eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
233 ویدیو
72 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم مژده دهید باغ را، چون برکات میرسد این يَم و شوره زار را، قند و نبات میرسد قصدش اگرچه قم نبود، دست قضا ببین عجب! حضرت معصومه به قم، قبلِ وفات میرسد کشتیِ نوح آمده، بر روی ناقه جلوه گر این خبر از سَما رسید، راهِ نجات میرسد حُسنِ تمامِ اهلبیت، منبع جود و معرفت هم برکات آمده، هم حسنات میرسد بر دل عاشقان بَسی، از نفسِ مقدس اش با قدمِ مبارک اش، شور و نشاط میرسد بوی مدینه می وَزَد، از سرِ جاده بر مشام جاده شده معطرش، تا نفحات میرسد سجده كنيد جنيّان، همچو ملائكه بر او وقت رسیدنش به قم، وقتِ صلاة میرسد تشنه ی معرفت اگر، تشنه هنوز مانده است بر لب خشک او بگو، آب حیات میرسد بانوی قم کریمه است، مثلِ برادرش رضا بر سر زائران خود، حینِ ممات میرسد از طرف رضا بُوَد، به دستِ خواهرش اگر برای کربلا به ما، برگِ برات میرسد او نرسیده بر رضا، پس نَشود چُنین دگر حالْ بِدان که زائرش، بر عتبات ميرسد مژده به جمکران دهيد، از حرمِ کریمه اش غُصه مَخور که مهدی آن، جلوه ی ذات میرسد مُنتقمِ فاطمه و..، مُنتقمِ خونِ حسین تِکیه به کعبه میزند، با صلوات میرسد نزد کریمه ملتمس ، با ادب و تکیده باش از دل و جان قبول کن، هر چه برات میرسد
بسم ‌الله الرحمن الرحیم آمدی و حق بده چشمان ما حیران شود مقدم زهرایی تو خوب گل باران شود یا خلیله آمدی در حیرت این دشت داغ تا کویر تشنه ی قم خانه ی رضوان شود تاهمیشه معجزه با چشم هایت ممکن است باید انسان با نگاه لطفتان انسان شود مطمئناً هرکسی چشمش به ایوان تو خورد دردهای بی دوایش یک به یک درمان شود خوشبحال شاعری که با شما همسایه است خط به خط اشعار او شیرین تر از سوهان شود باید از "قم" قلب خود را راهی "مشهد"کند عاشقی که قصد کرده زائر سلطان شود لطف کردی بانوی رحمت که از شب تا سحر خاکبوس مقدم تو خطّه ی ایران شود یا کریمه محضر تو عرض حاجت می کنم با همین عرض ادب دارم عبادت می کنم
بانو سلام ای حرمت احترامِ قم هر لحظه می رسد به روانت سلامِ قم شد گنبدِ تو روشنیِ صبح و شامِ قم احلی مِنَ العسل شده صحنت به کامِ قم اینجا چقدر در دلِ مردم مقدس است با آستانِ قدسی تو قم مقدس است دنیا به این همه عظمت غبطه می خورد حتی بهشت بر حرمت غبطه می خورد عیسی به فیضِ دم به دمت غبطه می خورد حاتم به وسعتِ کرمت غبطه می خورد از حُرمَتِ تو قم حرم اهل بیت شد این خاک خانه ی کرم اهل بیت شد تو آمدی و خوانِ کرامت درست شد در این کویر چشمه ی رحمت درست شد صدها کلاسِ درسِ فقاهت درست شد در قلبِ قم به لطف تو بهجت درست شد این خاک با تو مزرعه ی معنویت است دار العلوم و مدرسه ی مرجعیت است اینجا که با شمیم بهشتی معطر است صحن و سرای دختر موسی بن جعفر است اعجاز این حرم ز تصور فراتر است جایی که جای مرقدِ زهرای اطهر است تصویر این حرم به خدا فوق العاده است وقتی مزارِ مادرِ این خانواده است از یاد می رود همه غم ها در این حرم زیباست اقتدارِ علم ها در این حرم قطعا عبادت است قدم ها در این حرم پیدا شده تمامِ حرم ها در این حرم آنان که عاملند کلامِ ائمه را زائر به قم شوند تمام ائمه را اخت الرضا سرم به فدای مزار تو این شهر معتبر شده با اعتبار تو دار و ندارِ ما همه در اختیارِ تو تضمین شده است امنیت ما کنار تو هر غیر ممکنی به نگاهِ تو ممکن است در زیر سایه ات همه ی شهر ایمِن است این شهر با مقامِ تو والا مقام شد شکر خدا به نامِ تو بانو به نام شد از هیبت تو جبهه ی خون و قیام شد آری دلیلِ عزتِ دین و نظام شد پاینده شد به لطف شما انقلابِ ما محشر به دست توست حساب و کتاب ما در قم سوارِ کشتیِ نوریم پیش تو همواره غرقِ شور و شعوریم پیش تو از فتنه های جامعه دوریم پیش تو چشم انتظارِ روز ظهوریم پیش تو با تو دلیلِ حسرتِ کل جهان شدیم همسایه ی حریم تو و جمکران شدیم
