eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
233 ویدیو
72 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام هر که با خاک درت کام لبش بردارد  از همان کودکیش چشم به کوثر دارد  اولین آرزویم هست همانی باشم  که به لب نام تو تا لحظه ی آخر دارد  چند صد حج پیادست ثواب آنکه  قصد پا بوسی شش گوش تو در سر دارد  پادشاهان همه مبهوت مقامت گویند  این چه شاهی است مگر این همه نوکر دارد  چشم هایم شده چون شاخه ی پر باری که  چار فصلش زغمت میوه ی نوبر دارد  هر که بر داغ تو نگریسته پیغمبر نیست  گریه بر توست مدالی که پیمبر دارد  تکیه بر نیزه ی غربت زدی وفرمودی  چشم غارت به حرم این همه لشکر دارد  خواهرش گفت سرش را سر نیزه نزنید  کین هلال سر نی آمده دختر دارد  @gharibe_ashena_mobasheri313
از نيمه شب گذشته و خوابش نبرده بود طفل سه ساله اي كه، دگر سالخورده بود در گوشه ي خرابه ،به جاي ستاره ها تا صبح ،زخم هاي تنش را ،شمرده بود از ضعف،ناي پاشدن از جاي خود نداشت آخر سه روز بود، كه چيزي نخورده بود بادست هاي كوچكش، آرام و بي صدا از فرط درد، بازوي خود را فشرده بود اين نيمه جان مانده هم از، لطف زينب است ورنه هزار مرتبه در راه مرده بود پیش از طلوع، بانوی گوهر شناس شهر آن گنج را به دست خرابه سپرده بود @gharibe_ashena_mobasheri313
همه رفتند و من جا ماندم اي دوست ز بخت بد به دنيا ماندم اي دوست چرا رفتي مرا با خود نبردي ببين بعد از تو تنها ماندم اي دوست عزيز بي گناهم كي مي آيي پناه بي پناهم كي مي آيي به در مانده هنوز اي يار چشمم رفيق نيمه راهم كي مي آيي ببين از داغ تو درهم شكستم شكستم كه چنين از پا نشستم شكسته دشمنت از بس دلم را چنان گشتم كه نشناسي كه هستم به يادت در نواي آب آبم چنان تو زير تيغ آفتابم تو راحت خفته اي در خانه ي قبر ولي من از غمت خانه خرابم لباس تو در آغوشم برادر صدايت مانده در گوشم برادر تو ماندي بي كفن بر خاك صحرا چگونه من كفن پوشم برادر ببين در ديده سوي ديدنم نيست توان دادن جان در تنم نيست چنان آبم نموده آتش تو گمانم جسم در پيراهنم نيست من وكابوس شمشير و تن تو تماشاي به غارت رفتن تو تورا سر نيزه ها بردند و مانده براي من فقط پيراهن تو سراسر نيزه ميبينم به خوابم سر و سرنيزه ميبينم به خوابم همين كه پلك بر هم مي گذارم تورا بر نيزه ميبينم به خوابم دلم هر روز سوي نيزه ميرفت كه خونت در گلوي نيزه ميرفت چه مي شد مثل سرهاي شهيدان سر من هم به روي نيزه ميرفت به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
گر چه از عشق فقط لاف زدن را بلدیم گر چه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم روزگاری است که ما رعیت این خانه شدیم سجده ی شکر بر آریم که دیوانه شدیم  از همان روز که حُسنش به تجلّی دم زد از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد بنده ی عشقم و مجنون حسین بن علی در رگم نیست به جز خون حسین بن علی  آسمان با طپش ماه تماشا دارد قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد روح در جسم که باشد همه جا جا دارد  عشق با نام حسین است که معنی دارد تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین شب میلاد حسین است شب عشق همین او رسیده که به داد دل غافل برسد کشتی گمشده ی عشق به ساحل برسد کاروانی که به ره مانده به منزل برسد نمک سفره ی ما نُقل محافل برسد به همان کس که به میزان خدا هست محک هر کجا سفره ی عشق است حسین است نمک شب شور است که شیرین و غزل خوان شده ام خیس از بارش احسان فراوان شده ام جان رها کرده و دل بسته ی جانان شده ام مست جام رجب و تشنه ی شعبان شده ام که شب سوم این ماه حبیب آمده است باز از باغ خدا نفحه ی سیب آمده است او همان است که احسان قدیمش خوانند در مدینه همه آقای کریمش خوانند صاحب جام بلایای عظیمش خوانند پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند از ازل تا به ابد خلق خدا می دانند ما همه بنده و این قوم خداوندانند غم عشق است که آتش زده بر بنیادم تا که در راه محبت بدهد بر بادم من ملک بودم و فردوس نه آمد یادم که من از روز ازل اهل حسین آبادم منم آن رود که جز جانب دریا نروم بر  دری غیر در خانه ی مولا نروم ما که بر صاحب این عشق ارادت داریم ما که انگیزه ی بر گشت به فطرت داریم یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم باز هم در سرمان شور زیارت داریم  هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد آسمان دود زمین در نظرم می سوزد گوییا معجر بانوی حرم می سوزد دختری گفت که ای عمه سرم می سوزد خیمه در خیمه دل اهل حرم شعله ور است آتش سینه ی زینب ز همه بیشتر است به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
