eitaa logo
🌹درمحضر قرآن واهل بیت🌹
7.3هزار دنبال‌کننده
23.7هزار عکس
25.9هزار ویدیو
125 فایل
استفاده مطالب کانال با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان عج. دراین کانال، تفسیر، قرآن، احکام، نماز، حجاب، نهج البلاغه، ترفندها، آشپزی، کلیپ های مذهبی، شرح دعای جامعه، انسان شناسی، شیوه زندگی شیرین، سیاسی، اعتقادی و....
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍تصاویری جدید و زیبا از کربلای معلی بمناسبت (عج) گفتم که روی ماهت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روشهای دوستی با امام زمان ارواحنا فداه لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
25.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیمه شعبان مبارک لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 خدا وکیلی این کلیپ را نگاه کنید و تا میتونید نشر دهید . تا برا مولامون حداقل کاری کرده باشیم . خیلی جالب و شنیدنی . 🌹 ما را هم دعا کنید تا عاقبت بخیر شویم 🙏 لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۸) جوانی که کاپشن پوشیده بود ، پرسید : « شما در بین مردم یک مرد تاجیک ندیدید ؟ » کشیش تبسّمی کرد و با خونسردی جواب داد : « کلیسا پر از افراد مؤمنی بود که برای مراسم سخنرانی و دعا آمده بودند. من هرگز چهره های تک تک آنها را به خاطر نمی سپارم.» همان جوان گفت : « ما دیدیم که او وارد کلیسا شد ، اما ندیدیم که از آن خارج شود.» کشیش با فلاشر سوییچ ، قفل در ماشین را باز کرد و گفت : « به هر حال من نمیدانم از چه کسی صحبت می کنید ، اما مطمئن هستم کسی داخل کلیسا نمانده است.» سپس پشت فرمان ماشین نشست ، از داخل آیینه دید که آنها به طرف کلیسا رفتند تا احتمالاً گشتی در اطراف آن بزنند. کشیش در آن لحظه نفس آرامی کشید ؛ نفسی که چند روز بعد با دیدن دوبارهٔ آنها مجبور شد در سینه اش حبس کند. ایرینا آنتونوا ، همسرکشیش ، داشت فنجان قهوهٔ کشیش را هم می زد و زیرچشمی او را زیر نظر داشت که روی کاناپه نشسته بود. کشیش بلوز سرمه ای آستین کوتاه و پیژامهٔ آبی راه راه پوشیده بود . روزنامه جلویش باز بود ؛ اما مثل همیشه با دقت اخبار و مقالات را نمی خواند و حواسش شش دانگ به کتابی بود که امروز به طور معجزه آسایی به دست آورده بود. کافی بود فردا پروفسور آستروفسکی صحت و قدمت آن را تأیید کند و خودش هم فرصتی به دست آورد که آن را بخواند. یاد پروفسور که افتاد ، روزنامه را جمع کرد. گفت : « لطفا موبایلم را بدهید.» ادامه دارد.. لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام)👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا