eitaa logo
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
702 دنبال‌کننده
326 عکس
81 ویدیو
15 فایل
🔺 کانال اختصاصی اطلاع رسانی برنامه‌ها و نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی 🔺 کانال اطلاع رسانی دکتر قاسم کاکایی در تلگرام: https://t.me/ghkakaie ارتباط با مدیر کانال : @Admin_ghkakaie
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️ باز نشر  فایل صوتی #درسگفتار_شرح_گلشن_راز اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره) ▶️ جلسه ۱۳۲ 🕝مدت زمان
درسگفتار شرح گلشن راز، جلسهٔ ۱۳۲: معنای زنار، ترسایی و بت مریدی علم دین آموختن بود چراغ دل ز نور افروختن بود کسی از مرده علم آموخت هرگز ز خاکستر چراغ افروخت هرگز مرا در دل همی آید کز این کار ببندم بر میان خویش زنار نه زان معنی که من شهرت ندارم که دارم لیک از وی هست عارم شریکم چون خسیس آمد در این کار خمولم بهتر از شهرت به بسیار دگرباره رسیدالهامم از حق که بر حکمت مگیر از ابلهی دق اگر کناس نبود در ممالک همه خلق اوفتند اندر مهالک بود جنسیت آخر علت ضم چنین آمد جهان والله اعلم ولیک از صحبت نااهل بگریز عبادت خواهی از عادت بپرهیز نگردد جمع با عادت عبادت عبادت می‌کنی بگذر ز عادت ز ترسایی غرض تجرید دیدم خلاص از ربقهٔ تقلید دیدم جناب قدس وحدت دیر جان است که سیمرغ بقا را آشیان است ✅ @ghkakaie
📣 انجمن علمی - دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه شیراز برگزار می کند:📣 💠 دوره شرح مثنوی معنوی💠 ✅ با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی جلسه: ۱۳۱ ⏳زمان برگزاری : سه‌شنبه، ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ _   ساعت ۱۶ 🖇️لینک شرکت آنلاین در دوره : https://vroom.shirazu.ac.ir/elmi23 📌(شرکت برای عموم آزاد است ) ✅ @ghkakaie
درسگفتار_شرح_مثنوی_معنوی_جلسه۱۳۱_حجت_الاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
27.8M
🎙| فایل صوتی کامل | جلسه۱۳۱ (دفتر دوم) ⬜️با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی 🗓تاریخ جلسه : سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ 🕝 مدت زمان ۵۷دقیقه و ۵۴ثانیه @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙| فایل صوتی کامل | جلسه۱۳۱ #شرح_مثنوی_معنوی (دفتر دوم) ⬜️با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاس
درسگفتار شرح مثنوی معنوی جلسه۱۳۱،دفتر دوم ابیات۱۲۴تا۱۷۰: رو اشداء علی‌الکفار باش خاک بر دلداری اغیار پاش بر سر اغیار چون شمشیر باش هین مکن روباه‌بازی شیر باش تا ز غیرت از تو یاران نسکلند زانکه آن خاران عدو این گلند آتش اندر زن به گرگان چون سپند زانکه آن گرگان عدو یوسفند «‌جان بابا‌» گویدت ابلیس هین تا به دَم بفریبدت دیو لعین این چنین تلبیس با بابات کرد آدمی را این سیه‌رخ مات کرد بر سر شطرنجْ چُست است این غراب تو مبین بازی به چشم نیم‌خواب زانکه فرزین‌بندها داند بسی که بگیرد در گلویت چون خسی در گلو ماند خس او سال‌ها