eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
233 ویدیو
72 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️اختتامیه نخستین کنگره ملی شعر زلال قریحه برگزار می شود 🔹️آیین اختتامیه نخستین کنگره ملی شعر زلال قریحه با حضور جمعی از شاعران و مداحان و تقدیر از برگزیدگان در قم برگزار می شود. 🔹️زمان: روز جمعه مورخ 16 دي ماه 1401 ساعت 18، همزمان با سالروز وفات حضرت ام البنین (س) و روز تکریم مادران و همسران شهید 🔹️مکان: خیابان ساحلی، كتابخانه آيت الله خامنه‌اي (مدظله‌العالي)، سالن اجتماعات غدیر
🔻برگزیدگان مجموعه شعر سراسری «اشک عقیق» به کوشش و به مناسبت سومین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی : 🔸عاطفه جوشقانیان 🔹میلاد خانی 🔸مجتبی خرسندی 🔹مهدی شریفی شادفر 🔸بابک بنی فاطمی ✅رونمایی و تجلیل از برگزیدگان این مجموعه ، همراه با اختتامیه جشنواره استانی هنری و ادبی «علمدار» ۱۷ دی ماه ۱۴۰۱ - ساعت ۹:۰۰ صبح به میزبانی استان کرمانشاه ، تالار شهید آوینی واقع در میدان غدیر برگزار میگردد . 💠🔹🔹 @ashkeaqiq
همْ‌خانه با امام مبین، شاه دین شدی مادر! تو با حبیب خدا همنشین شدی در آن سرا که با ملکوت است هم‌جوار تکرار نام دختِ رسولِ امین شدی حتّی به چشم خواب و خیالش کسی ندید آن دشت یاس را که تواَش خوشه چین شدی گفتی که من کنیز علی‌ّام، به شور و شوق تردید مرده بود و سراپا یقین شدی بستی به روی هر چه جز او هست دیده را آیینه‌وار، «حیدرکرّار»بین شدی دیگر تو را به خانه نخواندند«فاطمه» آری، تو با سکوت علی، هم‌طنین شدی می‌خواستی که تا به ابد برکشی ز دل فریاد «یا حسین» که امّ‌البنین شدی گفتی«حسین» و باز دل تشنه، آب شد نازم تو را که ساقی آن نازنین شدی عباسِ من! شنیده‌ام آن روز رستخیز آکنده از خدا شده بر صدر زین شدی مَشکی پر از امید به دندان گرفته‌ای گفتند بی‌یسار شدی، بی‌یمین شدی مهر و میان بادیه هر چند کم نبود تنها تو با عمود ستم، مه‌جبین شدی ای ماه بی افول! خسوف تو آیتی است قامت ببند ای که قیامت‌ترین شدی! مصراعی از دلیری و مصراعی از ادب بیتی بلند از غزل «یا» و«سین» شدی در آسمان به منزلتت غبطه می‌خورند دیگر چه جای غصّه که نقش زمین شدی ام البنین نه، مادرت امّ‌الشهید شد در پیشگاه فاطمه، رویش سپید شد
نگوید کس دگر امّ‌البنینم که من همواره با محنت قرینم بُدَم امُّ‌البنین روزی که بودی به سر سایه‌ی امیرالمؤمنینم مرا امّ‌البنین گفتند زان رو پسرها داشتم زان شاه دینم جوانان هر یکی چون ماه تابان بُدَندی در یسار و در یمینم به نام، عبدالله و عثمان و جعفر دگر عبّاس، آن درِّ ثمینم ولی امروز بی‌بال و پر هستم نه فرزندان و نه سلطان دینم مرا امّ‌البنین هر کس که خواند کنم یاد از بنین نازنینم به خاطر آیدم زان مه‌جبینان فتد از فرط غم چین بر جبینم چو قطع دست عبّاسم کنم یاد برآید از دل، آهِ آتشینم عمود آهنین و فرق عبّاس زند صد شعله بر قلب حزینم
چهار قبرِ خیالی درست کرد و نشست یکی بلند‌تر از آن سه تای دیگر بود درست دفعه‌ی آخر که دیدشان با هم از آن سه تای دگر، قدّ او رساتر بود بر آن شدم که بگویم به او حقیقت را رضا نداد دلم؛ هرچه بود مادر بود...
