eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
تار می دیدم و به شک بودم این صدا از گلوی پنج تن اسـت عطر سیب ات که در هوا پیچید با خودم گفتم این حسین من است وقت مرگ آمدی به دیدن من حاضری پیش جان محتضرم لطف کردی، به زحمت افتادی من توقع نداشتم پسرم جرعه آبی بنوش، خسته راه نفسی تازه کن، برم بنشین ساعتی صبر کرده بودی اگر محضرت می رسید ام بنین تاج منت گذاشتی به سرم تو تمنایم از دو دنیایی من کجا این شکوه و رتبه کجا من کنیزم تو کنزِ زهرایی کربلا قسمتم نشد آخر حسـرت دل شمیم تربت توست گریه ام از هراس مردن نیست اشک هایم برای غربت توست گریه از دست من کلافه شده از جگر آه می کشم شب و روز آهِ سردم گواه درد دلی ست شعله ور تر از آفتاب تموز روز اول که دیدمت گفتم در غمت باید امتحان بدهم چار قل خواندم و قسم خوردم پای تو چار دفعه جان بدهم با هدف می گذشت روز و شبم تلخی روزگار شیرین بود بچه هایم فدایی ات بشوند همه آرزوی من این بود معرفت را به حوصله با ذوق کاشتم در نهاد تک تک شان گشت سیراب از اشک های سحر ریشه اعتقاد تک تک شان نیمه شب ها به جای لالایی دائم اسم تو را به لب بردم قبل هر دفعه شیر دادن شان جای خرما غم علی خوردم گرد غربت به صورتت که نشست تا مسیرت به نینوا افتاد یک به یک عرضه داشتند ای دوست با تو هستیم هرچه باداباد با من از کربلا بگو پسرم خیمه بی پناه یعنی چه؟ زینت دوش مصطفی تو بگو گودی قتلگاه یعنی چه؟ گاه کابوس آب می بینم غرق آشفتگی ست احساسم گفت راوی که تشنه جان دادی نکند کم گذاشت عباسم خواهرت از وفای او می گفت با سر و چشم و دست شد سپرت؟ آه از روضه عمود اما هرچه آمد سرش فدای سرت ساربان در شلوغیِ گودال خاتمت را ندیده بود ای کاش شمر جای سرِ مطهرِ تو سر من را بریده بود ای کاش گر عبا و عمامه را بردند غارت پیرهن برای چه بود؟ بدنی با هزار و نهصد زخم نعل تازه زدن برای چه بود؟ نفسم به شماره افتاده از عنایت نظر به حالم کن ملک مرگ هم رسید از راه این دم آخری حلالم کن بدنم بر زمین نمی ماند کفنم خاک و خون نخواهد شد جانم از تن بُرون شود اما داغت از دل برون نخواهد شد @gharibe_ashena_mobasheri313
۱۲ دی ۱۴۰۱
هر کسی حرف از وفاداری زند از علمداری و از یاری زند آورد نامی ز ایثار و ادب ذکری از سقایی آید روی لب گر جوانمردی دمی حاصل شود هر دلی مست ابوفاضل شود او که مردی و وفا را کرده مات تا ابد شرمنده اش آب فرات واله و مبهوت او شد علقمه هم گل ام البنین هم فاطمه ساقی بی دست جام کربلا تشنه لب آب آور دشت بلا بود او نور امید خیمه گاه یک تنه بهر حسینش یک سپاه در وجودش گشته حیدر منجلی جلوه ی کرببلایی علی دست حق باشد علی مرتضی او بود دست علی در کربلا خیمه ها را پاسداری می نمود شب به یمن او حرم آسوده بود تا سحر برگرد خیمه ذکر گفت تا سه ساله در حرم آرام خفت صبح عاشورا علم بر دوش بود لشگری از هیبتش مدهوش بود با وجودش کودکی سیلی نخورد هیچ کس راهی به خیمه ها نبرد هستی اش بهر حسین هدیه شده قلب او همچون حسینیه شده هر دلی شعله ور از احساس شد تا ابد مست می عباس شد مشک خالی اش سبوی