eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
233 ویدیو
71 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
ما منتظریم از سفر برگردی یکروز شبیه رهگذر برگردی با کاسه یِ آب و مجمری از اسپند ما آمده ایم پشتِ در برگردی وقتی سَرِ شب که رفتنت را دیدیم گفتیم نمی شود سَحَر برگردی؟ ما منتظر تو ایم آقا نکند یک جمعه غروب بی خبر برگردی من گوشه نشین کوچه یِ بر گشتم ای کاش که از همین گذر برگردی پرواز نمی کنیم از اینجا باید در فصل نبود بال  و پَر برگردی وقتش نرسیده است ای مرد ظهور با سیصد و سیزده نفر برگردی؟! @gharibe_ashena_mobasheri313
در راه عشق باید آماده ی بلا بود آغوش خار ، مزدِ طفل برهنه پا بود دندان به کارِ یکی از صد گره نیامد در کوی نیکنامان ، گریه گره گشا بود انگار در زدن را از سائلان گرفتند در را زدن تمام سرمایه‌ی گدا بود ای آخرت ! وفا کن ، با ما شکسته دل ها با ما شکسته دل‌ها دنیا که بی وفا بود یک عمر آه و نفرین ، از این و آن شنیدم تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید از بسکه مردن من، چون شمع ، بی صدا بود در هر گذر من و دل از خوبی تو گفتیم گر شهر عاشقت شد ، تقصیر ما دو تا بود از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود ای دست ! روی خورشید من نشستی اما آنچه سیاه کردی روز سفید ما بود ای کاش می شکستند این دست دیگرم را اما به جای این دست آن دست بسته وا بود امروز را نبینید ، این بی حیا لگد زد دیروز پشت این در جمعیت گدا بود ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سرم به در خورد ، فضه ! علی کجا بود ؟!! با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد آن خانه ای که فرشش تنها جهاز ما بود رفتم برای مردم حجت تمام کردم : آن را که می کشیدید او حجت خدا بود آن شیر را که دیدم قلبم به درد آمد حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود شاعر: 🔹 🔹 @gharibe_ashena_mobasheri313
شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت از حاجیان کعبه سبز شما نوشت شکر خدا که دست قدر ، دست سرنوشت نام مرا شریف ترین خاک پا نوشت صبح ازل به خاک تو پیشانی ام رسید این سجده را فرشته به پای خدا نوشت از ما سوال شد که اسیر تو می شویم؟ ما خواستیم و آیه ی «قالو بلی» نوشت بالای سر در حرم کبریاییش نام تو را به خط خودش با طلا نوشت یعنی تمام جلوه آل عبا تویی آیینه تمام نمای خدا تویی اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت بانو اگر به آینه ها سر نمی زدید تاریکی همیشه ی دنیا ادامه داشت تا زندگی ات را به تماشا گذاشتی آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت ای آفتاب روشن شبهای کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا گفتیم آسمانی و دیدیم برتری گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری گفتیم دختر اسد الله غالبی ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری تو از زمان کودکیت تا بزرگیت شیوا ترین مفسر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می بری بر شانه های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری خورشید روی تو شرف مشرقین شد یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد ای ماورای حد تصور کمال تو بالاتر از پریدن جبریل بال تو از مادری چنین-چنین دختری شود هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم در انعکاس آینه های زلال تو نزدیک سایه های عبورت نمی شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو ؟ از گوشه های چشم تو ساحل درست شد محض رضای پای تو محمل درست شد تو زینبی و شیر زن بعد کربلا تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا زهرا، نبی ،حسین و علی و حسن تویی بانو تویی تو «پنج تن » بعد کربلا گاهی که طعنه می شنوی صبر میکنی یعنی تویی همان حسن بعد کربلا ای گریه غریبی عریان بی کفن حالا تویی و پیرهن بعد کربلا قلبت تپید وسوره مریم شروع شد غمگین ترین غروب محرم شروع شد ای سایه بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت عباس هم رشیدی قد تو را ندید از بس که سر بزیر بُود در برابرت شب زنده دار شام غریبان کربلا دل بسته بر نماز شب تو برادرت ای خطبه صدای تو نهج البلاغه ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت هجده سربریده به دنبال چشم تو هجده سر بریده نگهبان معجرت ای قله نجابت توحید ، جای تو عطر حضور فاطمه دارد حیای تو @gharibe_ashena_mobasheri313