دیوان ولا را بهترین منظومه چون لیله ی قدر ، قدر تو نامعلومه مظلومه شبیه مادرت زهرایی یا بنت علی ، فاطمه ی معصومه
از عالم ذر تا روز محشر صلوات بر آل مطهّر پیمبر صلوات خشنودی بانوی قم و شاه طوس هدیه بر این خواهر و برادر صلوات
با بار گناه خسته رسیدم از راه بستم دخیلم بر ضریح این بارگاه چشمان تر ملتمسم می گوید یا فاطمه اشفعی لنا عندالله
به مناسبت ورود به شهر قم تویی که بر باده ی فیض ، واسط کبریا شدی رحمت بیکران حق ،به جمع ماسوا شدی روح کرامت و سخا ، ز جانب خدا شدی به نغمه های عرشیان، همیشه در نوا شدی دمی که از امام خود ، به امر حق جدا شدی به دوره ی فراق او ، یکسره در دعا شدی نامه رسید و دعوتی ، ز یار آشنا شدی بهر وصال یار خود ، همسفر بلا شدی به خاطر حضرت عشق ، وارد ماجرا شدی شبیه یک پرنده ای ، به آسمان رها شدی آمدی از مدینه و زائر کربلا شدی سوی خراسان به سفر ، به جانب رضا شدی تا به بیابان هدفِ ، هجمه ی ناروا شدی بعد هجون دشمنان ، شاهد کشته ها شدی چو ماه و انجم آمدی ، به جمع مردم آمدی چه خوب شد بانوی من ، به جانب قم آمدی تا که ورود تو به قم ، به مردمان خبر رسید از پر هر فرشته ای ، به شهر صد گُهر رسید فوج ملک نغمه کنان ، ز عرش بر گذر رسید دمی که هودَجت ز ره ، به صد شکوه و فَر رسید تا که لجام مرکبت ، به دست صد قمر رسید بهر صلا به مقدمت ، صوت سروش سر رسید به خیمه یاد تو که چون ، نسیمی از سحر رسید طنابی از گیسوی حور ، ریسه ای از هنر رسید ندا ز آسمان زدند ، که نور از سفر رسید به خانه ات به بیت نور ، فاطمه ای دگر رسید دوباره زینبی ز ره ، به شهر قم اگر رسید برای مقدم تو بود ، اگر که سیم و زر رسید به شرح اسماء خدا ، صفات تو به بر رسید جوهر هر کتابتی، به لوح اگر اثر رسید قلم تویی کرم تویی ، حریم و هم حرم تویی واسطه ی فیض خدا ، به ذره ی عدم تویی مِهر اگر رضای توست ، بر او چو ماه بوده ای کعبه اگر وجود اوست ، تو قبله گاه بوده ای به سوی آن کعبه ی خود ، پر از نگاه بوده ای تو چشمه ی نور به هر ، شام سیاه بوده ای کشته ی غربت رضا ، بر او گواه بوده ای شهیده ی وصال او ، میان راه بوده ای به وقت جان سپردنت ، چو بی پناه بوده ای شبیه عمه زینبت ، اسیر آه بوده ای ولی مگر به شهر قم ، بین سپاه بوده ای؟ شاهد طعنه هایی از ، قوم تباه بوده ای ؟ شاهد قتل دلبری ، چه دل بخواه بوده ای؟ شاهد قتل او کجا ، به قتلگاه بوده ای ؟ کجا میان شعله ها ، به خیمه گاه بوده ای؟ گواه کشتن کسی ، چه بی گناه بوده ای ؟ اگر که از برادرت ، به تیغ غم جدا شدی مگر که زائر سری ، به روی نیزه ها شدی ؟ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
