فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آزمایش علمی «انفجار هیولا» که میتونید با بچهتون انجام بدید و حسابی سرگرم بشید🤍
ممکنه این آزمایش کمی کثیفکاری داشته باشه، پس سعی کنید از قبل آمادگی داشته باشید و یا اگه دوست دارید، بیرون از خونه انجام بدید...
میتونید از این آزمایش استفاده کنید تا واکنشهای شیمایی رو به بچهتون یاد بدید
#آموزشی
🧸@gheseh_gheseh
آی بارک الله به تو
بچهی خوب و پرنور
که دوست داری قرآنو
میخونی با عشق و شور
قرآن کتاب دینه
حرفاش به دل میشینه
با حرفهای قرآن
زندگیمون شیرینه
#شعر
🧸@gheseh_gheseh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧚🏻♂️باصدای
سیده رافعه کوچکی
قصه ی شنگول ومنگول
#قصه_صوتی
🧸@gheseh_gheseh
16.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧚🏻♂️کاردستی فانتزی زیبا بساز
😍😍
#کاردستی
🧸@gheseh_gheseh
از: محسن جعفرنیا
موضوع: کتابهای هنری
۲۰۱ صفحه
فرمت: PDF
زبان: فارسی
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۳۹۴
#معرفی_کتاب
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎨 تاحالا با عدد200نقاشی کشیدی❓😃
#نقاشی
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام
یه بازی فوق العاده برای کمک به حفظ تعادل، افزایش سرعت عمل و تقویت تمرکز کودک
حتما حتما توانمندی بچه ها رو برای انجام بازی ها در نظر بگیرید🌹.
مناسب کودکان با رده سنی +۳سال
#بازی
🧸@gheseh_gheseh
*دکتر کفش* 👞👡
نصفِ شب، پشت در، توى جا كفشى پُر از سر و صدا بود. هر كس چیزى مى گفت. باید آن را پانسمان كنیم! وسایل پانسمان نداریم! كفش كتانى👟 گفت:«به جاى حرف زدن یك كارى بكنید، دیگر طاقت ندارم، از درد دارم مى میرم » . كفش بابا 👞در حالى كه بى خواب شده بود، گفت :«خوب تقصیر خودت بود كه مواظب نبودى ».
كفش كتانى👟 آهى كشید و گفت :من مواظب نبودم یا آن حمید بى فكر؟ آخر او هر چیزى از سنگ🪨 و چوب🪵 گرفته تا تمام سنگ ریزه هاى توى كوچه را شوت كرد. آى صورتم چه دردى دارد، سوختم!»
كفش مامان 👡با آن پاشنه ى بلندش از طبقه بالاى جا كفشى با صداى تَق تَق پایین پرید و گفت: خوب كتانى👟 راست مى گوید، با این دست و آن دست كردن و بهانه گیرى كه مشكل حل نمى شود، بهتر است فكرى بكنید.
كفش قهوه اى 🥾همان طور كه صورت بخیه شده ا ش را نشان مى داد و احساس رضایت می كرد، گفت :این كه كارى ندارد، كتانى 👟را به كفّاشى می بریم. مرا هم در آنجا تعمیر كردند. دكتر كفش ها آن جاست كفش قهوه اى🥾 رو به كتانى كرد و گفت: یک آقاى مهربان آن جاست كه مى تواند به تو كمك كند تا خوب شوى. كتانى 👟لبخند تلخى زد و پرسیدتو آنجا را بلدى؟
كفش قهوه اى🥾 جواب داد فکر می کنم چند تا كوچه بالاتر باشد. كنار نانوایى، 🍞زیر پله. كفش پاشنه بلند👡 با عجله گفت :خوب حالا با چى برویم كفش مامان به نایلونى كه همیشه كفش ها را با آن به كفّاشى می بردند نگاه كرد و گفت كار، كار نایلون است.
نایلون با صداى كفش پاشنه بلند👡 از خواب پرید و گفت : چى؟! به من چه، من كارى نكرده ام ،كفش قهوه اى 🥾گفت نترس! باید كفش كتانى 👟را به كفّاشى برسانیم، پوست صورتش پاره شده و خیلى درد مى كشد هنوز حرف كفش قهوه اى تمام نشده بود كه كفش كتانى پرید توى نایلون، بقیه هم آن را كشیدند.
كفش قهوه اى🥾 جلوجلو رفت تا به كفّاشى رسیدند. نصف شب، چراغ هاى مغازه ى كفّاشى خاموش بود. كفش قهوه اى گفت حالا چکار كنیم.
كفش پاشنه بلند👡 گفت :من با كفش خانم صاحب كفّاشى دوست هستم. به تلفن📱 همراهش زنگ مى زنم بعد گوشى را برداشت، زنگ زد و موضوع را گفت. او هم كمى فكر كرد و آن وقت تصمیم گرفت. خود را از پله ها پرت كرد تا محكم به دَر خورد و صدایى بلند شد. از این صدا آقاى كفّاش🧔♂ كنجكاو از اتاق بیرون آمد و در را باز كرد.
گفت :چه خبر است؟ چرا نمی گذارید بخوابیم؟ كفش قهو ه اى گفت :سلام آقاى كفّاش،🧔♂ كفش كتانى صورتش زخم برداشته و خیلى درد مى كند، شما را به خدا كمك كنید.
آقاى كفّاش 🧔♂كمى فكر كرد و بعد از پله ها بالا رفت و بعد از چند دقیقه با دسته كلیدى برگشت و در مغازه را باز كرد. همه ى كفش ها خوشحال شدند و فریاد شادى كشیدند.
#قصه_متنی
🧸@gheseh_gheseh