حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف:
برای تعجیل ظهور من بسیار دعا کنید که در آن فرج و حل مشکلات شما خواهد بود.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام👇👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @ghjariafsane 🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از بزرگی پرسیدند چرا هیچوقت از عیب مردم سخن نمی گویی؟
گفت:
هنوز از محاسبهی عیب های خودم فارغ نشدم ،
تا به عیب های دیگران بپردازم ...
پ ن:
خوش به حال آنکه عیب خودش او را از پرداختن به عیب دیگران ، باز می دارد ...
لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام👇👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @ghjariafsane 🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━
😭عکس دست آرمان عزیز با اون انگشترش برای انتخابات قبل
#آرمان_عزیز
🟡 @ghjariafsane 🟡
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۱۳)
#انتشارات_عهدمانا
کشیش گفت : « دیشب اتفاقی عجیبی افتاد و مشغول تعریف کردن ماجرا شد.
پروفسور گفت: « من آدم مذهبی نیستم ، اما مذهب همیشه برای من چیز جالبی بوده است. من از اتفاقات خارق العاده خوشم می آید و آن را باور دارم ، بنابراین می پذیرم که شما عیسی بن مریم را دیده باشی ؛ به خصوص که معجزهٔ او را روی میزتان می بینم. » بعد سرش را تکان داد و گفت : خیلی جالب است، همه چیز دارد رویایی می شود این را به فال نیک بگیرید... کشیش تبسّمی کرد و گفت : « من دربارهٔ معجزات الهی کتاب های بسیاری خوانده و مطالب فراوانی شنیده ام. به آن اعتقاد راسخ دارم ، اما نمیدانم چه رازی در این کتاب نهفته است و رابطهٔ آن با عیسی مسیح چیست؟ پروفسور گفت: « حتما رازش را بعد از مطالعهٔ کتاب به دست خواهی آورد .
کشیش از کلیسا خارج شد و به آپارتمانش رفت و تا وقتی ایرینا در را به روی او گشود و گرمای مطبوع و بوی سوپ به مشامش رسید ، همچنان نگران بود و می ترسید که آن دو جوان مشکوک دیروزی به سراغش بیایند و کتاب را از چنگش درآورند.
پس از ناهار به بانک رفت ، دو هزار دلار از حسابش برداشت و به کلیسا برگشت تا ساعت پنج که مرد جوان تاجیک می آمد، با پرداخت پول کتاب ، کار را به خوبی و خوشی به پایان برساند. اما نه آن روز و نه روزهای دیگر ، از مرد تاجیک خبری نشد و غیبت ناگهانی او ، معمّای دیگری شد که کشیش نمی توانست آن را حل کند.
ادامه دارد...
لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام)👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @ghjariafsane 🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━┛