ما منتظریم از سفر برگردی یکروز شبیه رهگذر برگردی با کاسه یِ آب و مجمری از اسپند ما آمده ایم پشتِ در برگردی وقتی سَرِ شب که رفتنت را دیدیم گفتیم نمی شود سَحَر برگردی؟ ما منتظر تو ایم آقا نکند یک جمعه غروب بی خبر برگردی من گوشه نشین کوچه یِ بر گشتم ای کاش که از همین گذر برگردی پرواز نمی کنیم از اینجا باید در فصل نبود بال  و پَر برگردی وقتش نرسیده است ای مرد ظهور با سیصد و سیزده نفر برگردی؟! @gharibe_ashena_mobasheri313
طورنشین می‌شوم سحر که بیاید جلوهٔ ربانی پدر که بیاید جار فقط می‌زنم میان خرابه یار سفر کرده از سفر که بیاید صبح خبر می‌دهند رفتن من را از پدر رفته‌ام خبر که بیاید نوبت ناز من است صبر ندارم ناز مرا می‌خرد پدر که بیاید گریهٔ من مال عمه است، و گر نه زود مرا می‌برند، سر که بیاید حرف «کنیز» ی زدن چه فایده دارد... گریه فقط می‌کنم اگر که بیاید طفل، بساطی برای ناز ندارد مقنعه و گوشواره در که بیاید @gharibe_ashena_mobasheri313
سودش فراوان ست و خیرش نیز بسیار است آنکه تو را با قیمت جانش خریدار است یاد من و دربدری های دلم باشید پروانه ای دیدید اگر تا صبح بیدار است معشوق زیر منت عاشق نخواهد بود صدبار قربانش شوم بازم طلبکار است عاشق شدن هم سوختن هم ساختن دارد بیخود نفرمودند راه عشق دشوار است از شش جهت گیسوی تو راه مرا بسته ست هرکس که عاشق میشود ذاتاً گرفتار است بی تو همین که زنده میمانم گنهکارم بین خلایق بیشتر عاشق گنهکار است فکر من جامانده ی وامانده هم باشید ای کاروان آهسته تر؛ در پای من خار است با گریه کار طفل بهتر راه میافتد گر کار ما زاری نباشد کارمان زار است امروز باید یار را با گریه راضی کرد فردا که اعلامیه ی ما روی دیوار است چشمی که گریان نیست نابینا شود بهتر در مجلس تو دیده یا تر هست یا تار است جز گریه از ما فاطمه چیزی نمیخواهد نوکر که گریان نیست نوکر نیست ؛ سربار است گریه کن تو زینب است و مادرت زهرا این گریه های ما فقط گرمی بازار است دخت علی مرتضی اینجا چه میخواهد؟!! زینب کجا اینجا کجا؟ اینجا که بازار است ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313
═══✼🍃🌹🍃✼═══ ✫┄┅═══════════┅┄✫ @gharibe_ashena_mobasheri313 ✫┄┅═══════════┅┄✫ نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش زمین برای همیشه پر از مسیحا شد درست مثل زمان تولد زهرا مدینه مثل زمین های مکه زیبا شد هزار حظ منزه به دیده اش آمد همین که چشم ستاره به روی تو وا شد و آسمان اگر امروز این همه بالاست به پای قامت طوبایی شما پا شد صدای پای کریمانه تو می آید دلم به پشت در خانه تو می آید ═══✼🍃🌹🍃✼═══ تو نور عشقی و حق آفتابتان کرده است دعای سبزی و حق مستجابتان کرده است میان خیل هزاران هزار بخشنده برای جود خودش انتخابتان کرده است هزار و چهار صد سال می شود که خدا مرا پیاله به دست شرابتان کرده است تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است قسم به کعبه برای شفاعت فرداست اگر جواد الائمه خطابتان کرده است خدا سرشته تو را تا که مثل نور کند کریمی اش به کریمی تو ظهور کند مسیح سبز نفس های تو حیاتم داد شعاع نور ضریحت به جاده ام افتاد برای آنکه خدا حاجت مرا بدهد مرا نوشت و مرید تو را نوشت مراد به روی صفحه پیشانی ام ملائک تو نوشته اند سگ خانه امام جواد چگونه لطف نداری به این اسیری که غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد صدای اول عشق و صدای آخر عشق تمام عشقی و ای عشق خانه ات آباد رسیده است به روی مهت سلام رضا علی اکبر در خانه امام رض ا تو آمدی پی اکرام و هم نشینیمان جواب عاطفه باشی به مستکینیمان تو آمدی ز طبق های آسمان پایین و کردی از پی چشمانتان زمینیمان چگونه دست توسل نیاوریم آقا تو آمدی که همیشه گدا