غمی که انس گرفته به سینه را چه کنم عزای دست بریده ز کینه را چه کنم میان آن همه داغی که زینبم گفته خجالت تو ز روی سکینه را چه کنم
یکدم دل او تهی ز آداب نشد جز بهر حسین زار و بیتاب نشد می سوخت از اینکه پسرش سقا بود اما پسر فاطمه سیراب نشد ........ ای کاش عدو رشک نمی برد به مشک اینگونه دلی کسی نیازرد به مشک می دید رباب را و با خود میگفت ای کاش که آن تیر نمیخورد به مشک
آئینه‌ی مزارش اگر چه مکدر است از آسمان پریدن بالش فراتر است عالم غلام  آنکه به کرّات گفته بود عمرم تمام وقف کنیزی حیدر است خواندش به نام فاطمه او گفت یا علی امّ‌البنین بگو به من اینگونه بهتر است در وصف او بس است بگوییم با غرور او شیر بانویی است که عباس‌پرور است
مویم که شد سفید فدای سرت حسین عباس من فدای علی اکبرت حسین گفتم به آب لب نزند تا تو تشنه ای در آب بود فکر تو آب آورت حسین گفتم سکینه جان ، عمویت را حلال کن شرمنده ام هنوز هم از دخترت حسین از چار نازنین پسرم یک سپر رسید با کاروان غمزده خواهرت حسین اینجا همه زگریه من گریه می کنند اما تو  خنده شد به دو چشم ترت حسین این گریه ها برای دو دست بریده نیست گریم به دست بسته دو خواهرت حسین تیر سه شعبه چشم اباالفضل را درید ماندم چه کرد با گلوی اصغرت حسین عباس آخرین نفسش روی پای تو تو زیر دست و پا نفس آخرت حسین طبق سفارشم همه جا همره تو بود جز کنج آن تنور که رفته سرت حسین از خواهرت شنیده ام ای شاه بی کفن مانده سه روز روی زمین پیکرت حسین از خواهرت شنیده ام غارت شد از تنت پیراهن و عمامه و انگشترت حسین زهرا اگر نبود بگرید برای تو من گریه میکنم عوض مادرت حسین
یه مادر داره از احساس میگه داره از روضه ی حساس میگه گمونم روضه خون ام البنیه داره از قامت عباس میگه: قد و بالای عباسم نظر خورد به چشم شیر من تیر سه پر خورد خود من از بشیر اینو شنیدم عمود آهن دشمن به سر خورد شنیدم کوفیا دورش رسیدن شنیدم دست عباس و بریدن شنیدم بچمو شرمنده کردن شنیدم مشکشو تیرا دریدن تا وقتی روضه خون ام البنینه ربابم گوشه ی مجلس میشینه تا وقتی حرف مشک پاره میشه رو لب گل میکنه داغ سکینه: همین قد میگم از داغ زیادم نگاه مهربونش مونده یادم الا ام البنین شرمنده ام من خودم دسته عموجون مشک دادم شدیم آواره با زخم و تب و درد سر ما نعره میزد شمر نامرد پایین نی رد خونو میدیدم عمو بالای نی خون گریه می کرد میگه ام البنین غم بی حسابه جلو چشمام یه مشکه پاره قابه میسوزه قلبمو آروم نمیشم دلیل شرم من اشکه ربابه خدایا پُر اگه پیمونه می شد علی اصغرم گریون نمی شد حسین من با طفل شیرخوارش میون هلهله حیرون نمی شد همین که روضه میره سمت گودال رباب و زینبَن که میرن از حال امون از تیغ و تیر و سنگ و نیزه امون از غارت پیراهن و شال چرا تشنه تو رو کشتن حسینم سرت رو روی نی بردن حسینم همه رفتن...یه گوشه دم گرفته حسین من حسین من حسینم