New Document.pdf
2.14M
#قصه_متن_و_تصویر
#کلاغ_تشنه
توضیحات:پی دی اف_کیفیت بالا
🐧🌼🐧🌼🐧🌼🐧
اولین کانال قصه های کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌿🙊پشمالوی مامان🙊🌿
مامان ميمون به درختِ نارگيل
تکیه داده بود و كتاب مي خواند.
بچه ميمون هم نشسته بود كنارش،
كتاب مي خواند. مامان ميمون از بالاي
عينكش بچه ميمون را نگاه كرد. بچه ميمون هم
از بالاي عينكش مامان ميمون را نگاه كرد.
مامان ميمون گفت: «پشمالوي مامان! مي شه
كارهاي من رو تكرار نكني؟ برو نارگيل بازي كن. »
بچه ميمون اخم كرد. گفت: «نمي خوام.
مي خوام كتاب بخونم. »
مامان ميمون گفت: «باشه.
پس من می رم نارگيل بخورم. » و
كتابش را بست و از شاخه ها بالا رفت و
نارگيل چيد. بچه ميمون هم كتابش را بست و
از شاخه ها بالا رفت و نارگيل چيد.
مامان ميمون گفت: «تو كه مي خواستي
كتاب بخوني گوش گنده ي مامان؟! »
بچه ميمون گفت: «گفتم بيام يه نارگيل بخورم. »
مامان ميمون نارگيلش را سوراخ كرد و
آبش را سَر كشيد. گفت: «مي شه بپرسم
بعدش مي خواي چیکار كني؟ » بچه ميمون هم نارگيلش را سوراخ كرد و گفت:
«خودت چي؟ » مامان ميمون گفت: «مي خوام روي شن ها دراز بكشم و آفتاب بگيرم. »
بچه ميمون گفت: «اتفاقاً منم مي خوام روي شن ها آفتاب بگيرم. »
مامان ميمون نارگيلش را پرت كرد زير درخت و گفت: «مي شه هر كاري
من می کنم تو همون رو نكني؟ »
بچه ميمون گفت: «من كه كارهاي تو رو نمی کنم كه. اتفاقي این جوری مي شه. »
و نارگيلش را پرت كرد زير درخت. مامان ميمون گفت:
«من می خوام تنها باشم پشمالوي
مامان! مي خوام روي درختِ نارگیل
تنها باشم. مي شه؟ »
بچه ميمون گفت: «اتفاقاً من هم
مي خوام تنها باشم.
روي درختِ نارگیل. »
مامان ميمون گفت: «اوووف!
از دستِ تو! باشه. » و كتابش را باز كرد.
بچه ميمون هم كتابش را باز كرد.
#قصه
@childrin1 🙊🌿
#قصه_شب
🐺 گرگ و الاغ
روزی الاغ هنگام علف خوردن، كم كم از مزرعه دور شد. ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پريد. الاغ خيلي ترسيد. ولی فكر كرد كه بايد حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو يک لقمه ميكنه، برای همين لنگان لنگان راه رفت و يكی از پاهای عقب خود را روی زمين كشيد.
الاغ ناله كنان گفت: ای گرگ در پای من تيغ رفته است، از تو خواهش می كنم كه قبل از خوردنم اين تيغ را از پای من در بياوری.
گرگه با تعجب پرسيد : براي چه بايد اين كار را بكنم من كه می خواهم تو را بخورم.
الاغ گفت : چون اين خار كه در پای من است و مرا خيلی اذيت مي كند اگر مرا بخوری در گلويت گير می كند و تو را خفه می كند.
گرگ پيش خودش فكر كرد كه الاغ راست می گويد برای همين پای الاغ را گرفت و گفت : تيغ كجاست؟ من كه چيزی نمی بينم و سرش را جلو آورد تا خوب نگاه كنه.
در همين لحظه الاغ از فرصت استفاده كرد و با پاهای عقبش لگد محكمی به صورت گرگ زد و تمام دندانهای گرگ شكست.
الاغ با سرعت از آنجا فرار كرد. گرگ هم خيلي عصبانی بود از اينكه فريب الاغ را خورده است.
الاغ با هوشمندی خود، بجای ترس بی مورد جان خود را نجات داد.
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
16.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸سلام عزیزان🌸
🔅سرود ندیدم شهی در دل آرایی تو
🔅با اجرای :علی فانی
✅تقدیمبه شما✅
http://eitaa.com/joinchat/1409548311C9b1650259b
🌸کپی لطفا با لینک🌸
🐛 *کرمی که پروانه شد*
یکی بود، یکی نبود.
يک پروانه خيلى خيلى بزرگ بود.
اين پروانه خيلى بزرگ ، سنش زياد بود و هيچ كس نمى دانست اين پروانه چند سال دارد و زمانى كه بچه بوده است چه شكلى بوده است.
اين پروانه خيلى تنها بود تا زمانى كه پروانه تصميم مى گيرد بچه اى به دنيا بياورد.
همه از شنيدن اين خبر خوشحال شدند كه پروانه مى خواهد بچه اى به دنيا بياورد.
گذشت و گذشت و پروانه يك تخم بزرگ گذاشت.
همه از زمان به دنيا آمدن بچه مى پرسيدند.
بالاخره تخم شروع كرد به ترك خوردن ، همين كه تخم شكست، يك كرم از آن بيرون آمد.
همه از ديدن كرم تعجب كردند و گفتند: چه كرم زشتى! چقدر بوى بد ميدهد!
يه كرم گوشت آلو ، پر از مو پر از آب از تخم بيرون آمده بود. كه كسى دوستش نداشت .