ببینیمان تویی تو ماحصل چله توسل ها تویی شراب طهورای اربعینیمان تویی که حق خدایی به گردنم داری تو آفریده شدی تا بیافرینیمان تو را جواد و مرا آفریده ات کردند قتیل آن دو کمان کشیده ات کردند ═══✼🍃🌹🍃✼═══ نگاه بی مثلت از تبار خورشید است ضریح چشم قشنگت مدار خورشید است کواکب از جریان تو نور می گیرند طلوع نور شما تا دیار خورشید است تو انعکاس جمال امام خورشیدی شبیه آینه ای که کنار خورشید است همین که سردی مان رفت و فصل گرما شد به گوش خویش سرودم که کار خورشید است قسم به حرمت خاک زمین کرب و بلا به ان دیار که مه پاره بار خورشید است جواب کودک خورشید سر بریدن نیست جواب نور گلوی سحر بریدن نیست به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
تو بی ابتدایی و بی انتها شبیه پیمبر، شبیه خدا تو بالاترین نقطهٔ باوری معماترین نقطهٔ‌ زیر ” با “ مقرب‌ ترین جلوهٔ لم یلد و لم یولد آیه‌ های خدا تو آن سمت دروازهٔ باوری همان جا که می‌ خوانمش ناکجا مرا آن طرف‌ ها اگر راه نیست شما لااقل این طرف‌ ها بیا تو آن خواهش سبز سجاده ای همان التماسِ شب انبیا تویی مقصد اول و آخرم مناجات شب‌ های غارِ حرا بیا با پر و بال کروبیان بزن وصله این گیوه‌ ی پاره را بزن بیل خود را بر این سرزمین بزن تا که باشم درخت شما من از آبِ چاهِ شما خورده ام که حالا شدم تشنهٔ کربلا خدای کرَم ! سایه‌ ی ناشناس ! در این کوچه‌ های بدون صدا چنان مخلصانه کَرم می‌ کنی که حتی نمی‌ ماندت رَدِّ پا تو یعنی همان شاهِ شهر منی که داری قدم می‌ زنی با گدا ؟! در این سینه‌ ی شب کجا می‌ روی ؟ از این جاده ها ، دور از چشم ما به سمت مناجات سجاده ات اگر می‌ روی التماسِ دعا تو باران ترینی و ما خشکسال رسیده ترینی و ما کالِ کال تو مانند آبی ولی آب تر تو مثل طلایی ولی ناب تر اگر تو صعودی ، فرودیم ما اگر تو نبودی ، نبودیم ما تو نورِ خودی ، آفتابِ خودی مسلمان دین کتاب خودی تو اسرار لب‌ های پیغمبری قسم‌ های شب‌ های پیغمبری تو سیبی تو میلِ شب جمعه ای دعای کمیلِ شب جمعه ای مسیحای مَسحِ یتیمان تویی محاسن سپیدِ کریمان تویی تو سیمرغی و کوه قافِ خودی تو ذی الحجهٔ در طواف خودی تو با مردمی ، مردمی نیستی تو نان جویی ، گندمی نیستی تو نوری و هر صبح خورشیدمی تو اخلاص آیات توحیدمی تو دیگر برای من عادت شدی هزار و دو رکعت عبادت شدی تو شصت و سه دفعه بهارم شدی نهالت شدم باغدارم شدی همیشه درِ خانه ات باز بود تنورت همیشه نمک ساز بود تو بودی که شب‌ ها سحر داشتند یتیمان کوفه پدر داشتند پُر از نوری و آفتابی علی سلام بدونِ جوابی علی نگاهت شبی خواب راحت نکرد و یک شب لبت استراحت نکرد تو رفتی و حالا در این روزها ورق مي زنم خاطرات تو را همان روزهايي كه تنها شدي شكسته ترين مرد دنيا شدي همان روزهايي كه يك مرد پست غرور تو را با طنابي شكست همان جا تو را خون جگر كرده اند بتول تو را بي پسر كرده اند تو بالايي و در كفِ پست ها زدند آفتاب تو را دست ها... به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
آن که مرا حالا مُرید تو نوشته حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت   تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت   تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید عرض ارادت می کند بر بامدادت   بابای تو با دیدن تو گریه می کرد با گریه لطف دیگری دارد عبادت   آباء و اجدادت همه یک یک جوادند پس می نویسیمت جواد بن الجوادت بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم جبریل حتی می گذارد بال و پر هم   به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً وقتی دوا می سازم از این خاک در هم   تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت بال و پر ما سوخته حتی جگر هم   با آبروی تو تهجّد آبرو یافت فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم   با این جمالی که تو را دادند، باید... بین خریداران تو باشد پدر هم   نام مرا هم بین این عشاق بنویس بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم   ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم   در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز! این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم   هستند یک یک شیرها دنبال دامت چشمان آهوی خراسانِ پدر هم   فهم من از لطف جوادی تو این است: که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم   ما را ببر تا کاظمین این بار با هم ما را بخر در کاظمین این بار درهم جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد   ما را برای در زدن معطل نکردند اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد   این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است نام علی که اصغر و اکبر ندارد   طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد   بین مقامات رباب این شان کافی ست که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد   وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت میدان علمداری ازین بهتر ندارد   وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت آخر گمان کردند که لشگر ندارد   طفل است و بابای بلاتکلیف مانده حیرانی است و کودکی که سر ندارد   گیرم که از فردا دوباره آب وا شد چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد  
روزگارم با غلامىِ "على" سر میشود هر که را دیدم على را دیده نوکر میشود بنده زاده بنده اى دارم که دارد مثل من چاکرى از چاکران کوى حیدر میشود جاى آن دارد بگیرم حلقه دارش کنم حلقه اى را که ز گوش بندگى در میشود شان او را نه قلم کافى ست نه دفتر نه فهم شان سلمانش فقط صدجلددفتر میشود نفس مثل خیبر است و هیچکس فتاح نیست فتح این قلعه فقط با دست حیدر میشود یا که اول هست و آخر نیست یا بالعکس آن این چه موجودى ست هم اول هم آخر میشود از همینجا میشود فهمید-با مهر على- عاقبت این عاقبتها خیر یا شر میشود محضر "یادعلى" و محضر "نادعلى" هر که آدم میشود ازاین دو محضر میشود ذات فیاض “امین الله” ” امینى” پرور است هر که شد خورشید ذاتا ذره پرور میشود قدر زر زرگر شناسد قدر "زهرا"را"على" علتش این است داماد پیمبر میشود بیشتر کار برادر را برادر میکند حق بده پس باتو پیغمبر برادر میشود کار خیر ما کنار حب تو می ایستد دوبرابر, سه برابر….صد برابر میشود معجزات چشمهایت خلق صاحب معجزه ست دلدل ات رد میشود سنگ همه زر میشود تو میان خانه هم باشى همه ذبح تواند تو به خیبر هم نیایى فتح خیبر میشود هر یک از پیغمبران اول میاید محضرت با تو بیعت میکند بعدا پیمبر میشود دوستى از دوستان دوستان تو اگر در جهنم هم که باشد آخرش در میشود طفل خود را بر سر شانه نجف آورده ام کودک است امروز, در آینده قنبر میشود این زمین خاصیتش این است قیمت میدهد سنگ را اینجا بیندازند گوهر میشود زان طرف سنگ نشانى هم ندارد "فاطمه" زین طرف دارد کف صحن تو مرمر میشود “باز با…..” نه , باز اینجا با کبوتر میپرد شاه اینجا همنشین چند نوکر میشود حال من چون حال بیماری است زیر دست تو هر چه بدتر میشود انگار بهتر میشود…. به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات چه زود این همه تغییر کرد آب فرات چه کرد با جگر تشنه‌ها؟ نمی‌دانم رباب را که زمین گیر کرد آب فرات رباب را چقدر در حرم خجالت داد همان دو لحظه که تأخیر کرد آب فرات سفید شد همۀ گیسویش یکی به یکی عروس فاطمه را پیر کرد آب فرات همان که آبرویت را ز گریه‌اش داری سه شعبه در گلویش گیر کرد آب فرات دو قطره آب ندادی و شاه عطشان را چقدر حرمله تحقیر کرد، آب فرات! دوباره آب رسید و دوباره شیر آمد ولی چه سود، کمی دیر کرد آب فرات تمام اهل حرم تشنه، اسب‌ها سیراب سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
لالا بر آن که خواب ندارد چه فایده ماندن بر آن که تاب ندارد چه فایده گیرم تو را حسین بگیرد، بغل کند وقتی دو قطره آب ندارد چه فایده احساس مادری به همین شیر دادن است آری ولی رباب ندارد چه فایده انداخته حِرز، اگر چه به گردنت تا صورتت نقاب ندارد چه فایده پرسش نکن سه شعبه برایم بزرگ بود وقتی کسی جواب ندارد چه فایده با چه سر تو را به نی بند می کنند زلفی که پیچ و تاب ندارد چه فایده به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═