دل که شد خرسند چیز دیگری ست چهره با لبخند چیز دیگری ست تا که کام عشق را شیرین کنی بوسه ای چون قند چیز دیگری ست من اسیر تیغ ابرویم ولی آنچه دل را کند چیز دیگری ست حرف بسیار است اما موی دوست موقع سوگند چیز دیگری ست نخل تنها هم ثمر دارد ولی میوه ی پیوند چیز دیگری ست گرچه فرقی نیست در فرزندها اولین فرزند چیز دیگری ست علت لبخند ارباب آمده اولین فرزند ارباب آمده رود نه از راه ، دریا آمده آسمان نه عرش اعلی آمده من نوشتم ماه امشب سر زده تو بگو خورشید فردا آمده طاق کسری ناگهان لرزید و گفت باز پیغمبر به دنیا آمده چون که صد آمد نود هم پیش ماست پس بگو امشب مسیحا آمده خواب رویش را نمی‌ بیند کسی بس که او مانند رویا آمده آی مجنون کوری چشم حسود کف بزن فرزند لیلا آمده حُسن دلخواه بنی هاشم رسید دومین ماه بنی هاشم رسید آنکه از نامش دوا برداشته نسخه ی خود را به جا برداشته من یقین دارم که خاک کربلا از مزار او شفا برداشته نه فقط حُسنش حجاز و کوفه را سرزمین شام را برداشته تیر مژگانش خطا هرگز نکرد چون کمانش را خدا برداشته در رگ او خون مولا می‌ دود از عموی خود وفا برداشته کمتر از یک لشکر آید در مصاف دشمن او را هوا برداشته در دل لشگر زده در کربلا کوفه را بانگ عزا برداشته ای علمدار علمدار حسین نیست مدح تو به جز کار حسین بی تو هر قدیس شیطان می‌ شود با تو شیطان هم مسلمان می‌ شود روز محشر با پیمبر برنخیز بینتان جبریل حیران می‌ شود معتقد هستم که با چشم تو هم عالم ایجاد ، سلمان می‌ شود گوشه ی چشمت اگر لب‌ تر کند هر ستون انگورباران می‌ شود میوه ی عمر پدر آهسته تر دارد اربابم هراسان می‌ شود گفت در پشت سرت بابای تو ای به قربان قد و بالای تو جز لب خونریزی از سرنیزه ها من ندیدم چیزی از سرنیزه ها با قیامت قامت خود می روی سوی رستاخیزی از سرنیزه ها من به هم می ریزم از وضع تنت تو به هم می ریزی از سرنیزه ها از سر نیزه صدایت می زنم باز برمی خیزی از سرنیزه ها به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
گفتند بهشتي كه نباشي برهوت است ديديم كه اين مُلك ز فيضت ملكوت است گفتند كه از تيره ي مردان بزرگي ديديم تمام تو جلال و جبروت است گفتند در آئين شما باده حرام است ديديم مِي نام تو در جام قنوت است هرجا سخن از حُسن تو آيد به ميانه در كنج لب يوسفيان خال سكوت است قافيه مهم نيست در آن بيت كه گفتند الطاف خداوند به عشق تو منوط است آيينه ي الله نمايي علي اكبر مستغرق در ذات خدايي علي اكبر يك عده بر آنند كه قرآن كريمي يك عده بگويند كه احسان قديمي يك قوم تورا زاده ي طوفان بشناسند يك عده بگويند كه از نسل نسيمي آن روز كه از راه رسيدي همه گفتند تو نقطه ي بسم الله رحمن و رحيمي بايد كه تورا قبله ي راهش بشناسد هر ديده ي بينايي و هر قلب سليمي آيينه ي پيغمبري و خَلقاً و خُلقاً بايد همه گويند كه تو خُلق عظيمي طوبا هوس قامت رعناي تو دارد عباس دلش ميل تماشاي تو دارد فارغ شده بازار دل از سود و زيان ها كالا به جز عشق تو ندارند دكان ها بي روح تر از هر جسدم بي غم عشقت اي نام تو انگيزه ي ضرب ضربان ها آنجا كه پي حاكم شايسته بگردند بايد سخن از مدح تو آيد به ميان ها محدود به يك عصر و زمان نيستي آقا انديشه ي تو ريشه دوانده به زمان ها مجموعه ي علم و ادب و زهد و شجاعت بايد ز تو سرمشق بگيرند جوان ها الگوي جوان اي پسر ارشد ارباب درياب گدا بر درتان آمده درياب هرجا خبري غير تو باشد خبري نيست جز مهر تو در عمق دل ما اثري نيست اي ميوه ي شيرين درخت علويّون شيريني شهد لب تو در شكري نيست اي حضرت اربابِ ادب محضر ارباب گر تو پسري هيچكسي را پسري نيست تو ميروي و پشت سر تو دلِ باباست يك وقت نگويي پي من چشم تري نيست داني كه چه آورده غمت بر دل بابا داغت به جگر هست وليكن جگري نيست هر چند كه هر بند تو از بند جدا شد برخيز كه باباي تو انگشت نما شد به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
