#شهدایی
#شعر_شهدایی
آسمان فتح می شود وقتی
شوق پرواز در سرت باشد
در مسیر حفاظت از این خاک
مرگ باید برادرت باشد!
شک ندارم به این حقیقت که
تو شبی پر ستاره می سازی
و اگر خون سرخ لازم بود
کربلا را دوباره می سازی ...
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شهدایی
#شعر_شهدایی
#شهدای_روحانی
بداهه ای تقدیم به همه روحانیونی که طی این سالها بی گناه به شهادت رسیده اند خصوصا روحانی ای که امروز در همدان به شهادت رسید
در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار ساده ی تو ،حجره ی رنگین تو
چشم بستم تا هجوم اشک را مخفی کنم
چشم وا کردم بیاموزم کمی از دین تو
درد دین داری و عمری خون دل قوتت شده
داغ ها جاریست بر پیشانی پرچین تو
بی تعلق بی ریا ، در خاک و خون افتاده ای
ساده گی ، آزاده گی ، افتاده گی آیین تو
با خودم می گویم از این دو چه چیزی برتر است ؟
خون بر عمامه یا عمامه ی خونین تو
می رود از سینه ات رنج تمام سالها
آن زمانی که میاید عشق بر بالین تو
سیده فرشته حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شهدایی
#شعر_شهدایی
ای شکسته استخوان ها السلام
السلام ای قهرمان ها السلام
از شما چشم زمین روشن شده
راهیان آسمان ها السلام
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شهدایی
#شعر_شهدایی
شهیدی در میان کاروانت می شوم یا نه؟
غبار رهگذار عاشقانت می شوم یا نه؟
دلم سنگ است می دانم، دلم تنگ است می دانی
نمی دانم که خاک آستانت می شوم یا نه؟
مرا با گوشهی چشمی خواندی اما کاش میگفتی
فدای چشمهای مهربانت می شوم یا نه؟
فدای تو چه جانهای جوانی شد بگو آیا
فدای آن شهیدان جوانت می شوم یا نه؟
سرم را کاش بر زانو بگیری یوسف زهرا
بگو وقت شهادت، میهمانت میشوم یا نه؟
میلاد عرفانپور
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شهدایی
#شعر_شهدایی
عاقددوباره گفت:«وکیلم ؟» پدرنبود
ای کاش درجهان ره و رسم ، سفرنبود
گفتند: عروس رفته گل...نه...گلی گم... دلش گرفت
یعنی که ازاجازه باباخبرنبود
هجده بهارمنتظرش بودوبرنگشت
آن فصلهای سرد،بی دردسرنبود
ای کاش نامه یاخبری،عطر،چفیه ای
رؤیای دخترانه اوبیشترنبود
عکس پدرمقابل آیینه شمعدان
آن روز دورسفره جزچشم ترنبود
عاقد دوباره گفت: «وکیلم ؟» دلش شکست
یعنی به قاب عکس امیدی دگر نبود
او گفت : بااجازه بابا...بله ...بله ...
مردی که غیرآینه ای شعله ور نبود !
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شهدایی
#شعر_شهدایی
از قافلههای شهــدا جا مانـدیم
رفتند رفیقان و چـه تنها ماندیم
افسوس که در زمانـهی دلتنگی
مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شهدایی
#شعر_شهدایی
چقــدر از مَــنش این شهدا دور شـدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کــور شدیم
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصـــــله ی ناجور شدیم
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شعر
#شعر_شهدایی
مبادا خویشتن را واگذاریم
امام خویش را تنها گذاریم
زهر خون شهیدی لاله ای رست
مبادا روی لاله پا گذاریم
#شهدایی
#شعر_شهدایی
ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
بر قامت بی سر شهیدان صلوات
از دامن زن مرد به معراج رود
بر دامن مادر شهیدان صلوات
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شعر
#شعر_شهدایی
سوخت آنسان که ندیدند تنش را حتی
گرد خاکستری پیرهنش را حتی
در دل شعله چنان سوخت که انگار ندید
هیچ کس لحظۀ افروختنش را حتی
حیف از این دشت پر از لاله گذشت و نگذاشت
برگی از شاخه گل نسترنش را حتی
داغم از این که نمیخواست که گلپوش کنند
با گل سرخ شقایق بدنش را حتی
داشت با نام و نشان فاصله آن حد که نخواست
بر سر دست ببینند تنش را حتی
دل به دریا زد و دریا شد، اما نگذاشت
موج هم حس کند آبی شدنش را حتی
چه بزرگ است شهیدی که نهد بر دل تیغ
حسرت لحظۀ سر باختنش را حتی
نتوان گفت که عریانتر از این باید بود
با شهیدی که نپوشد کفنش را حتی
دوش میآمد و میخواست فراموش کند
خاطرم خاطرۀ سوختنش را حتی
محمد علی مجاهدی
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شعر_شهدایی
#شهید_سید_حسین_علم_الهدی
#هویزه
#عملیات_نصر
حسین بود و بلا بود و کربلایی که...
هویزه بود و خطر بود و بچه هایی که...
اراده های جوان بود و عشق و تنهایی
خطوط روشن قرآن و ربنایی که...
چهارسو همه تانک و غبار و آتش و خون
خروش خسته ی بیسیم در صدایی که...
گلوله نیست، مهمات نیست! مفهوم است؟
به موقعیت خط من آشنایی که...
اگر محاصره ها تنگ و تنگ تر بشود
اگر سقوط کند شهر، آن بلایی که...
در اوج آن همه فریاد سرخ بی پاسخ
رسید دست خیانت به ماجرایی که...
درنگ آمدن نیرو و مهمات، آه
رساند فرصت فرمانده را به جایی که...
گلوله ها بدنش را طواف می کردند
و خون عاشق او ریخت در منایی که...
پروانه نجاتی
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
تقدیم به #شهدای_روحانی
در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار ساده ی تو ،حجره ی رنگین تو
چشم بستم تا هجوم اشک را مخفی کنم
چشم وا کردم بیاموزم کمی از دین تو
درد دین داری و عمری خون دل قوتت شده
داغ ها جاریست بر پیشانی پرچین تو
بی تعلق بی ریا ، در خاک و خون افتاده ای
ساده گی ، آزاده گی ، افتاده گی آیین تو
با خودم می گویم از این دو چه چیزی برتر است ؟
خون بر عمامه یا عمامه ی خونین تو
می رود از سینه ات رنج تمام سالها
آن زمانی که میاید عشق بر بالین تو
سیده فرشته حسینی
#شهدایی
#شهید_حرم
#شهید_رمضان
#شعر_شهدایی
#شهدای_روحانی
#شهید_دارایی
#شهید_اصلانی
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727