🌸همسایه🌸
🌸سایه ات به سرم مستدام باد🌸
✨السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر
یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّة
فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#غزل
🏴یاس معطر🏴
قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی
نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه، پرستوی پرپرش باشی
مدینه، شهر غریبی برای فاطمههاست
نخواست گم شده، چون قبر مادرش باشی
به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را
چو دید، آمدهای سایۀ سرش باشی
اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی
خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید
که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی
که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد
که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی...
کرامتت، همه را یاد او میاندازد
به تو چقدر میآید، که خواهرش باشی
رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست
نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی
خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب
گواه رنج نفسهای آخرش باشی
نخواست باز امامی، کنار خواهر خود...
نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی
📝 #قاسم_صرافان
اینجا کویر خشک و نمکزار شور نیست!
ما در کنار پهنه ی دریا نشسته ایم🌊
🔆هنگامی که خبر ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به ساوه و خبر بیماری او به آل سعد( شیعیان عرب اشعری) رسید، آل سعد تصمیم گرفتند به ساوه بروند و آن حضرت را دعوت کرده و به قم بیاورند . در میان آنها موسی بن خزرج بن سعد اشعری وقتی به کاروان حضرت معصومه رسید، مهار شتر او را ( که آن حضرت در میان محمل سوار بر شتر بود ) گرفت ، و او را به قم آورد، و در خانه خود مهمان نمود.🌿
مردم قم که اکثریت قاطع آنها شیعه بودند، از ورود حضرت معصومه به قم بسیار شادمان شدند.😇
#حضرت_معصومه چشمه جوشان کوثر
#محمدی_اشتهاردی
#موجوددرقفسه
✳️کتابخانه مسجد قبا
@ghobalub📚
📚فاطمهی شهر قم
◾️بیست حکایت از کرامات حضرت معصومه(سلام الله علیها)
✍ابوالفضل هادی منش
📄۱۲۸صفحه
✂️برشی از کتاب:
ناگاه دیدم هیچ خبری از سوزشِ تشنگی در بدنم نیست. برخاستم و نشستم؛ حتّی راه رفتم. به بدنم دست کشیدم.
من کاملاً خوب شده بودم.
به دیدار مادرم رفتم. مادرم صورتش را میخراشید و میگفت: «نه خدایا! پسرم کافر شده😱… او دست از دین خودش برداشته… این چه بلایی بود که به سَرِ ما آمد… ای خدا… مرا بکُش!»
گفتم: «مادر! من شفا گرفتهام، خدا را شکر! من شفا گرفتهام!😧»
خانوادهام مرا از خانه بیرون کردند؛ ولی من به خاندان بزرگی دست یافته بودم.😌
من دیگر حاضر نبودم به هیچ قیمتی از اهل بیت(ع) جدا شوم.😇
نزد علمای شیعه رفتم و شهادتین را گفتم.
به دستور سفیر انگلیس آنقدر شکنجهام دادند که دیگر خواهرم دلش به رحم آمد و خودش را روی من انداخت تا ضربههای کابل آن بیرحمان بر بدنم نخورد🥺
به من خبر دادند که سفیر انگلیس دستور داده تا مرا بکشند. او گفته بود اگر این پسر، جان سالم به در ببرد خیلی از مسیحیها را گمراه خواهد کرد.
ماندن در عراق را صلاح ندیدم و به کمک علمای شیعه و به عشق دیدار حضرت معصومه(س) راهی ایران شدم.
#فاطمه_شهر_قم
#حضرت_معصومه(س)
✳️کتابخانه مسجد قبا
@ghobalib📚