#ولادت_حضرت_صادق(علیه السلام)
از شهر دل انگیز مدینه خبر آ مد
از مخزن الطا ف الهی گهر آ مد
برخیزطرب کن شب غم راسحرآمد
میلاد ششم رهبر صاحب نظر آمد
بشکفت گل نسترن ویاس وشقایق
عالم شده روشن زرخ حضرت صادق
آمد به جهان صاحب اندیشه ی والا
آمد به جهان رهبر آ زاده دنیا
آمد به جهان نور دل حیدر و زهرا
از همت او پر چم شیعه شده برپا
بشکفت گل نسترن ویاس وشقایق
عالم شده روشن ز رخ حضرت صادق
هرعاشق و دلباخته ای محو لقایش
صدحاتم طائی به سر خوان عطایش
مرغ دل من پرزند امشب به هواییش
بلبل به چمن گشته ز دل نغمه سرایش
بشکفت گل نسترن و یاس وشقایق
عالم شده روشن زرخ حضرت صادق
امشب بنگر غرق شعف مذهب شیعه
برتر ز فرق های جهان مکتب شیعه
با یاد امامش گذرد هر شب شیعه
ساقی برسان باده ی خوش برلب شیعه
بشکفت گل نسترن و یاس و شقایق
عالم شده روشن ز رخ حضرت صادق
یا حضرت صادق همه جانها به فدایت
بنما نظر لطف تو امشب به گدایت
شیدا نکند در همه احوال ر هایت
کن گو شه چشمی بوی ازمهرو عنایت
بشکفت گل نسترن و یأس و شقایق
عالم شده روشن زرخ حضرت صادق.
#شيدا_نیشابوری
--------- ( بسمه تعالی ) -----------
خورشید جان
از افق خورشید معنا بر دمید
آنچه حق میخواست آنرا آفرید
آفتاب از شهر مکه شد عیان
شدبه جسم عالمی وی روح و جان
دست حاجب پرده ها را زد کنار
جلوه ای از نور حق شد آشکار
شد عیان بر مردمان رخسار عشق
احمد آمد جان ما معیار عشق
آنکه شد رویش خدا را آینه
آمد از دامان پاک آمنه
کیست این مولود زیبا دلرباست
آفتاب صبح امید و صباست
ساغر عشق و ولا در دست اوست
عالمی مچنون و دلها مست اوست
آدم از او آدمیت یافته است
رشته ی مهر و وفا را تافته است
نور یزدان از جمالش منجلی است
رحمة للعالمین جان علی است
روح خالق آفتاب سرمد است
نام او در آسمانها احمد است
انبیا ء در حسرت دیدار اوست
صد سلیمان خادم در با ر اوست
زنده شد آدم ز عیسایی دمش
گشته اسماعیل که مست زمزمش
هود و یوسف عاشق سرمست اوست
هم کلیم الله عصای دست اوست
ناخدای کشتی نوح نبی است
کس بر او در عالمی همتای نیست
خلق عالم واله و شیدای اوست
توتیای دیده خاک پای اوست
نور وی نور خدای لم یزل
علت ایجاد هستی در ازل
شعله ی عشق ار کسی افروخته
از مرام و خوی او آموخته
کیست این نور خدای سرمدی
ماه و مهر است و فروغ امجدی
خوش ندایی آمد از هفت آسمان
گوش دل دارید ای اهل جهان
تا بگویم نام این مولود چیست
این نگار عالمی محبوب کیست
این حبیب کردگار عالم است
نام وی پژواک اسم اعظم است
خاتم مرسل نگین انبیاست
حق حمید و وی محمد مصطفاست
روی ماهش دلربایی می کند
اهل عالم را خدایی میکند
با کمان ابروی خود دل میبرد
مرغ دل از شوق رویش میپرد
دل ز غمزه میرباید این نگار
انبیا را باشد او آموزگار
دامن او وصل بر عرش خداست
وی دلیل استجابت در دعاست
نقش دلها میکند معشوق را
میکند مجنون دل مخلوق را
آدمی را میرساند تا کمال
می برد تا آستان ذوالجلال
سنت او وصف آئین خداست
سیره ی او مسلک دین خداست
وی محمدص رهنمای توده هاست
ناشر حق شافع روز جزاست
او دم توحید و یکتایی زند
با علی بت های عالم بشکند
او رسول مهر و عشق بندگیست
منطق وی ضد جور و بردگی است
طارمی دلها اسیر مهر اوست
رحمت است بر عالمی از سوی دوست.