هيچ كس با كرم حرف نمى زد ، پروانه از اينكه كسى با بچه اش حرف نمى زند، خيلى ناراحت بود.
گذشت و گذشت زمان رفتن پروانه پير شد. كرم كوچك خيلى تنها شده بود و ديگر هيچ حيوانى با او كارى نداشت.
بعضى اوقات برگ خشكى پيدا مى كرد و مى خورد ...
تا اينكه بالاخره كرم با خودش گفت: اين چه قيافه اى است كه من دارم! چرا من من مثل مادرم خوشگل نيستم؟
كرم كلى غصه خورد و شروع كرد به گريه كردن ، كرم گريه كرد و گريه كرد و.. تا اينكه ديد اطرافش تار شده !
يواش يواش كرم كوچولو خوابش گرفت ...
همه اشك هاى كرم كوچولو تبديل به تارهاى نازك قشنگ شده بودند.
گذشت و گذشت... يك روز ، دو روز، يك هفته، دوهفته، يك ماه ، دوماه ... كل پاييز و زمستان كرم كوچولو خوابيده بود. فقط بعضى اوقات بلند مى شد و لباسش را مى دوخت و دوباره مى خوابيد .
بهار كه شد كرم كوچولو از خواب بيدار شد . زمانى كه مى خواست از جايش بلند شود، تا آمد با دستهايش خميازه اى بكشد ديد كه چقدر جايش تنگ است ... دستهايش را كه باز كرد ديد دستهايش تبديل به بال هاى زيبا شده اند.
از آن دورها سنجاب كه روى درخت بود، بال هاى زيباى پروانه را ديد و با خودش فكر كرد پروانه بزرگ برگشته ، همه حيوانات را خبر كرد .
حيوانات جنگل كه پروانه را ديدند، تعجب كردند از او پرسيدند: ايا تو پروانه بزرگ هستى كه دوباره برگشته اى؟
پروانه پاسخ داد: من همان كرم كوچك زشتى هستم كه شما هيچ كدامتان من را دوست نداشتيد ، حالا بعد از گذشت چندماه از پيله ام درآمده ام و تبديل به يك پروانه ى زيبا شده ام.
مادرم به شما گفت كه مرا مسخره نكنيد اما شما حرف مادرم را گوش نداديد و مرا مسخره كرديد!
حيوان ها كه سخت از كار خود پشيمان شده بودند گفتند: كاش اين كار را نمى كرديم !
پروانه گفت: عيبى ندارد، حالا برويد به بچه هاى خود اين داستان را تعريف كنيد تا زمانى كه من خواستم بچه دار بشوم ، بچه كرم كوچك مرا كه با گذشت زمان به پروانه تبديل مى شود مسخره نكنند.
#قصه #تدبر_در_قرآن
✅ این داستان برای کودکان #هفت_سال به بالا مناسب است.
@chamran_familly
💡یکی از راه های آشنایی کودکان با بچه ها، بازی های قرآنیه.
*کدوم سوره؟*
🔹 نفر اول، نخستین و آخرین کلمه یک سوره را روی تخته یا یک کاغذ می نویسد.
🔹 نفر دوم باید حدس بزند که این کلمات مربوط به چه سوره ای است.
این بازی را می توان با معنی سوره ها هم انجام داد.
✅ در این بازی، کودک علاوه بر آشنایی با سوره ها، مبحث حرکت های کوتاه (فتحه، کسره و ضمه) مرور می کند.
🔵 این بازی برای کودکان #نه_سال به بالا مناسب است.
#بازی #بازی_قرآنی
@ba_gh_che
#نمایشنامه
نمایش زیبای شب یلدا
وقتی که سرما میاد
با برف و بارون میاد
رو کرسی ننه جون
آجیل یلدا میاد
پسته خندون دارم
بادوم فراوون دارم
هم شور و هم شیرینم
با نقل هم نشینم
شب شب یلدا شده موقع سرما شده
اناره میاد:
انار پوست کلفتم
دست بزنی می افتم
خانه به خانه ام من
لبریز دانه ام من
دانه ها مثل یاقوت
به رنگ آب شاتوت
نشسته ام منظم
دسته به دسته با هم
شب شب یلدا شده موقع سرما شده
هندونه میاد:
سلام سلام بچه ها
هندونه دوست شما
مثل گل انارم
رو بوته ها سوارم
با خط و خال سبزم
با پوست سفت و سختم
برای این شب شاد
پیش شما نشستم
شب شب یلدا شده موقع سرما شده
برنجه میگه:
برنج دونه دونه
برشته و شاه دونه
گندم ریزه میزه
نمک ازش میریزه
تو کاسه لعابی
کنار تنگ ماهی
امشب بازم دوباره
موقع شور و حاله
شب شب یلدا شده موقع سرما شده
#یلدا
🍃🌸JOiN👇
•••❥ @morabikodak5159
#لالایی
لالا لالا گل کاشی، یه خونه توی نقاشی
لالا لالا گل پسته، پدر بار سفر بسته
لالا لالا گل سوسن، نخای رنگی و سوزن
لالا لالا گل مهتاب، بدوزم نقش تو در خواب
لالا لالا گل نازم، سپند آویز می سازم
لالا لالا گل نرگس، که بد بر تو نیاد هرگز
لالا لالا گل زیره، نشه روزت شب تیره
لالا لالا گل ریزم، به گوشت طوق میاویزم
لالا لالا گل ارزن، الهی پیر شی فرزند
لالا لالا گل زردم، پناه پیری و دردم
لالا لالا گل لادن، نگهدارت خدای من
لالا لالا گل چینی، بخوابی خواب خوش ببینی
🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh