eitaa logo
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
684 دنبال‌کننده
319 عکس
81 ویدیو
15 فایل
🔺 کانال اختصاصی اطلاع رسانی برنامه‌ها و نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی 🔺 کانال اطلاع رسانی دکتر قاسم کاکایی در تلگرام: https://t.me/ghkakaie ارتباط با مدیر کانال : @Admin_ghkakaie
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 انجمن علمی - دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه شیراز برگزار می کند:📣 💠 دوره شرح مثنوی معنوی💠 ✅ با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی جلسهٔ ۹۳ ⏳زمان برگزاری : سه‌شنبه، ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ _ساعت ۱۶ 🖇️لینک شرکت آنلاین در دوره : https://vroom.shirazu.ac.ir/elmi23 📌(شرکت برای عموم آزاد است ) ✅ @ghkakaie
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عید سعید فطر بر تمام مسلمانان مبارک باد 🎉 طاعات و عباداتتان مقبول درگاه حق 🤲🏻 عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت ✅ @ghkakaie
شرح مثنوی معنوی جلسهٔ ۹۳_ حجت الاسلام و المسلمین دکتر کاکایی.mp3
14.45M
🎙️| فایل صوتی کامل | جلسه ۹۳ (دفتر اول) ⬜با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی 🗓️تاریخ جلسه : سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ 🕝 مدت زمان: ۱ ساعت و ۱۲ ثانیه @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️| فایل صوتی کامل | جلسه ۹۳ #شرح_مثنوی_معنوی (دفتر اول) ⬜با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاس
درسگفتار شرح مثنوی معنوی، جلسهٔ ۹۳، دفتر اول، ابیات ۲۲۲۳ تا ۲۲۷۴: تفسیر دعای آن دو فرشته که هر روز بر سر هر بازاری منادی می‌کنند که... گفت پیغمبر که دایم بهر پند دو فرشته خوش منادی می‌کنند کای خدایا منفقان را سیر دار هر درمشان را عوض ده صد هزار ای خدایا ممسکان را در جهان تو مده الا زیان اندر زیان ای بسا امساک کز انفاق به مال حق را جز به امر حق مده تا عوض یابی تو گنج بی‌کران تا نباشی از عداد کافران کاشتران قربان همی‌کردند تا چیره گردد تیغشان بر مصطفی امر حق را باز جو از واصلی امر حق را در نیابد هر دلی چون غلام یاغیی کو عدل کرد مال شه بر یاغیان او بذل کرد در نبی انذار اهل غفلتست کان همه انفاقهاشان حسرتست عدل این یاغی و دادش نزد شاه چه فزاید دوری و روی سیاه سروران مکه در حرب رسول بودشان قربان به اومید قبول بهر این مؤمن همی‌گوید ز بیم در نماز اهد الصراط المستقیم آن درم دادن سخی را لایقست جان سپردن خود سخای عاشقست نان دهی از بهر حق نانت دهند جان دهی از بهر حق جانت دهند گر بریزد برگهای این چنار برگ بی‌برگیش بخشد کردگار گر نماند از جود در دست تو مال کی کند فضل الهت پای‌مال هر که کارد گردد انبارش تهی لیکش اندر مزرعه باشد بهی وانک در انبار ماند و صرفه کرد اشپش و موش حوادث پاک خورد این جهان نفیست در اثبات جو صورتت صفرست در معنیت جو جان شور تلخ پیش تیغ بر جان چون دریای شیرین را بخر ور نمی‌دانی شدن زین آستان باری از من گوش کن این داستان قصهٔ خلیفه که در کرم در زمان خود از حاتم طایی گذشته بود و نظیر خود نداشت یک خلیفه بود در ایام پیش کرده حاتم را غلام جود خویش رایت اکرام و داد افراشته فقر و حاجت از جهان بر داشته بحر و در از بخششش صاف آمده داد او از قاف تا قاف آمده در جهان خاک ابر و آب بود مظهر بخشایش وهاب بود از عطااش بحر و کان در زلزله سوی جودش قافله بر قافله قبلهٔ حاجت در و دروازه‌اش رفته