#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
رونگیر ای آبروی کائنات از مرتضی
درددل کن باعلی ای حضرت خیرالنسا
پیش چشمان علی سوسو نزن مهتاب من
دست برپهلونگیر ای حضرت مشکل گشا
شانه برگیسوی زینب میزنی آهسته تر
ای فدای نام تو هفت آسمان و انبیا
جان من جان برلبم کردی کنار بسترت
حرفی ازرفتن نزن ای گوهر بیت ولا
ای همه پشت وپناهم بی پناهم بعد تو
ای پناه بی پناهان یادگار مصطفی
ای همه بودونبودم بی تو تنها میشوم
ای همه داروندارم حضرت شمس هدی
فاطمه من فاتح بدروحنین و خیبرم
دیده واکن تاببینی حال ما بهر خدا
یادم آمدلحظه ای راکه توافتادی به خاک
تیره شد پیش نگاه تو تمام ماسوا
دودبودوآتش ومسماروسیلی و کتک
بین آتش مانده بودی ای گل باغ حیا
پشت درماندی ودرافتاد روی پیکرت
اشک میریزد زچشمان حسین و مجتبی
#نـوكــر_نـوشـت:
#زهرا_جان
از من نکردی خواهشی نُه سال #زهرا_جان
حالا که چیزی خواستی تابوت میخواهی؟
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با رفتنت خالی مکن دور و برم را
پاشیده تر از این مگردان لشگرم را
ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو
در خاک بگذارند نیم دیگرم را
بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت
از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را
باور نمی كردم كه روزی پيش چشمم
از پا بيندازد غلافی همسرم را
تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم
حالا بیا و جمع کن خاکسترم را
هرشب حسن در خواب میگوید مغیره
دست از سرش بردار کشتی مادرم را
ديروز اگر در پيش طفلانم حرم سوخت
فردا بسوزانند با طفلان حرم را
از كربلا ديشب صدایی را شنيدم
انگار طفلی گفت عمه معجرم را...
#نـوكــر_نـوشــت:
#زهرا_جان💔
غربتم با بودن زهرا نمی آمد به چشم
روزگاری تکیه گاهی داشتم یادش بخیر
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
رونگیر ای آبروی کائنات از مرتضی
درددل کن باعلی ای حضرت خیرالنسا
پیش چشمان علی سوسو نزن مهتاب من
دست برپهلونگیر ای حضرت مشکل گشا
شانه برگیسوی زینب میزنی آهسته تر
ای فدای نام تو هفت آسمان و انبیا
جان من جان برلبم کردی کنار بسترت
حرفی ازرفتن نزن ای گوهر بیت ولا
ای همه پشت وپناهم بی پناهم بعد تو
ای پناه بی پناهان یادگار مصطفی
ای همه بودونبودم بی تو تنها میشوم
ای همه داروندارم حضرت شمس هدی
فاطمه من فاتح بدروحنین و خیبرم
دیده واکن تاببینی حال ما بهر خدا
یادم آمدلحظه ای راکه توافتادی به خاک
تیره شد پیش نگاه تو تمام ماسوا
دودبودوآتش ومسماروسیلی و کتک
بین آتش مانده بودی ای گل باغ حیا
پشت درماندی ودرافتاد روی پیکرت
اشک میریزد زچشمان حسین و مجتبی
#نـوكــر_نـوشـت:
#زهرا_جان
از من نکردی خواهشی نُه سال #زهرا_جان
حالا که چیزی خواستی تابوت میخواهی؟
#محمد_مبشری
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را
زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را
تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد
به دست فاطمه داده زمام اختیارش را
نخی از چادر او را به همراه خودش برده
از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را
هر آنکس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد
بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را
لگدهایش به درب سوخته انگار کاری بود
زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را
زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در
میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را
علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و
غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را
تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد
شمارش می کند حیدر نفسهای نگارش را
از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی
به پایان میبرد زهرا به سختی روزگارش را
#نـوكــر_نـوشــت:
#زهرا_جان💔
بغض دارم مرو از پیش علی، زهرا جان
تو نباشی چه کسی پاک کند اشکم را؟
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_علیها_سلام_الله_علیها
وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخمهای بدنت، برده امانم زهرا
سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟
تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا
ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا
بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟
آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا
کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را
بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا
پیش قبرت به روی خاک زمین میافتم
میروی از بر من یار کمانم زهرا؟
پدرت آمده اما بدنت را آخر
با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟
خاک با دست خودم بر بدنت میریزم
حق بده که به لبم آمده جانم زهرا
خوشیِ بعد تو را، فاتحه اش را خواندم
تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا
#محمد_جواد_شیرازی
#نـوكــر_نـوشـت:
#زهرا_جان💔
داخل قبرم ولی قبر خودم را کنده ام
جان حیدر فاطمه برخیز و من را خاک کن
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هر شب برای گریه هایت، گریه کردم
ناله به ناله پا به پایت گریه کردم
هر دفعه این نه سال را که یادم آمد
از ابتدا تا انتهایت گریه کردم
تسکین طفلانت اگرچه کار من بود
با بچه هایت هم برایت گریه کردم
ای مستجاب الدعوه ای که رفته از دست
با آرزویت با دعایت گریه گردم
در مجلس ختمِ خودم آندم نشستم
هر کوچه ای که در عزایت گریه کردم
ای که به پشت درصدایت در نیامد
هر بار پشت در به جایت گریه کردم
تو پیرهن میدوختی و در کنارت
با روضه های کربلایت گریه کردم
#نـوكــر_نـوشــت:
#زهـرا_جان💔
هجران یار میشِکَند پشت مرد را
بیدادِ روزگار و جفای زمانه چیست؟
#کانال_تخصصی_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313