eitaa logo
کتابخانه مسجد قبا
210 دنبال‌کننده
801 عکس
89 ویدیو
46 فایل
اینجا فضاییست برای تنفس لابلای ورق های خیال انگیز کتاب ارتباط با مدیر و تمدید کتابها ازطریق آیدی: @Sarbaaazevelaayat ⏰ساعات کاری کتابخانه: روزهای زوج از ساعت ۱۷ تا ۱۹ لینک کانال برای معرفی به هم محله ای هامون .
مشاهده در ایتا
دانلود
📚آسنا و راز کنیسه ✍سمانه خاکبازان 📃۱۵۵صفحه ✂️برشی از کتاب _ما همه چیز را می‌دانیم، بهتر است خودت بگویی. به علی چه پیامی دادی؟🤔😡 صدقیا چشمانش را بست، قیافه آسنا را به یاد آورد و دست نویسی که به او داده بود، چشمانش را باز کرد و گفت: «تو کاری را که میخواهی بکن من هرچه بگویم نتیجه یکی است.» مردخای نگاهی به شمعون کرد و زیرلب گفت: «او اینگونه زبان باز نمی کند.» شمعون با خشم نگاهی به صدقیا کرد و از جا بلند شد. با قدمهایی بلند، میز را دور زد و سیلی محکمی به صورت صدقیا زد و گفت: به علی چه گفتی؟»😡 صدقیا سرش را به سمت شمعون کرد و لبخند زد. شمعون از خشم لرزید. باز دست بلند کرد تا سیلی دیگری به صدقیا بزند که دستش روی هوا ماند. صدقیا دستش را گرفته بود و او هرچه تقلا می کرد نمی‌توانست دستش را از دست او رها کند، خشمگین تر شد و گفت:« می‌دانی کسی را پی آسنا فرستادم؟ گفته ام او را به اینجا بیاورند میخواهم آن قدر جلوی رویت او را شکنجه بدهم تا زبان بازکنی😈 صدقيا صورتش برافروخته شد، مچ دست شمعون را بیشتر فشرد و گفت: «تو برای شریعت موسی حکم علف هرز داری مرا به شکنجه کودکی بیم میدهی؛ در حالی که از هر آزار دادنی منع شدی؟»😒😔 شمعون با خشم دست خود را رها کرد و سیلی محکمی به صورت صدقیا زد آن قدر محکم که از ضرب سیلی‌اش صدقیا به زمین افتاد، بعد نگاهی به اشیر کرد و گفت:«وقت وفا به قولت نرسیده؟🤔... ✳️کتابخانه مسجد قبا @ghobalib📚