♡اللهم عجل لولیک الفرج ♡: تقدیم به حضرت معصومه سلام الله علیها در سالروز ورود حضرت به شهر قم ای فخر مردمِ زمین ، حضور تو پناه تو ای آبروی این دیار ، مرقد و بارگاه تو ارض و سما مُلک بقا ، خلق خدا و ماسوا عرش و فلک حور و ملک ، به زیر سر پناه تو نغمه کنان اهل جنان ، به شوقت ای کعبه ی جان گردش چرخ آسمان ، به گوشه ی نگاه تو از تو فلک به چرخش است ، بهار اهل بینش است خلقت آفرینش است ، به محضر و گواه تو وجه تو از خدا نشان ، از تو فروغ کهکشان سرمه ی چشم حوریان ، غبار و خاک راه تو نغمه ی جان ترنمت ، روح جنان تبسمت ذکر خدا تکلمت ، خداست قبله گاه تو تو منتهای عصمتی ، بهار آل عترتی کند جهان ارادتی ، به اوج عزّ و جاه تو سایه ی تو مبدأ نور ، منشأ جلوه های طور رشته ی گیسوان طور ، طناب خیمه گاه تو معجز موسایی و بس ، روح مسیحایی و بس دختر زهرایی و بس ، خدای دل اِلاه تو صاحب لوح سرنوشت ، ساکن فطرت و سرشت در همه ی اهل بهشت ، حور و ملک سپاه تو ستاره ی اهل ولا ، مریم آل مرتضی هجر رخ امام رضا ، یوسف بین چاه تو فروغ زیبای جنان ، روشنی هر دو جهان نور تمام قدسیان ، پرتو روی ماه تو تو بهترین زمزمه ای ، قبله ی قلب همه ای همقدم فاطمه ای ، حُبِّ علی گناه تو محبتت ولایت است ، قیام تو قیامت است منتظر شفاعت است ، بنده ی روسیاه تو
مهمان نواز هستی و مثل پیمبری با هیبتی شبیه به ایوان حیدری گویا برای مردم این شهر مادری آری تو صفحه ای از تفاسیر کوثری وقتی حسن کریم و تو بانو کریمه ای دیگر چه جای بردن حاجت به دیگری ای زینب رضا ، کرمت بی کرانه است تو از تبار حضرت ارباب بی سری سجاد و باقری ، نوه ی پاک جعفری آرامش دل پدری ، چون که دختری مثل رضاست کوی تو در شأن و مرتبت زین رو شدَه ست این دل من چون کبوتری جود تو را به چشم خودم دیده ام عزیز هستم به صحن آینه ات بس که مشتری در کوی دوست جامعه خواندن غنیمت است با نیّت زیارت هادی و عسکری حالا قدم قدم ز حرم دور می شوم تا جمکران رسیده ام این بیت آخری
🔹ألسَّلاَمُ عَلَیکِ یَا فَاطِمَةَ المَعصُومِه بِنتِ مُوسَي بنِ جَعفَر..🔹 اخت الرضا حبیبه موسی ابن جعفری ای بانویی که ثانی زهرای اطهری دُرّ گرانبهای ولایت به شهر قم از جمله ی خلایق عالم تو برتری پوشیده نیست جود تو از بس کریمه ای هر کس رسید بر حرمت خوب میخری بانوی آسمانی خاکی نشین من با لطف خود همیشه کنی ذره پروری دنیا چقدر پست و حقیر است پیشتان وقتی به سجده ذاکر اذکار داوری بر من نگاهی از سر لطف عظیم کن کنجی ز صحن خود بده من را مقیم کن جانم فدای آن همه دل بیقراریت در هجر یار آن همه لحظه شماریت جانم فدای درد فراقی که دیده ای دنبال یار آن همه ناقه سواریت جانم فدای سینه پر التهاب تو جانم فدای آن همه اندوه و زاریت هجران چه کرد باتو که حالت خراب شد؟ داغ فراق بود که شد زخم کاریت گفتم فراق روضه ای آمد به یاد من آن روضه ای که هست به چشم بهاریت رخصت دهید روضه بخوانم برایتان روضه بخوانم از سفر عمه جانتان بانو اگر چه رنج سفر را کشیده ای اما سربریده به نیزه ندیده ای گرد و غبار راه به رویت نشسته است اما کجا «اُخیَّ الیَّ» شنیده ای؟ راهی دراز آمده ای تا به قم ولی از تل کجا به جانب مقتل دویده ای؟ بر سینه دستخط برادر گرفتی و ... سوزی به یاد جامه ی از کین دریده ای سختی راه نیرو و تابت گرفته بود وانگه رسید خاطرت از قد خمیده ای گرچه به یاد یار دو چشمت پر آب بود کی جای تو به مجلس اهل شراب بود؟ محمد مبشری
صحن امام زاده ، علاج من از غم است اینجا که سور و سات نیایش فراهم است با ساکی از گناه به پابوس آمدم آدم گناه هم بکند باز آدم است سمتِ حیاط ، حور و پری پرسه می زند هر جا نشان دوست نباشد جهنم است ای دل ! بخواه دختر باب الحوائج است غیر از بهشت هر چه بخواهی از او کم است انبوه زخم های زمین را بیاورید این خانواده هر چه بخواهید مرهم است