(گزیده ای از مثنوی خورشید جان)
#کشاورز(طارمی)
در شهر مدینه شده غوغایی دوباره
از خانه ی باقر سر زده یک ماه پاره
در جهان هدیهای از خالق سرمد اومده
از سوی حق صادق آل محمد اومده
میلاد
تو مبارک۲
از گلشن دین غنچه گلی وا شده امشب
از مقدم او شادی و غوغا شده امشب
عاشقان شادی کنید فرزند باقر اومده
صادق آل نبی طیب و طاهر اومده
میلاد
تو مبارک۲
امشب همه جا از قدمش غرق سروره
امشب شب شادی بود و فصل حضوره
عاشقان شادی کنید شمس حقایق اومده
پور پنجم شه دین حضرت صادق اومده
میلاد
تو مبارک۲
یک گل ز گلستان نبی گشته شکوفا
خورشید ششم روی زمین گشته هویدا
صادق آل نبی رئیس مذهب اومده
از کرامات خدا حامی مکتب اومده
میلاد
تو مبارک۲
امشب همه مهمان توایم حضرت صادق
شرمنده ی احسان تو ایم حضرت صادق
ای که هستی تو بسان پدرت خیر کثیر
لطف فرما آقا جون دست مرا هم تو بگیر
میلاد
تو مبارک۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_هرکس_دل_دیوونه_داره_بکف_بگیره
#ولادت_امام_جعفر_صادق_ع
#امام_صادق علیهالسلام
#مسمط
🔹وارث احمد🔹
اى نفس صبحدم! دعاى که دارى؟
بوى خدا مىدهى، صفاى که دارى؟
عطر بهشتى، ز خاک پاى که دارى؟
مژده چه آوردى و براى که دارى؟
تا بفشانیم جان، تو را به خوش آمد
ماه ربیع است و نوبهار کرامت
ماه شکوفایى کمال و شهامت
در تن هستى دمید، روح سلامت
از برکات طلوع، روز امامت
باز گشودند باب لطف مجدّد
صبح دلان صبح صادق است ببینید
باغ بهشت از شقایق است ببینید
جلوهٔ ربالمشارق است ببینید
روز تجلّاى خالق است ببینید
وز رخ زیباى جعفر بن محمد...
نور ولایت دمیده از نظر او
چشمهٔ کوثر رهین چشم تر او
باقر دریاى علم و دین، پدر او
هم پدر او امام و هم پسر او
نور دل حیدر است و وارث احمد
نهضت علمى که آن امام به پا کرد
کارى چون خون سیدالشهدا کرد
از سر اسلام دست فتنه جدا کرد
آنچه رسالت به عهده داشت ادا کرد
شاهد حسن ازل نشست به مسند
گر همه عالم قلم به دست برآرند
تا به قیامت مدیح او، بنگارند
یک ز هزاران فضیلتش نشمارند
آن که به شاگردیاش چهار هزارند
جمله به فقه و کلام و فلسفه، ارشد
ز آن همه یک چند چهرههاى درخشان
عالم و آگاه در معارف قرآن
مؤمن طاق و هشام و جابر حیّان
زادهٔ مسلم، دگر مفضّل و صفوان
کان همه بودند چون زراره سرآمد...
من که به لب، نغمهٔ ثناى تو دارم
هر چه که دارم من از عطاى تو دارم
دست به زنجیرهٔ ولاى تو دارم
پاى به زنجیرم و هواى تو دارم
دست برون آور و بگیر مرا یَد...
#سیدرضا_مؤید
ای میوهی رسیدهی بُستانِ کردگار
خوشبوترین گلِ نفَسِ کوچهی بهار
ای معتبرترین سندِ فخرِ بندگی
عالم به اعتبارِ شما یافت: اعتبار
کاملترین عنایتِ باری به بندگان
والاترین سعادتِ خوبانِ روزگار
مست از سبوی ذاتِ اَحد ، ذاتِ احمدت
دُردیکشِ یگانهی آن جامِ خوشگوار
ختمِ رسل! عزیزِ خدا! جدِ اهلبیت!
ای زادهی خلیلِ رب! ای هاشمی تبار!
قلبت پر از: محبت و خُلقت: عظیم بود
آیینهی دلت نشد آغشته از غبار
یک عمر، غصه خوردی و غم شد قرینِ تو
از غصههای زندگی مردمِ ندار
سلمان، که رَسته بود از اوهامِ دامِ جهل
شد با نصیب غمزهی چشمان تو: شکار
ای راکِبِ براقِ بهشتی، هزار حیف_
نشناخت قدر و شان تو: قومِ شترسوار!
میکُشت -جاهلانه- عرب، دخترانِ خویش
میزد به خرمنِ دلِ هر مادری: شرار
هر دین، دوامِ مختصری داشت در زمان
آوردهای برای بشر: دینِ پایدار
چون توسنِ چموشِ جهان، رامِ عقلِ توست
پروردگار، دستِ تو دادهست این مهار
عالم، تمام: مستِ شرابِ کلامِ تو
اما هنوز، فهمِ بشر، مانده در خمار
مانوس شد به صحبتِ تو استوانهای
حتی ز دوریات شده حَنانه: بیقرار
ماییم و مِهرِ حضرتتان در گذارِ عمر
ماییم و دامنِ کَرمت در صفِ شمار
ای ذوالکرم! عنایتت اینجا دریغ نیست
ما را بگیر دست -به محشر- بزرگوار!
#امید_امیدزاده