کسی که زائرت شد عشق را ملموس میفهمد
عبادت را کسی که با تو شد مانوس میفهمد
شکوهِ بیکرانها را، نشاطِ آسمانها را
کسی که پابرهنه آمده پابوس میفهمد
کسی که همجوار توست از لطفت چه میداند؟
کرم را زائری از گنبدِ کاووس میفهمد
تو را آیه به آیه میشناسد قاریِ این شهر
تو را شاعر میان صدهزار افسوس میفهمد
صدای ساعت صحنت کلیسا را حرم کردهست
پیامِ زنگ ساعت را فقط ناقوس میفهمد
صبوری تو آرامش به قلب برکهها بخشید
خروشت را ولی امواج اقیانوس میفهمد
جلال و هیبتت در چشمِ کور ما نمیگنجد
سجایای تو را یانور و یا قدوس میفهمد
کسی سر در نیآورد از تعالیِ وجودِ تو
تو را ای فاطمه! تنها شهیدِ طوس میفهمد
تو هفده شب درون آتشِ تب سوختی آرام
تو را خاکسترِ بال و پرِ ققنوس می فهمد
تو با قطره به قطره اشک هر آواره میگریی
تو را حاجت به حاجت هر دلِ مایوس میفهمد
تو را داغی که شد یکمرتبه خون دل سلطان
تو را آهی که شد در سینهاش محبوس میفهمد
دو چشمت باز و بسته میشود، آمد پدر برخیز!
نگاهِ آخرت را سوسوی فانوس میفهمد
#محمدرضاطالبی