در عالم بجود آوازه‌اش هم عجم هم روم هم ترک و عرب مانده از جود و سخااش در عجب آب حیوان بود و دریای کرم زنده گشته هم عرب زو هم عجم قصهٔ اعرابی درویش و ماجرای زن او یک شب اعرابی زنی مر شوی را گفت و از حد برد گفت و گوی را کین همه فقر و جفا ما می‌کشیم جمله عالم در خوشی ما ناخوشیم نان‌مان نه نان خورش‌مان درد و رشک کوزه‌مان نه آب‌مان از دیده اشک جامهٔ ما روز، تاب آفتاب شب نهالین و لحاف از ماهتاب قرص مه را قرص نان پنداشته دست سوی آسمان برداشته ننگ درویشان ز درویشی ما روز شب از روزی اندیشی ما خویش و بیگانه شده از ما رمان بر مثال سامری از مردمان گر بخواهم از کسی یک مشت نسک مر مرا گوید خمش کن مرگ و جسک مر عرب را فخر غزوست و عطا در عرب تو همچو اندر خط خطا چه غزا ما بی‌غزا خود کشته‌ایم ما به تیغ فقر بی سر گشته‌ایم چه عطا ما بر گدایی می‌تنیم مر مگس را در هوا رگ می‌زنیم گر کسی مهمان رسد گر من منم شب بخسپد دلقش از تن بر کنم مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزوّر بهر این گفتند دانایان بفن میهمان محسنان باید شدن تو مرید و میهمان آن کسی کو ستاند حاصلت را از خسی نیست چیره چون ترا چیره کند نور ندهد مر ترا تیره کند چون ورا نوری نبود اندر قران نور کی یابند از وی دیگران همچو اعمش کو کند داروی چشم چه کشد در چشمها الا که یشم حال ما اینست در فقر و عنا هیچ مهمانی مبا مغرور ما قحط ده سال ار ندیدی در صور چشمها بگشا و اندر ما نگر ظاهر ما چون درون مدعی در دلش ظلمت زبانش شعشعی از خدا بویی نه او را نه اثر دعویش افزون ز شیث و بوالبشر دیو ننموده ورا هم نقش خویش او همی‌گوید ز ابدالیم بیش حرف درویشان بدزدیده بسی تا گمان آید که هست او خود کسی ✅ @ghkakaie
شرح‌الاسماء_الحسنی_جلسه_۹۲_حجت‌الاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
37.32M
🎙️|فایل صوتی کامل | ▶️ جلسه : ۹۲ 🌍 محل تدریس : شیراز ، حوزه علمیه شهید محمد حسین نجابت ( ره ) 📅 تاریخ : ۲۳ اسفند ۱۳۹۱ 🕝مدت زمان صوت : ۳۴ دقیقه و ۳۳ ثانیه درسگفتار شرح الاسماء الحسنی، جلسهٔ ۹۲: یا من لا یعتدی علی اهل مملکته@ghkakaie
دمی با حافظ در محضر حضرت آیت الله نجابت«ره» جلسه ۱۲.mp3
21.33M
🎙️| فایل صوتی کامل | درسگفتار (ره) ⬜با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی جلسهٔ دوازدهم 🗓️تاریخ جلسه : شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ 🕝 مدت زمان: ۲۰ دقیقه و ۱۴ ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود وین بحث با ثَلاثهٔ غَسّاله می‌رود @ghkakaie
شرح_گلشن_راز_جلسه_۹۴_حجت‌الاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
26.6M
🎙️ باز نشر فایل صوتی اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره) ▶️ جلسه ۹۴ 🕝مدت زمان صوت: ۲۴دقیقه و ۳۷ ثانیه 🗓️تاریخ تدریس: ۲۷ فروردین۱۳۹۱ ✅تدریس شده در حوزهٔ علمیهٔ شهید محمد حسین نجابت( ره) درسگفتار شرح گلشن راز جلسهٔ ۹۴ وجود آن جزو دان کز کل فزون است که موجود است کل وین باژگون است بود موجود را کثرت برونی که از وحدت ندارد جز درونی وجود کل ز کثرت گشت ظاهر که او در وحدت جزو است سائر ندارد کل وجودی در حقیقت که او چون عارضی شد بر حقیقت چو کل از روی ظاهر هست بسیار بود از جزو خود کمتر به مقدار نه آخر واجب آمد جزو هستی که هستی کرد او را زیردستی وجود کل کثیر واحد آید کثیر از روی کثرت می‌نماید ✅ @ghkakaie