🥀 🥀 🎤مداح :کربلایی جواد مقدم حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است در تن عاطفه ام ، باز توان آمده است بَه ! چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری ! که در آن عطر خوشِ خوش نفسان آمده است چه نشستی که درِ میکده ها باز شده آی مستانِ خدا پیرِ مغان آمده است بی نصیبم مگذارید ز جامِ کوثر حال که صحبت مستی به میان آمده است روزه دارانِ شبِ پانزدهم مژده دهید نمکِ سفره ی ماه رمضان آمده است سفره تکمیل شد و بزم خدا کامل گشت سوره قدر شبِ پانزدهم نازل گشت فصل تنهاییِ زهرا و علی سر شده است شبِ این شهر چنان روز منور شده است زودتر از همه مژده به پیمبر دادند نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت رطب سفره ی افطار پیمبر شده است طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار میوه ی نوبر هر روزه ی حیدر شده است سفره ی ماه مبارک ، برکت دارد ، لیک با قدم های شما با برکت تر شده است چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده اند بر درِ خانه ی ارباب کریم آمده اند پادشاهیِ تو و من نیز همان مسکینی که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی قدمت بر سرِ چشمم اگر ای مرد کریم سحری هم به کنارِ دل من بنشینی مستجاب است دعای منِ آلوده اگر پای هر برگِ دعا از تو بود ، آمینی به صف مشتریانت نظر اندازی ، گر ته صفِ یوسفِ دل باخته را می بینی کوه کن می شوم از شوق شکر خنده ی تو آب افتاده دهانم چه قدَر شیرینی ! ای که بر خیلِ جوانان بهشت آقایی اولین سید آل علی و زهرایی حسنی ، چون که از احسان خدا بودی تو میوۀ عرشیِ پیغمبر ما بودی تو لقب سبزترین نور برازنده ی توست قد یک عرش پر از عشق و صفا بودی تو چند باری همه دارایی خود بخشیدی از ازل در کرم ، انگشت نما بودی تو شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش چون که همسفره ی بزم فقرا بودی تو اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر ... مردِ خاکیِ زمین ، اهل کجا بودی تو؟ ماورای همه افکار نگاه تو بُود آخر عرش خدا ، اول راه تو بود گاه سوگندِ خدا گشتی و انجیر شدی گاه با آیه ی طفلین تو تفسیر شدی گاه با صلح زدی در دل دشمن ، تنها گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی زانو از غم به بغل گیری و سر بر زانو به گمانم دگر از زندگیت سیر شدی آه، آقای غریبم چه به روزت آمد چه شد آخر که تو در کودکیت پیر شدی ؟ قاب شد در نگهت چهره ی یاس نیلی زده چشمان تو را برقِ شدید سیلی ... من گدایِ کرمِ گل پسرِ فاطمه ام « حسنی ام » بنویسید به روی کفنم به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
گر چه از عشق فقط لاف زدن را بلدیم گر چه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم روزگاری است که ما رعیت این خانه شدیم سجده ی شکر بر آریم که دیوانه شدیم  از همان روز که حُسنش به تجلّی دم زد از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد بنده ی عشقم و مجنون حسین بن علی در رگم نیست به جز خون حسین بن علی  آسمان با طپش ماه تماشا دارد قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد روح در جسم که باشد همه جا جا دارد  عشق با نام حسین است که معنی دارد تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین شب میلاد حسین است شب عشق همین او رسیده که به داد دل غافل برسد کشتی گمشده ی عشق به ساحل برسد کاروانی که به ره مانده به منزل برسد نمک سفره ی ما نُقل محافل برسد به همان کس که به میزان خدا هست محک هر کجا سفره ی عشق است حسین است نمک شب شور است که شیرین و غزل خوان شده ام خیس از بارش احسان فراوان شده ام جان رها کرده و دل بسته ی جانان شده ام مست جام رجب و تشنه ی شعبان شده ام که شب سوم این ماه حبیب آمده است باز از باغ خدا نفحه ی سیب آمده است او همان است که احسان قدیمش خوانند در مدینه همه آقای کریمش خوانند صاحب جام بلایای عظیمش خوانند پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند از ازل تا به ابد خلق خدا می دانند ما همه بنده و این قوم خداوندانند غم عشق است که آتش زده بر بنیادم تا که در راه محبت بدهد بر بادم من ملک بودم و فردوس نه آمد یادم که من از روز ازل اهل حسین آبادم منم آن رود که جز جانب دریا نروم بر  دری غیر در خانه ی مولا نروم ما که بر صاحب این عشق ارادت داریم ما که انگیزه ی بر گشت به فطرت داریم یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم باز هم در سرمان شور زیارت داریم  هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد آسمان دود زمین در نظرم می سوزد گوییا معجر بانوی حرم می سوزد دختری گفت که ای عمه سرم می سوزد خیمه در خیمه دل اهل حرم شعله ور است آتش سینه ی زینب ز همه بیشتر است 🔸شاعر: