کاش در باران سنگ فتنه بر ديوار و در
سينۀ آيينه را می شد سپر ، ديوار و در
زخم بود و شعلهای، بال هما آتش گرفت
ز آشيانِ سوخته دارد خبر ديوار و در
گردبای بود و توفان، قاف را در برگرفت
ريخت از سيمرغ خونين بال، پر ديوار و در
دختر پيغمبر و تدفين پنهاني به شب!
وای بر امت، کُنَد لب وا اگر ديوار و در
حيرتی دارم من از صبری که بر حيدر گذشت
ذوالفقار آرام بود و شعلهور، ديوار و در
استخوانی در گلو، خاری به چشم، آتش به جان
نالهها در چاه گاهی، گاه، بر ديوار و در
از فدک تا کربلا يک خط طغيان بيش نيست
سوخت آنجا خيمه، اينجا از شرر، ديوار و در
#حسين_اسرافيلی
به یاد ذاکر و پیر غلام اهل بیت علیهم السلام
#حاج_مصطفی_طالبی عزیز
که این غزل رو با چه حرارتی شعر خوانی می کرد
روحش شاد و یادش گرامی باد .
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313