eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 پیشکش به روح شهیدان ایران زمین با اشک چشام - با خیال صدات من آب و جارو میزنم - مزارتو برات دلتنگ توام - میدونم که توام دلت برام تنگ شده - جانا فدای خنده هات عزیزم / دلاور شهیدم میدونی از فراقت چی کشیدم؟ رشیدم / از داغ تو خمیدم بعد تو من از این دنیا بریدم / ای عزیزم شبام تاره * حالم زاره چشام برا یه خنده‌ی تو بی قراره دلم خونه * پریشونه هیچکسی حال این دلم رو نمیدونه دلتنگت هستم (ای عزیزم) ۳ با اشک چشام - با خیال صدات همیشه سینه میزنم - توو روضه ها به جات دلتنگ توام - ای عزیز دلم توو روضه خالیه چقد - صدای گریه هات عزیزم / صداتو می شنیدم دم حسینیه تا می رسیدم به دیوار / عکس تو رو میدیدم توو روضه جای تو آه میکشیدم / ای عزیزم شب تار و * دل زارو به صاحبت بکن سفارشِ گدا رو ببر از این * دل روضه به بچه های فاطمه سلام ما رو دلتنگت هستم (ای عزیزم) ۳ @gharibe_ashena_mobasheri313
وقتی زمین در حیرت خود غوطه ور بود وقتی زمان گِرد خودش گرم سفر بود وقتی بشر در لاک تنهایی فرو رفت وقتی جهان در فکر فصلی تازه تر بود وقتی ملَک در سجده ی خود ذکر می گفت وقتی شب تاریک دلتنگ سحر بود وقتی که مکّه در فراق عشق می سوخت وقتی مدینه علّت هر چه خبر بود وقتی علی مشغول تسبیح خدا گشت وقتی که زهرا همدم چشمان تر بود دیدند یاس فاطمی در خانه گل داد یک بار دیگر ساقه ی ریحانه گل داد کوثر به روی دامن کوثر نشسته ساقی کنار ساغری دیگر نشسته یک سو حسن یک سو حسین ، اینبار دیدند دل ، عاشقانه محضر دلبر نشسته خیل ملَک آمد برای عرض تبریک جبریل هم یک گوشه پشت در نشسته در بین بستر با نگاه بی قرارش مادر به شوق دیدن دختر نشسته اصلاً خدا باید بگوید نام او چیست لبخند بر لب های پیغمبر نشسته صدیقه ی صغری ، گل مکتب رسیده آری عقیله ، عارفه ، زینب رسیده زینب همان بانو که کوهی استوار است زینب همان که آسمانی از وقار است بانوی صبر و بردباری در مصائب امّ ابیهای علی در روزگار است زینب همان بانوی تسبیح و تهجّد ماه بلند آوازه ی شب زنده دار است با خطبه های آتشین کوفه و شام تیغ کلامش رعد و برق ذوالفقار است داد آبرو حُجب و حیا را عفّت او در وادی عقل و خرد یکّه سوار است زینب همان که در شجاعت مثل حیدر زینب همان که در سخاوت مثل مادر او با کلام نافذش روشنگری کرد حیدر شد و در کاخ شیطان محشری کرد او دختر زهرای مرضیّه ست ، یعنی زن بود و بر زن های عالَم سروری کرد خیبر همان کاخ یزید بی خدا بود قلعه شکست و باز ، کار حیدری کرد روح بصیرت در کلامش موج می زد با خطبه اش دین خدا را یاوری کرد ما را حسینی کرده اصلاً لطف زینب او کاروان کربلا را رهبری کرد باید که در راه ولایت مکتبی ماند گاهی نباید رفت ، باید زینبی ماند ما هم میان فتنه ها از جان گذشتیم از کوچه ی تردید با ایمان گذشتیم از این دو روز زندگی مثل شهیدان ما هم برای عزّت ایران گذشتیم ما را به زیر پرچم زینب رساندند از هر خیابانی که در باران گذشتیم این انقلاب زینبی راه نجات است با ذکر ثارالله از طوفان گذشتیم ما دشمن سر سخت استکبار هستیم با سربلندی از دل میدان گذشتیم موج ابابیلیم و سر تا سر دلیلیم موشک شدیم و بر سر اصحاب فیلیم روزی که داعش فکر تخریب حرم بود بر دوش سربازان ایرانی علَم بود می زد به میدان شهادت حاج قاسم او با شهیدان خدایی هم قسم بود فرقی ندارد شهر تهران یا دمشق است! دشمن به فکر این حریم محترم بود باب شهادت باز شد یک عده رفتند ما خواب ماندیم و سفر در صبحدم بود می رفت هر کس که هوای کربلا داشت می ماند هر کس همنفس با آه غم بود از کربلا گفتیم و داغش یادم آمد آن لحظه ی سخت فراقش یادم آمد زینب تنی را قعر یک گودال می دید در گوشه ای هم مادری بی حال می دید در دست خولی و سنان سرهای خونین در دست شمر و حرمله خلخال می دید پیراهنی کهنه به روی دست می رفت در قتلگاه کربلا جنجال می دید زجری کشید و بی نهایت غصّه می خورد تا زجر را دور و بر اطفال می دید هر سال را او با حسینش روز می دید هر روز را او بی حسینش سال می دید برگرد ای روح سلام عمه زینب شمشیر سرخ انتقام عمه زینب شاعر: @gharibe_ashena_mobasheri313
