نشسته در عرفات
کنون تو زائرِ کعبه نشسته در عرفاتی
برون ز خانه ولیکن چه غرق در برکاتی
درنگ و غور و تأمل، وقوف و علم و محبت
تو غرقِ معنیِ جلوه ز بحر ذات و صفاتی
طنین نرم دعاها و صوت دلکش قرآن
تو گرمِ ذکرِ خداییّ و غرق این نغماتی
گَهی به توبه و نُدبه گهی به راز و نیازی
گهی به سجده فتاده مقیم ذکر و صلاتی
به پای کوه ترحم رَوی به قلهٔ عرفان
چو با حسین و دعایش تو راقِیِ درجاتی
چو مست روی حسینی درون جنت ربّی
غنی ز حور و قصوری، رها ز شاخ نباتی
فنا به وجه خدایی، مقیم منزل فقری
حسین بر تو ببارد که مستحق زکاتی
حسینِ من که دعایت ترنّم همه خلق است
عجب دعای شریفی! چه معجزهکلماتی!
به ذکر و یاد تو گم شد مخاطب کلماتم
رواق منظر چشمم کنون تو در عرفاتی
«در آن نفَس که بمیرم در آرزوی تو باشم»
به جسم من تو حسینا چو روحی و چو حیاتی
فتاده در شب تاریکِ نفْس و در ظلماتم
تویی چراغ هدایت، سراجِ در ظلماتی
به بیم موج و به گرداب و هائل از هلکاتم
بیا بیا که تو کشتیّ و ناخدای نجاتی
گرفته شعر تو قاسم چه حس و حال غریبی
بخوان تو روضه در اینجا چو در پیِ حسناتی
به روز ترویه ای دل که هست روز سقایت
به جستجوی چه سقا تو از میان سُقاتی
بلندمرتبه سقا و پور ساقٍیٍ کوثر
جمیلوجهِ چو ماهیّ و مهربان وجناتی
ز داغ آب فتاده چو مَشک او شده خالی
بگشته باب حوائج، طلب از او تو براتی
فدای حلق تو اصغر! گَهی که چشم پدر دید
ز قحط آب و ز پیکان چگونه در سکراتی
گَهی چو ماهیِ تشنه کنار ساحل دریا
دمی ز تیر سهشعبه روان به سوی مماتی
ز تشنگی «تتلظی» به روی دست پدر آه
تو مرغ خستهٔ پرپر ز دست جور عُداتی
چو تشنه ساقِی و طفلان کنار نهر فراتند
تو سعدیا نسُرایی دگر چنین کلماتی:
«سل المصانعَ رکبا تهیم فی الفلوات
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی»
تو قاسما نُهِ ذیالحج، شدی به ماه محرّم
زمان برفته ز یادت وَ یا ز فاجعه ماتی!؟
ثواب روضه بکردم نثارِ شیخِ نجابت
بخوان به روح شریفش تو حمدی و صلواتی
قاسم کاکایی
صحرای عرفات، شب نهم ذیالحجه برابر با چهارم تیرماه ۱۴۰۲
#شعر #سروده
#سفرنامه #حج
✅@ghkakaie