کوثراست این سقایت از ولای حیدر است درجهانی که همه فضل علیست عالمی مات ابالفضل علیست بازوانش بوسه گاه مرتضی برق چشمانش نگاه مرتضی پرچمش بالاتر از اوج سپهر چهره چون ماه و درخشان تر زمهر هیبت و برق نگاهش هر زمان لرزه اندازد به قلب دشمنان می برد دیدار او از چهره غم مایه ی آرامش اهل حرم چون که شد هنگامه ی جنگ و ستیز از نبردش لشگری کرده گریز ناجوانمردان زپشتش آمدند تیرها با قصد کشتش آمدند او که رفته تا کند آب آوری می کند با گوشه چشمش دلبری تیر بر چشمان مشکینش نشست فرقش از یک ضربه ی آهن شکست دستهای نازنینش شد جدا ناله زد ادرک اخا ادرک اخا من که معراجم شده از علقمه گشته ام زائر به روی فاطمه @gharibe_ashena_mobasheri313
۱۲ دی ۱۴۰۱
با منِ تشنه لب اِی مشک وفاداری کن دلِ اهل حرم این جاست تو دلداری کن همره آبِ درونت به زمین می‌ریزد آبرویم به بر یار خریداری کن خواهم آبی ببرم بهر گلویی کوچک آه اِی مشک زمین خورده مرا یاری کن یاد لب‌های حسین آب نخوردم هرگز یاد مظلومی او باش تو غمخواری کن دستم از بازوی من قطع شد و با دندان سوی خیمه بَرَمَت یاریِ بیماری کن من علمدار سپاهم به زمین افتادم بهر یاری تنم خیز علمداری کن آبرویم به بر فاطمه رفت از خجلت با منِ تشنه لب‌ای مشک وفاداری کن @gharibe_ashena_mobasheri313
۱۲ دی ۱۴۰۱
رباعی صلواتی از باغ بهشتی نفحات آوردم از عرش برین این کلمات آوردم خواندم سحری زیارت عاشورا از تربتش عطر صلوات آوردم جعفری eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
۱۲ دی ۱۴۰۱
کتاب شعر ۱۱۰ رباعی لشگر تک نفره با موضوع حاج قاسم چاپ شد تا قرعۀ پرواز سلیمانی شد بغض آمد و دنیای پریشانی شد غم نیست به لطف رهبرم سیدعلی زیرا که علم به دست قاآنی شد *** شاعر:حسین جعفری ۰۹۱۹۲۱۹۱۶۹۵ جهت تهیه کتاب eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
۱۲ دی ۱۴۰۱
۱۳ دی ۱۴۰۱
تقدیم به با حالِ خوش گذشتی از این دنیا هرچند پاره پاره و خون آلود با پیکری رها شده در آتش خاکستر تو بود که می شد دود بعد از تو شهر غرق محرم بود محوِ سکوت و حیرت و ماتم بود شهری که در نبودِ تو جان می داد در کوچه های مرده و بغض آلود تو کوه غیرتِ شهدا هستی ای ساحل نگاه تو ناآرام دریایِ غم تویی پدرِ امواج! در تو خلاصه بود هزاران رود بالا بلند ماه تمامی که در روی تو عیان شده معنی ها روز صعودِ سرخ تو رفت اما هرگز نشد غمت به زمان محدود خورشیدِ جاودانه ی این قرنی شرقی ترین ترانه ی این قرنی آیی تو از بهشت چو ابراهیم برگشت اگر ز قعر زمان نمرود ای خاستگاه واقعی ایمان ای اعتقادِ ماندنی تاریخ ای زندگی به روی لبت جاری ای آنکه مرگ در تو شده نابود تشییعِ آنچنانیِ جسمت را تاریخ هم به یاد نیاورده ست دنیا به پیشواز می آمد هم چیزی به قدرت تو نمی افزود هر لاله یادگارِ نگاه توست هر صبحِ عاشقانه پگاه توست در قبر هم دوباره شدی "سرباز" این آرزوی سنگ مزارت بود دستت شبیه دستِ علمدار است شرمنده شد ز دست تو انگشتر هرچند ساربان نرسید آنجا گر چه به کربلا تو رسیدی زود @gharibe_ashena_mobasheri313
۱۳ دی ۱۴۰۱
۱۳ دی ۱۴۰۱