعلی با لگد آن بی حيا از من پناهم را گرفت خواستم آهی كشم شايد سبک گردد دلم  پشت دستی آمد از كين؛راه آهم را گرفت در کوچه ها غرور علی را کسی شکست در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست علی را کوفه های بی سحر کشت؟ علی را دست های مختصر کشت؟ نه بانو جان ، به پهلوی تو سوگند علی را غصه ی دیوار و در کشت گرفتی از مدینه گفتنت را دریغ از من نمودی دیدنت را ولی با من بگو ساعت به ساعت چرا كردی عوض پیراهنت را @gharibe_ashena_mobasheri313