📣 انجمن علمی - دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه شیراز برگزار می کند:📣 💠 دوره شرح مثنوی معنوی💠 ✅ با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی جلسهٔ ۹۴ ⏳زمان برگزاری : سه‌شنبه، ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ _ساعت ۱۶ 🖇️لینک شرکت آنلاین در دوره : https://vroom.shirazu.ac.ir/elmi23 📌(شرکت برای عموم آزاد است ) ✅ @ghkakaie
شرح مثنوی معنوی جلسهٔ ۹۴_ حجت الاسلام و المسلمین دکتر کاکایی.mp3
22.47M
🎙️| فایل صوتی کامل | جلسه ۹۴ (دفتر اول) ⬜با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی 🗓️تاریخ جلسه : سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ 🕝 مدت زمان: ۱ ساعت و ۲ دقیقه و۲۴ ثانیه @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️| فایل صوتی کامل | جلسه ۹۴ #شرح_مثنوی_معنوی (دفتر اول) ⬜با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاس
درسگفتار شرح مثنوی معنوی، جلسهٔ ۹۴، ابیات: ۲۲۷۶ تا ۲۳۲۳ (تصحیح نیکلسون) حرف درویشان بدزدیده بسی تا گمان آید که هست او خود کسی خرده گیرد در سخن بر بایزید ننگ دارد از درون او یزید بی‌نوا از نان و خوان آسمان پیش او ننداخت حق یک استخوان او ندا کرده که خوان بنهاده‌ام نایب حقم خلیفه‌زاده‌ام الصلا ساده‌دلان پیچ پیچ تا خورید از خوان جودم سیر هیچ سالها بر وعدهٔ فردا کسان گرد آن در گشته فردا نارسان دیر باید تا که سِر آدمی آشکارا گردد از بیش و کمی زیر دیوار بدن گنجست یا خانهٔ مارست و مور و اژدها چونک پیدا گشت کو چیزی نبود عمر طالب رفت آگاهی چه سود در بیان آن که نادر افتد کهمریدی در مدعی مزور اعتقاد به صدق بندد که او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد که... لیک نادر طالب آید کز فروغ در حق او نافع آید آن دروغ او به قصد نیک خود جایی رسد گرچه جان پنداشت و آن آمد جسد چون تحری در دل شب قبله را قبله نی و آن نماز او روا مدعی را قحط جان اندر سرست لیک ما را قحط نان بر ظاهرست ما چرا چون مدعی پنهان کنیم بهر ناموس مزور جان کنیم صبر فرمودن اعرابی زن را و فضیلت صبر و فقر گفتن با زن خود شوی گفتش چند جویی دخل و کشت خود چه ماند از عمر افزون‌تر گذشت عاقل اندر بیش و نقصان ننگرد زانک هر دو همچو سیلی بگذرد خواه صاف و خواه سیل تیره‌رو چون نمی‌پاید دمی از وی مگو اندرین عالم هزاران جانور می‌زید خوش‌عیش بی زیر و زبر شکر می‌گوید خدا را فاخته بر درخت و برگ شب نا ساخته حمد می‌گوید خدا را عندلیب کاعتماد رزق بر تست ای مجیب باز دست شاه را کرده نوید از همه مردار ببریده امید همچنین از پشه‌گیری تا به پیل شد عیال الله و حق نعم المعیل این همه غمها که اندر سینه‌هاست از بخار و گردِ باد و بود ماست این غمان بیخ‌کن چون داس ماست این چنین شد و آنچنان وسواس ماست دان که هر رنجی ز مردن پاره‌ایست جزو مرگ از خود بران گر چاره‌ایست چون ز جزو مرگ نتوانی گریخت دان که کلش بر سرت خواهند ریخت جزو مرگ ار گشت شیرین مر ترا دان که شیرین می‌کند کل را خدا دردها از مرگ می‌آید رسول از رسولش رو مگردان ای فضول هر که شیرین می‌زید او تلخ مرد هر که او تن را پرستد جان نبرد گوسفندان را ز صحرا می‌کشند آنک فربه‌تر مر آن را می‌کشند شب گذشت و صبح آمد ای تمر چند گیری این فسانهٔ زر ز سر تو جوان بودی و قانع‌تر بدی زر طلب گشتی، خود اول زر بدی رز بدی پر میوه چون کاسد شدی؟ وقت میوه پختنت فاسد شدی میوه‌ات باید که شیرین‌تر شود چون رسن تابان، نه واپس‌تر رود جفت مایی جفت باید هم‌صفت تا برآید کارها با مصلحت جفت باید بر مثال همدگر در دو جفت کفش و موزه در نگر گر یکی کفش از دو تنگ آید به پا هر دو جفتش کار ناید مر ترا جفت در یک خرد وان دیگر بزرگ جفت شیر بیشه دیدی هیچ گرگ راست ناید بر شتر جفت جوال آن یکی خالی و این پر مال مال من روم سوی قناعت دل‌قوی تو چرا سوی شناعت می‌روی مرد قانع از سر اخلاص و سوز زین نسق می‌گفت با زن تا بروز نصیحت کردن زن مر شُوی را که سخن افزون از قدم و از مقام خود مگو: زن برو زد بانگ کای ناموس‌کیش من فسون تو نخواهم خورد بیش ترهات از دعوی و دعوت مگو رو سخن از کبر و از نخوت مگو چند حرف طمطراق و کار بار کار و حال خود ببین و شرم‌دار کبر زشت و از گدایان زشت‌تر روز سرد و برف وانگه جامه تر چند دعوی و دم و باد و بروت ای ترا خانه چو بیت العنکبوت از قناعت کی تو جان افروختی از قناعتها تو نام آموختی گفت پیغامبر قناعت چیست گنج گنج را تو وا نمی‌دانی ز رنج این قناعت نیست جز گنج روان تو مزن لاف ای غم و رنج روان تو مخوانم جفت کمتر زن بغل جفت انصافم نیم جفت دغل ✅@ghkakaie
شرح‌الاسماء_الحسنی_جلسه_۹۳_حجت‌الاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
37M
🎙️|فایل صوتی کامل | ▶️ جلسه : ۹۳ 🌍 محل تدریس : شیراز ، حوزه علمیه شهید محمد حسین نجابت ( ره ) 📅 تاریخ : ۱۹ فروردین ۱۳۹۲ 🕝مدت زمان صوت : ۳۴ دقیقه و ۱۵ ثانیه ✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️|فایل صوتی کامل | ▶️#درسگفتار_شرح_الاسماء_الحسنی جلسه : ۹۳ 🌍 محل تدریس : شیراز ، حوزه علمیه شه
درسگفتار شرح الاسماء الحسنی، جلسهٔ ۹۳: یا من لا یعتدی علی اهل مملکته فالسؤال بانه لم اعطى الالف الاستقامة والدال الانحناء باطل من اصله لان الاستقامة ذاتية للالف وبدونها لا يبقى الالف الفا وانت فرضتها الفا بدون الاستقامة وكذا الانحاء ذاتي للدال وبدونه لا يبقى الدال والا وانت فرضتها والا بدونه وان جعلت الشئ العام ما يعطى له الاستقامة أو الانحناء فهذا من باب خلط الذهن والخارج لانه في الذهن فقط وليس في الخارج شيئا خاصا حتى نرى ان أي شيئ يليق به من الاستقامة والانحناء وكذا إذا قيل لم جعل شيئ من الاشياء الفا وشئ والا ففرض السائل شيئين متماثلين والحال انه لم يكن شيئ ولم يكن الفا ثم جعل الفا ولا شئ ولم يكن دالا ثم جعل دالا والحاصل ان الذاتي غير معلل والجعل المركب في الذاتيات باطل وفى العرضيات وان كان جايزا لكن كل العرضيات ذاتي بالنسبة إلى الهوية وان كان عرضيا للمهية النوعية فبعد تعيين الموضوع ينقطع السؤال والحاصل ان كل شئ يظهر في الوجود على طبق ما كمن في عينه الثابت كما هو طريقة العرفاء الشامخون قال صدر المتألهين س ان الله عزوجل لا يولى احدا الا ما تولاه طبعا وارادة وهذا عدل منه ورحمة وقد ورد ان الله تعالى خلق كلهم في ظلمة ثم قال لهم ليتخير كل منكم لنفسه صورة اخلقه عليها وهو قوله تعالى خلقناكم ثم صورناكم فمنهم من قال رب اخلقنى قبيحا ابعد ما يكون في التناسب واوغله في التنافر حتى لا يكون مثلى في القبح والبعد من الاعتدال احد ومنهم من قال خلاف ذلك وكل منهما احب لنفسه التفرد فان حب الفردانية فطرة الله السارية في كل الامم التى يقوم بها وجود كلشيئ فخلق الله كلا على ما اختياره لنفسه فتحت كل منكر ومعروف وقبل كل لعثه رحمة وهى الرحمة التى وسعت كلشيئ فان الله يولى كلاما تولى وهو قوله تعالى ومن يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى نوله ما تولى ونصله جهنم وسائت مصيرا فان شك في ذلك شاك فليتل قوله تعالى انا عرضنا الامانة على السموات والارض والجبال فابين ان يحملنها الاية ليعلم ان الله تعالى لا يحمل احدا شيئا قهرا وقسرا بل يعرضه اولا فان تولاه ولاه والا فلا وهذا من رحمة الله و عدله ✅ @ghkakaie