#مرصاد
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرصادِ﴿۱۴﴾
به یقین پروردگار تو در کمینگاه (ستمگران) است!
سوره مبارکه الفجر آیه ۱۴
مرصاد و صیادی که نسخه «فروغ جاویدان» را پیچید.
خبیث ترین دشمنان ما در مرصاد به درک واصل شدند.
#عملیات_مرصاد
سالروز شهادت #شهید_صیاد_شیرازی شهید ترور
🍃 @gharibshahid 🌹
🕊~°•~°•🍃🌸🍃
🔰منافقین در مختصات رزمندگان قرار گرفتند و بمباران شدند...
🔸در شهر «اسلام آباد» درگیری با منافقین شدت داشت، وقتی که هوا داشت تاریک میشد به رزمندگان اعلام کردیم که «در ارتفاعات مستقر شوید تا فردا مجددا حمله کنیم»؛ قبل از این که رزمندگان در ارتفاعات مستقر شوند، یکی از منافقین به ارتش بعث اطلاع داده بود تا کارخانه قند #اسلام_آباد_غرب که رزمندگان در آن مستقر بودند را بمباران هوایی کند، زمانی که رزمندگان به ارتفاعات رفتند، منافقین به دنبالشان آمدند و در کارخانه قند قرار گرفتند که هواپیماهای عراقی رسیدند و منافقین را به خیال این که رزمندگان اسلام هستند، بمباران کردند.
😁ناگهان همان منافقی که به عراقیها مختصات کارخانه قند را داده بود تا بمباران کنند، سعی کرد تا از پشت بیسیم خلبانان عراقی را توجیه کنند که اینها خودی هستند؛
👌اما خلبان متوجه نمیشد و همینطور منافقین را بمباران میکرد و من دیدم که حدود ۹۵ جنازه از منافقین آن جا افتاده بود.
راوی : سردار شعبانی
#روایت_مرصاد
۵ مرداد ۶۷ سالروز #عملیات_مرصاد
@gharibshahid
🍃🌸🍃•°~•°~🕊
🌹❤️🍃
🍃🌸زندگی نامه #شهيد_منوچهر_ابراهيم_زاده
سالروز شهادت : ۶۷.۰۵.۰۵، اسلام آباد غرب
نام پدر: قربانعلي
سال 1346، «قربانعلي و گلبخت» در انتظار نخستين ثمره زندگيشان بودند؛ که او را «منوچهر» نامیدند. نورسيدهاي برخاسته از طبيعت زيباي روستاي «گلاره» از توابع «كلاردشت» در چالوس.
هفت سالگياش كه از راه رسيد، راهي دبستان «درخشان» زادگاهش شد. سپس به مدرسه راهنمايي «دكتر شريعتي» در مرزنآباد راه يافت؛ اما به دليل شرايط نابسامان اقتصادي آن روزها، در پايه اوّل اين مقطع به ترك تحصيل روي آورد. ناگفته نماند كه او در دوران مدرسه، هم كمكحال خانواده در امور كشاورزي و دامداري بود، هم در يك مغازه مشغول به كار.
بعد از اتمام درس نيز، مدّتي در نانوايي به سر بُرد. اگرچه در اوقات فراغتش، به مطالعه آثار امامخمینی و نهجالبلاغه میپرداخت.
در اوصاف اخلاقي منوچهر نیز، همين بس كه فردي خوشخلق بود و نسبت به پدر و مادر، متواضع و مؤدب. علاوه بر آن، در رفتار با همسايگان نيز، نهايت احترام را به جاي ميآورد.
با استناد به گفتههاي خانواده، از تقيّدات ديني اين فرزند نيكسيرت، ميتوان اينگونه ياد كرد: «واجبات را به نحو احسن انجام ميداد و از محرّمات اجتناب ميورزيد. از سر ارادت به خاندان عصمت و طهارت، در ايّام محرّم به مرثيهخواني و عزاداري اباعبدالله(ع) ميپرداخت.»
منوچهر مدتی در پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد کجور، جهت جذب جوانان، به انجام فعالیتهای بسیجی در زمینه تبلیغات فرهنگی، مشغول به خدمت شد.
در 65.11.8 به عضويت سپاه در آمد و بعد از طي دوره آموزش عمومي در تيپ 75 ظفر، از قرارگاه رمضان در سنندج از گردان شهيد بهشتي، عازم جنگهاي نامنظم و عمليات برونمرزي شد.
او در سِمَت فرماندهي دسته و مسئوليت نيروي عمليات نيز، خدمات ارزندهاي از خود ارائه نمود.
گلبخت در باب فرزندش میگوید: «ارادت خاصی به حضرت ابوالفضل داشت. یکبار پدرش به او گفت: پسرم، دیگر به جبهه نرو. گفت: مگر از حضرت ابوالفضل بالاترم؟ او بازویش را در راه دین داد.»
و در نهايت، منوچهر در كِسوت فرمانده گروهان در #عمليات_مرصاد، به لقاي معبودش شتافت و جسم پاكش نيز، با تشيیع باشكوهي، در گلستان شهداي زادگاهش آرام گرفت.
پدرش در اینباره اذعان میدارد: «زمانی که در پایگاه کجور خدمت میکرد، هرگاه که یکی از افراد آن مرکز به شهادت میرسید، او روی تختخواب آن شهید استراحت میکرد و میگفت: خدایا، بعد از اینکه روی تخت شهدا استراحت کردم، شهادت را نصیبم کن. آن تختخوابها مربوط به 24 شهید بود و منوچهر شهید بیستوپنجم. او در اولین اعزام، از روحیه شادی برخوردار بود. به ما میگفت: نگران نباشید؛ ما باید برای حفظ ناموس و خاک کشورمان راهی جبهه شویم؛ چرا که امر واجبی است. آخرین بار با اینکه چند روز از مرخصیاش باقی مانده بود، به جبهه رفت.»
برادرش «مسعود» در ادامه سخن پدرش میگوید: «وقتی پدرم بعد از شهادتش به پایگاه کجور رفت، یکی از همرزمان منوچهر تختخواب او را به پدرم نشان داد. بالای سرش عکس امامخمینی و شهیدی بود که قبل از برادرم آنجا بود. همرزمش میگفت که به منوچهر گفتم: هر کس روی این تخت خوابید، شهید شد. میگفت: خوش به حالشان! خدا کند من هم به شهادت برسم و عکسم زیر عکس امام زده شود. همرزمش میگفت: ما هم بعد از شهادتش این کار را کردیم.»
مسعود اما، در روایتی دیگر میگوید: «منوچهر در جزيره مجنون شيميايي شده بود و ما خبر نداشتيم. مادرم از او پرسيد: چرا چشمانت پر از خون است؟ گفت: چند شب است كه نخوابيدم. بعد كه من از وي سوال كردم، برايم تعريف كرد كه دچار عارضه شيميايي شد. شبها به سختي نفس ميكشيد و به شدّت سرفه ميكرد. به من ميگفت: به پدر و مادر چيزي نگو؛ چون ناراحت ميشوند. با اينكه دو هفته مرخصي داشت، امّا بعد از یک هفته، مجدد راهي منطقه شد. میگفت: نمیتوانم اینجا بمانم، در حالیکه بچهها در جبهه زیر آتش سنگین دشمن هستند. اینجا برایم زندان است. من باید به منطقه بروم. و یکماهونیم بعد، خبر شهادتش را برايمان آوردند.»
jangoderang
@gharibshahid
🌹❤️🍃
بخشی از #وصیت_نامه
#شهید_محمد_مجازی شهید #عملیات_مرصاد
اگر میخواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود، هیچگاه زبان به شکایت نگشایید و آن چه را از قدر و منزلت الهی شما میکاهد بر زبان نیاورید. … بچهها بیایید! خدا میبخشد. او مهربان است؛ او ستارالعیوب است؛ او خوب است؛ او غفار است. … امید صددرصد داشته باشید و دعا کنید و هر چه میخواهید فقط از او بخواهید که او اجابت خواهد کرد و مرگ و عذاب قبر را فراموش نکنید و همیشه خود را در حضور خدا ببینید.
Tebyan
@gharibshahid 🌹🍃
👤حامد جادری مجاهد عراقی و همرزم شهید کورسل که برای دفاع از ایران در برابر حکومت بعث عراق در لشکر بدر از مرز اسلام دفاع می کرد می گوید :
روزهای آخر جنگ بود در کرمانشاه بودیم، شبی که منافقین به اسلام آباد غرب حمله کردند #عملیات_مرصاد انجام شد و کمال هم در این عملیات بود روز 5مرداد عملیات شروع شد چند روزی که در منطقه بودم کمال را می دیدم جوان آرامی بود و می گفتند از فرانسه برای #جهاد آمده است، کل گردان ما در آن عملیات یا شهید شدند یا زخمی، کمال کورسل هم جز #شهدا بود.
👈شاید بعد از امروز دیگر کسی نپرسد فرانسوی در ایران چه می کند و ایرانی در #سوریه چه می کند...
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_کمال_کورسل - #شهید_ژروم_ایمانوئل_کورسل
✍️islamtimes
@gharibshahid
کانال #شهید_قاسم_غریب 👆🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹موشن گرافی عملیات غرور آفرین #مرصاد
سالروز #عملیات_مرصاد
۶۷.۰۵.۰۵
🇮🇷
@gharibshahid
🍃🌹🌺👆
کانال رسمی فرمانده امیر