eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
شب را به پایان می رساند طلعت نورت خورشید عالم خلق شد از برکت نورت از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم خیلی به زهرا رفته خلق و خویَت ای خانم در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن "آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر  شد ای ماه‌تابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم... آخر شما را می کُشَد این حالت درهم از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده فصل خزان و روزگاری زرد آخر سر... هجران و زهرتلخ و آهی سرد آخر سر... داغ‌برادر..،داغ بابا..،درد..،آخر سر... این ها تو را از پای درآورد آخرسر سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟ تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟ اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟ خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟ با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟ راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟ زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه @gharibe_ashena_mobasheri313
بعد از تو دیگر هیچ کس ام البنین نیست یعنی زنی مانند تو مرد آفرین نیست ام الادب، ام الوفا، ام الاباالفضل غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست شاگرد درس صبر مولا بوده ای که با این همه غم روی پیشانیت چین نیست در گریه ات راهی ندارد داغ فرزند قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست وقتی که اشک دشمنانت را در آورد پس خطبه ای چون خطبه هایت آتشین نیست مدح تو چون با مدح عباست گره خورد دیگر گریز روضه هایت هم جز این نیست شور رجزهایش نمی آمد به آن که در راه حفظ دین خود قطع الیمین نیست آه! ای خوشا بر حال آن مردی که در جنگ وقتی که دستش قطع شد بر روی زین نیست! این چند برگ از متن قرآن است بر خاک؟ یا دست های اوست که در آستین نیست؟ یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است! یعنی سر عباس بر روی زمین نیست... @gharibe_ashena_mobasheri313
ای همسر سردار جهان، مادر عباس وی دامـن تـو مهـد ادب‌ پـرور عباس در بیت علـی آمده! هـمسنگر عباس خوانده است تو را مادر خود خواهر عباس ام‌الشهـدا ، فاطمه ی دوم حیدر هم فاطمه ی دوم و هم زینب دیگر تو چشمه ی فیض از نفس پنج امامی تو فاطمه ی بیت شـه عـرش‌ مقـامی تو همسر تنهـا وصـی خیرالانامی تو مـادر والا گهـر خـون و قیامی جوشـد ادب و فضـل ز آیات کلامت پیوسته ز هفتاد و دو تن باد سلامت شک نیست به این رتبه که حیدر به تو نازد زینب کـه بـود عصمـت داور به تو نازد تـا روز جــزا آل پیمبــر بــه تـو نازد عبـاس تـو در عـرصه ی محشر به تو نازد کی مثل تو ای خاک رهت هم سر و هم جان یک روزه دهد چـار پسر در ره جانان؟ ای سوخته در شعلـه ی مصباح هدایت ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت خشنـود ز رفتـار تـو زهـرای ولایت جان همه خوبان جهـان باد فـدایت! با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی کـردی بـه بنـی‌فاطمـه اظهـار کنیزی عون تـو شـده در صف عـاشور فدایی عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی تا دادن جـان، جعفر تو بود ولایی عباس تو از روز ازل کـرب‌وبـلایی چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی گشتنـد عزیـزان تـو هرچار، حسینی تـو ام‌ بنینـی نــه! تـو ام‌الشهـدایی پیوسته به ثاراللَه و از خویش جدایی دلباختـه ی جلـوه ی مصبــاح هــدایی بیش از پسران گریه کنِ خون خدایی ای بوسه ی خورشید به خاک کف پایت حق است کند فاطمه پیوسته دعایت دادی بـه ره شمـس ولا چـار قمـر را دور پسـر فاطمــه گـردانـده پسـر را در ماتم‌شان ریخته بس اشک بصر را آتـش زده از گریه دل اهـل‌ نظـر را از بس که در امواج بلا یار حسینی بـا داغ پسرهـات عــزادار حسینی یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی چون فاطمه یـا فاطمه از غصه خمیدی بر گرد همـان چـار مزاری که کشیدی از داغ حسین‌بـن‌علـی جامـه دریـدی با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود چشمت به حسین‌بن‌علی اشک‌فشان بود بـا داغ چهـار اختــر تابنده جبینت گفتـی کــه نخـوانند دگر ام‌بنینت آتش نزند کس به دل زار و حزینت ای لشکر ماتم به یسـار و به یمینت خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی تـا جـان بـه سـر گریه ی پیوسته نهادی روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود تابـوت تـو بـر دوش عزیـزان خدا بود با داغ تو خـون بـر جگر اهـل ولا بود عباس تو ای مـادر عبـاس! کجا بود؟ ای کاش که چون عون، کنارت پسری بود از جعفر و عثمـان عزیـزت خبری بود ای قبله ی دل تـربت بی‌شمـع و چـراغت ای داغ پس از داغ دوبـاره روی داغـت ای چارگل خفته به خون، حاصل باغت باشـد کـه بیایـم بـه مدینه به سراغت با آن که شدم زائر بی‌صبر و قرارت نگذاشت عدو گل بفشانم به مزارت یا فاطمه خون دلـم از دیـده روان است قبر تو عیان است عیان است عیان است چشم همـه بـر تربت پاکت نگران است آن فاطمه قبرش ز چه از خلق نهان است؟ از اشک، مگـر خاک بقیع تو بشویم آن تربت پنهان شده را بلکه بجویم هرچند که خون جگرت بود روانه دیگـر بدنت دفـن نگـردید شبانه بر بازوی و پهلـوت ندیدنـد نشانه ای کوه غم چار جوانت روی شانه بر «میثم» دل‌ سوخته کن اشک، عنایت تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت استاد_غلامرضا_سازگار
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شور (زمزمه) - وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها - سبک به سمت گودال... شبِ دهم روضهَ‌م شبیهِ عاشوراست حرفِ کفن پیشِ... مادرمون زهراست کفن برا جسمِ... مادرش آوُردن به یادِ گودال و... مقطّعُ‌الاعضاست خدارو شکر داری قبر و کفن مادر خدارو شکر روضه می‌گیره پیغمبر غروبِ عاشورا عریان می‌شه پیکر چنگی می‌ره سمتِ... گوشواره و معجر آئینه یِ رویِ... خدیجه زینب بود پیشِ چشاش پیکر چه نامرتّب بود پای سرِ بر نی رُخش شده نیلی وارثِ زهرا بود بدجوری خورد سیلی مدینه و مکّه نجف و سامرّا مشهد و کاظمین بقیع و کربلا محرّم و ماهِ... خدا می‌گن یارب کِی می‌رسه از راه منتقمِ زینب زینبی که دیده بسترِ زهرا رو می‌بینه بر نیزه سرِ عزیزاشو بی‌تاب و گریونه خیلی پریشونه می‌دَوه تو صحرا نوحهَ‌تو می‌خونه به سمتِ گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سرِ تو دعوا بود ناله کشیدم من سرِ تو رو بردن دیر رسیدم من دیر رسیدم من (۴) به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═