چیست آن خس، مِهر جاه و مال‌ها مال خس باشد چو هست ای بی‌ثبات در گلویت مانع آب حیات گر برد مالت عدوی پر فنی ره‌زنی را برده باشد ره‌زنی بخش ۳ - دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر دزدکی از مارگیری مار برد ز ابلهی آن را غنیمت می‌شمرد وا رهید آن مارگیر از زخم مار مار کشت آن دزدِ او را زار زار مارگیرش دید پس بشناختش گفت از جان مار من پرداختش در دعا می‌خواستی جانم ازو کش بیابم مار بستانم ازو شکر حق را کان دعا مردود شد من زیان پنداشتم آن سود شد بس دعاها کان زیانست و هلاک وز کرم می‌نشنود یزدان پاک بخش ۴ - التماس کردن همراه عیسی علیه السلام زنده کردن استخوانها از عیسی علیه السلام گشت با عیسی یکی ابله رفیق استخوانها دید در حفرهٔ عمیق گفت ای همراه آن نام سنی که بدان مرده تو زنده می‌کنی مر مرا آموز تا احسان کنم استخوانها را بدان با جان کنم گفت خامش کن که آن کار تو نیست لایق انفاس و گفتار تو نیست کان نَفَس خواهد ز باران پاک‌تر وز فرشته در روش دراک‌تر عمرها بایست تا دم پاک شد تا امین مخزن افلاک شد خود گرفتی این عصا در دست راست دست را دستان موسی از کجاست گفت اگر من نیستم اسرارخوان هم تو بر خوان نام را بر استخوان گفت عیسی یا رب این اسرار چیست میل این ابله درین بیگار چیست چون غم خود نیست این بیمار را چون غم جان نیست این مردار را مردهٔ خود را رها کردست او مردهٔ بیگانه را جوید رفو گفت حق ادبار اگر ادبارجوست خار روییده جزای کشت اوست آنک تخم خار کارد در جهان هان و هان او را مجو در گلستان گر گلی گیرد به کف خاری شود ور سوی یاری رود ماری شود کیمیای زهر و مارست آن شقی بر خلاف کیمیای متقی بخش ۵ - اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم صوفیی می‌گشت در دور افق تا شبی در خانقاهی شد قنق یک بهیمه داشت در آخُر ببست او به صدر صفه با یاران نشست پس مراقب گشت با یاران خویش دفتری باشد حضور یار پیش دفتر صوفی سواد حرف نیست جز دل اسپیدِ همچون برف نیست زاد دانشمند آثار قلم زاد صوفی چیست آثار قَدَم همچو صیادی سوی اشکار شد گام آهو دید و بر آثار شد چندگاهش گام آهو در خورست بعد از آن خود ناف آهو رهبرست چونک شکر گام کرد و ره برید لاجرم زان گام در کامی رسید رفتن یک منزلی بر بوی ناف بهتر از صد منزلِ گام و طواف آن دلی کو مطلع مهتاب‌هاست بهر عارف فتحت ابواب‌هاست با تو دیوارست و با ایشان درست با تو سنگ و با عزیزان گوهرست آنچ تو در آینه بینی عیان پیر اندر خشت بیند بیش از آن پیر ایشانند کین عالم نبود جان ایشان بود در دریای جود پیش ازین تن عمرها بگذاشتند پیشتر از کشت بر برداشتند پیشتر از نقش جان پذرفته‌اند پیشتر از بحر درها سفته‌اند ✅ @ghkakaie
شرح‌الاسماء_الحسنی_جلسه_۱۳۲_حجت‌الاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
26.92M
🎙️|فایل صوتی کامل | ▶️ جلسه : ۱۳۲ 🌍 محل تدریس : شیراز ، حوزه علمیه شهید محمد حسین نجابت ( ره ) 📅 تاریخ : ۲۳ خرداد ۱۳۹۲ 🕝مدت زمان صوت : ۲۸ دقیقه و ۰۲ثانیه ✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️|فایل صوتی کامل | ▶️#درسگفتار_شرح_الاسماء_الحسنی جلسه : ۱۳۲ 🌍 محل تدریس : شیراز ، حوزه علمیه شه
درسگفتار شرح الاسماء الحسنی(شرح دعای حوشن کبیر)، جلسهٔ ۱۳۲ یا من هو عالم بکل شیئ فالكل بالنسبة إليه تعالى ثابتات واجبات وان كانت في انفسها متغيرات ممكنات جف القلم بما هو كائنولذا قال بعض المفسرين في قوله تعالى كل يوم هو في شان أي في شان يبديه لا شان يبتديه وكيف لا يكون علمه بالجزئيات وعلمه بالاشياء اشراقي حضوري ووجودها المشهود عين تشخصها والدليل الدال على العلم عند هم من كون ذاته علة تعلم ذاته والعلم بالعلة يستلزم العلم بالمعلول يدل على حضور المعلول بالوجود العينى لان حضور علته لذاتها بوجودها العينى لابمثال وكما ان الكليات معاليله كذلك الجزئيات مستندة إليه فمن قال انه تعالى يعلم الجزئيات على وجه كلى فقد بعد عن الحق كثيرا واما الشيخ الرئيس وامثاله فالكلية في كلامهم بمعنى السعة والاحاطة في الوجود يعنى كل جزئي مع الجزئيات الاخر لا يشغله شان عن شان لا كحالنا في ادراكنا جزئيا حيث يمنعنا عن ادراك جزئي اخر ✅ @ghkakaie
💚💚ای پادشه خوبان 📜سروده حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی برگرفته در کتاب رایت عشق بازنشر به مناسبت شب سالگرد میلاد پر سعادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه. ✅ @ghkakaie
«بسم الله الرحمن الرحیم» 🗒 🖋فصل چهارم: سفرهای علمی خارج از کشور قسمت چهاردهم انگلستان ۵ (پیاپی پنجاه و سوم) جُنگ سفر انگلستان ۱- به مناسبت زمینهٔ تحقیقم در باب عرفان اسلامی،عرفان مسیحی، مایستر اکهارت و ابن‌عربی، علاوه بر دانشگاه کمبریج و دانشگاه آکسفورد، سفرهایی نیز به لندن داشتم و با مؤسسات پژوهشی مختلف آشنا شدم و با اندیشمندان گوناگونی گفت‌وگو و مصاحبه داشتم. الف- چند جلسه با پروفسور دنیس ترنر Denys Turner داشتم که یکی از عرفان‌پژوهان بزرگ معاصر و متخصص الهیات عرفانی Mystical Theology است. وی به‌خصوص در مورد مایستر اکهارت متبحر است. ب- در لندن با پروفسور الیور دیویس Oliver Davis دیدار و مصاحبه داشتم. وی یکی از بزرگ‌ترین اکهارت‌شناسان معاصر و صاحب تألیفات بسیار در زمینهٔ عرفان است. وی در آن زمان ریاست کینگز کالج King's College را به عهده داشت. منابع تحقیقی بسیار مهم و جدیدی را در زمینهٔ عرفان و اکهارت به بنده معرفی کرد. ج- در لندن با پروفسور گاوین پیکن Gavin Picken دیدار داشتم. وی در دانشکدهٔ مطالعات آفریقایی و شرقی SOAS دانشگاه لندن به تدریس عرفان اسلامی مشغول بود. تخصص وی در باب عارفان قبل از ابن‌عربی است. وی در آن زمان بیست سال بود که مسلمان شده بود. عرفان اسلامی یکی از عوامل جذب بسیاری از اندیشمندان به اسلام در سراسر عالم است. پروفسور پیکن بسیار متواضع و دوست‌داشتنی بود. به زبان عربی تسلط فوق‌العاده‌ای داشت‌. گپ و گفت‌های بسیار مفیدی با او در زمینهٔ عرفان اسلامی داشتیم. د- مرحوم پدر جان مارتین، استاد بازنشستهٔ دانشگاه کمبریج را قبلا معرفی کردم. واعظ کلیسای پروتستان در کمبریج بود. بسیار علاقه‌مند به گفت‌وگوی اسلام و مسیحیت بود. کتاب‌های متعددی در این زمینه به بنده هدیه و یا معرفی کرد.