#شعر
#شعر_محرم
#عاشورا
اینان که طبل خاتمه جنگ می زنند
دیگر چرا به خیمه ما سنگ میزنند
...
غارتگران درون خیام اند و کودکان
از ترس شان به دامن من چنگ میزنند
آه از دمی که زینب یار و داغدار
آمد به قتلگاه، پریشان و بی قرار
گفت ای فتاده بی کفن ای پاره پاره تن
آیا حسین من تویی مظلوم روزگار
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شعر
#شعر_محرم
#ورودیه
با احتیاط لانه ما را پیاده کن
عباس جان سه ساله ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار
با احتیاط تا که نیفتد ستارهای
میترسم آنکه گیر کند گوشوارهای
از این به بعد ماه حرم آفتاب باش
عباس جان مراقب این با حجاب باش
این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند
یک لحظه هم ز خیمه طفلان جدا مشو
جان رباب از دم گهواره تا نشو
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شعر_محرم
#تاسوعا
#حضرت_عباس
بر زمین افتاد لاله یاسم
شد جدا از تن دست عباسم
یا ابوفاضل یا ابوفاضل ۲
رفتی و بی تو شد نصیب من
گریه زینب خنده دشمن
یا ابوفاضل یا ابوفاضل ۲
جام خالی در دست طفلان است
چشمشان برتو سوی میدان است
یا ابوفاضل یا ابوفاضل ۲
تا به خون افتاد در دل صحرا
زائرت گردید مادرم زهرا
یا ابوفاضل یا ابوفاضل ۲
با کدامین دل ای علمدارم
بی تو رو سوی خیمه ها آرم
یا ابوفاضل یا ابوفاضل۲
با کدامین دسته ای سراپا خون
آورم تیر از دیده ات بیرون
یا ابوفاضل یا ابوفاضل۲
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شعر_محرم
#سقیفه
#محرم
فما رماه اذ رماه حرمله
و انما رماه من مهد له
سهم أتی من جانب السقیفه
و قوسه علی ید الخلیفه
و ما اصلی سهمه نحر الصبی
بل کبد الدین و مهجة النبی
آیت الله غروی اصفهانی
https://eitaa.com/joinchat/1862074522C94e86b5727
#شعر
#شعر_محرم
#امام_حسین
دلم از کرده های خویش نادم می شود
بیش تر از پیش چشمم گریه لازم می شود
” اشک ” ، بال پر زدن در وادی معراج هاست
گریه کن در روضه جبریلِ عوالم می شود
شمع باشی یا که پروانه .. ، چه فرقی می کند
سوخت هر کس که درونش ” عشق ” حاکم می شود
هر که سنگ طعنه های خلق را تاب آورد
حتم دارم شیشه هم باشد ، مقاوم می شود
گرچه هِی در می زنم .. ، کشکول من را پر نکن
دست سائل تا که خالی شد .. ، مزاحم می شود
این خرابت را بیا و لطف کن .. ، بیرون نکن
قول خواهد داد که یک روز سالم می شود
تا گناهی می کنم ، زهرا وساطت می کند
پشت مادر ، طفل بازیگوش قایم می شود
آه ای ماه هزار و چند ساله .. ، تو بگو
سهم ما تا کِی سیاهیّ مداوم می شود
هر زمان ” ناحیّه ” می خوانم تصور می کنم
روح من تا کربلایش با تو عازم می شود
گریه .. ، تنها در میان روضه ی جدّت ” حسین” …
اشک هرچه می دهی خرج مراسم می شود
لااقل ” این جسمِ عریان مانده ” را .. ، دفنش کنید
نامروّت ها کسی این قدر ظالم می شود
آن ردا و آن عبا و آن عمامه بس نبود …
کهنه پیراهن مگر جزو غنایم می شود!؟
بردیا محمدی