🌹🍃 ما کفتر جَلدِ آسمانِ حرمیم آسوده به زیرِ سایبانِ حرمیم این امنیـتِ کشورمان را بخُدا مدیونِ همه ی مدافعانِ حرمیم به مابپیوندید @gharibe_ashena_mobasheri313
وقتی زمین در حیرت خود غوطه ور بود وقتی زمان گِرد خودش گرم سفر بود وقتی بشر در لاک تنهایی فرو رفت وقتی جهان در فکر فصلی تازه تر بود وقتی ملَک در سجده ی خود ذکر می گفت وقتی شب تاریک دلتنگ سحر بود وقتی که مکّه در فراق عشق می سوخت وقتی مدینه علّت هر چه خبر بود وقتی علی مشغول تسبیح خدا گشت وقتی که زهرا همدم چشمان تر بود دیدند یاس فاطمی در خانه گل داد یک بار دیگر ساقه ی ریحانه گل داد کوثر به روی دامن کوثر نشسته ساقی کنار ساغری دیگر نشسته یک سو حسن یک سو حسین ، اینبار دیدند دل ، عاشقانه محضر دلبر نشسته خیل ملَک آمد برای عرض تبریک جبریل هم یک گوشه پشت در نشسته در بین بستر با نگاه بی قرارش مادر به شوق دیدن دختر نشسته اصلاً خدا باید بگوید نام او چیست لبخند بر لب های پیغمبر نشسته صدیقه ی صغری ، گل مکتب رسیده آری عقیله ، عارفه ، زینب رسیده زینب همان بانو که کوهی استوار است زینب همان که آسمانی از وقار است بانوی صبر و بردباری در مصائب امّ ابیهای علی در روزگار است زینب همان بانوی تسبیح و تهجّد ماه بلند آوازه ی شب زنده دار است با خطبه های آتشین کوفه و شام تیغ کلامش رعد و برق ذوالفقار است داد آبرو حُجب و حیا را عفّت او در وادی عقل و خرد یکّه سوار است زینب همان که در شجاعت مثل حیدر زینب همان که در سخاوت مثل مادر او با کلام نافذش روشنگری کرد حیدر شد و در کاخ شیطان محشری کرد او دختر زهرای مرضیّه ست ، یعنی زن بود و بر زن های عالَم سروری کرد خیبر همان کاخ یزید بی خدا بود قلعه شکست و باز ، کار حیدری کرد روح بصیرت در کلامش موج می زد با خطبه اش دین خدا را یاوری کرد ما را حسینی کرده اصلاً لطف زینب او کاروان کربلا را رهبری کرد باید که در راه ولایت مکتبی ماند گاهی نباید رفت ، باید زینبی ماند ما هم میان فتنه ها از جان گذشتیم از کوچه ی تردید با ایمان گذشتیم از این دو روز زندگی مثل شهیدان ما هم برای عزّت ایران گذشتیم ما را به زیر پرچم زینب رساندند از هر خیابانی که در باران گذشتیم این انقلاب زینبی راه نجات است با ذکر ثارالله از طوفان گذشتیم ما دشمن سر سخت استکبار هستیم با سربلندی از دل میدان گذشتیم موج ابابیلیم و سر تا سر دلیلیم موشک شدیم و بر سر اصحاب فیلیم روزی که داعش فکر تخریب حرم بود بر دوش سربازان ایرانی علَم بود می زد به میدان شهادت حاج قاسم او با شهیدان خدایی هم قسم بود فرقی ندارد شهر تهران یا دمشق است! دشمن به فکر این حریم محترم بود باب شهادت باز شد یک عده رفتند ما خواب ماندیم و سفر در صبحدم بود می رفت هر کس که هوای کربلا داشت می ماند هر کس همنفس با آه غم بود از کربلا گفتیم و داغش یادم آمد آن لحظه ی سخت فراقش یادم آمد زینب تنی را قعر یک گودال می دید در گوشه ای هم مادری بی حال می دید در دست خولی و سنان سرهای خونین در دست شمر و حرمله خلخال می دید پیراهنی کهنه به روی دست می رفت در قتلگاه کربلا جنجال می دید زجری کشید و بی نهایت غصّه می خورد تا زجر را دور و بر اطفال می دید هر سال را او با حسینش روز می دید هر روز را او بی حسینش سال می دید برگرد ای روح سلام عمه زینب شمشیر سرخ انتقام عمه زینب شاعر: @gharibe_ashena_mobasheri313