‌ چند یکشنبه در مجلس وعظ او در کلیسایش حضور پیدا کردم. ه‍- در سفری به لندن با انجمن مایستر اکهارت Eckhart Society آشنا شدم و به عضویت آن درآمدم. با مرحوم خانم دکتر ساسکیا جانسن Saskia Murk Jansen یکی از اعضای فعال این انجمن مباحثات مفیدی داشتم. آن‌ها چند مقالهٔ انگلیسی بنده را در مورد اکهارت، در میان مقالات اکهارت‌پژوهان ثبت کرده بودند. کتابخانه‌ای بسیار غنی در مورد اکهارت داشتند که تمهیداتی را برای استفادهٔ بنده از آن‌ها، فراهم ساختند. و- در نوامبر ۲۰۰۵، کنفرانس بسیار بزرگی دربارهٔ قرآن و ابعاد آن، در دانشکدهٔ SOAS دانشگاه لندن به مدت سه روز برگزار شد. قرآن‌‌پژوهان و شخصیت‌های علمی بزرگی از سراسر عالم به این کنفرانس دعوت شده بودند. بنده نیز توفیق داشتم که در این سه روز در خدمت قرآن و مباحث قرآنی باشم. نمونهٔ آن کنفرانس را تا کنون در ایران ندیده‌ام. تجربهٔ بسیار مفیدی برای این حقیر بود. ز- از طرف گروه فلسفهٔ دانشگاه کمبریج از دکتر سیدحسین نصر برای سخنرانی در این دانشگاه دعوت شده بود. استقبال خوب و گسترده‌ای از سخنرانی ایشان شده بود. مسلمانان با ملیت‌های مختلف در سخنرانی ایشان شرکت داشتند و همگی افتخار می‌کردند که اندیشمندی مسلمان، این‌چنین در محافل بین‌المللی مورد استقبال قرار می‌گیرد. اما دکتر نصر همه‌جا بر هویت ایرانی خود تأکید دارد. اخیرا کلیپی از ایشان دیدم. بسیار پیر و شکسته به‌نظر می‌رسید. در سن ۹۱ سالگی تا ترکیه آمده ولی موفق به دیدار از ایران نشده بود. در این کلیپ ایشان می‌گفت: «شاید این آخرین سفر عمرم باشد. آرزو دارم که حداقل پس از مرگ، جسدم را در ایران و کنار پدرم دفن کنند». چه‌قدر این سخن تلخ است. کاش می‌شد قدر داشته‌های اسلامی و ایرانی خودمان را بدانیم. کاش کسی پیدا می‌شد، موانع را بر می‌داشت و از این مرد شریف و اندیشمند در این کهولت سن، برای حضور عزت‌مندانه در ایران دعوت می‌کرد. شهر خالی‌ست ز عُشّاق بُوَد کز طَرَفی مردی از خویش برون آید و کاری بکند کو کریمی که ز بَزمِ طربش غم‌زده‌ای جرعه‌ای دَرکِشد و دفعِ خُماری بکند ۲- از فضای علمی و آکادمیک خارج شویم و کمی به فضای خودمانی‌تر و به دورهمی‌ها بپردازیم. الف- ما در منزل مهمانی‌هایی برای طیف‌های مختلف داشتیم. از دانشجو و استاد دانشگاه کمبریج گرفته تا دوستان و آشنایانمان در شهر کمبریج. از شیعه و اهل سنت گرفته تا اهل کتاب! البته موردی برای یهودی‌ها پیش نیامد! طبق رسم ایرانیان و مهمان‌نوازی مسلمانان و کدبانو بودن همسر بنده، سفرهٔ ما همیشه رنگین بود و با نظم و زیبایی و وسواس چیده می‌شد. آن‌قدر برای غیر ایرانیان و غیر مسلمانان جالب و هیجان‌انگیز بود که از آن عکس می‌گرفتند. اما انگلیسی‌ها مردمان بسیار مقتصدی هستند. مثلا در مصرف انرژی؛ شوفاژهایشان آن‌قدر روی درجهٔ پایین بود که ما در خانه‌هایشان از سرما می‌لرزیدیم.