eitaa logo
فتـــح قلّه‌ها بسوی ظهور
818 دنبال‌کننده
773 عکس
406 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢نَقلی که عقول را ربود: تأسّف از تنزّل امر سیاسی ۱. آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با رئیس‌جمهور و هیئت دولت تصریح کردند که دربارۀ «بیشترِ» وزرای پیشنهادیِ‌ رئیس‌جمهور و در مقام مشورت به ایشان گفتم: « ». در این گفته، دو نکته وجود دارد: نخست این‌که ایشان، «همۀ وزرای پیشنهادی» و یا حتی اکثریّت آنها را نمی‌شناختند و تأیید نکردند و این برخلاف روایتی است که مدعی بود «همۀ وزرا» به تأیید ایشان رسیده است و بدین‌جهت باید به همۀ آنها رأی داد؛ دیگر این‌که با وجود آن‌که ایشان دربارۀ بیشترِ وزرای پیشنهادی، شناخت و نظری نداشتند، اما این افراد به «مجلس» معرفی شدند و این یعنی لازمۀ معرفی وزرا به مجلس، «تأیید رهبر» نیست و مجلس باید به‌طور «مستقل» و «مسئولانه» تصمیم بگیرد و تصوّر نکند که معنی مشورت رئیس‌جمهور با رهبر انقلاب این است که اگر مجلس به برخی از وزرا، رأی اعتماد ندهد، این است که در برابر موضع رهبر انقلاب ایستاده است. خطای اخیر رئیس‌جمهور در « » از مشورت با رهبر انقلاب، و همچنین «ساده‌نگری» و «ناپخته‌گی» و «نسجیده‌کاریِ» ‌اکثریّت مجلس در اطمینانِ مطلقِ‌ به نقل رئیس‌جمهور _که هم برخلاف سیره و منطقِ رهبر انقلاب بود و هم ناسازگار با عقلانیّت انقلابی– تبدیل به یک تجربۀ تأسّف‌برانگیز در دولت و مجلس شد. ۲. سخن رهبر انقلاب نشان داد که موضعِ‌ جوانِ‌ نوپایی همچون ، درست بود و به‌اصطلاح،‌ عقلای سیاسی‌کارِ ‌اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، ره به خطا بردند و نامعقول و کودکانه عمل کردند؛ درحالی‌که در طول یک هفته، وی را به نام‌طلبی و تندروی و خودنمایی متهم کردند و در جهت او کوشیدند. او درست عمل کردند، اما مخالفان پُرمدعایش، نشان دادند که از « »، بهرۀ ناچیز دارند؛ هرچند سال‌هاست که در عرصۀ سیاسی و مجلس، حضور دارند. بسیار در همه‌جا بوده‌اند اما اندک آموخته‌اند؛ مدعی‌اند، اما تهی‌دست هستند؛ از عقلانیّت انقلابی -که به هر بهانه بر زبان خویش، لفظ آن را جاری می‌کنند- جز همین لفظِ‌ القاشده و رسانه‌ای، درک و تحلیلی ندارند؛ و در اثر یک نطقِ‌ بی‌منطقِ‌کوتاه، هیجان‌زده و اغوا می‌شوند و استدلال‌ها و شواهد را به‌راحتی کنار می‌گذارند. وقتی مجلس در چنین موقعیّت ساده و پیش‌پاافتاده‌ای، این‌چنین «عاجز» و « » و «زودباور» است، در موقعیّت‌های دشوار و پیچیدۀ سیاسی، هرگز نمی‌توان به آن تکیه کرد. باید به حال انقلاب گریست که امر سیاسی در آن این‌قدر تنازل یافته که اکثریّت نمایندگان مجلسش، از عوامِ کوچه‎‌وبازار، «سطحی‌تر» و «احساسی‌تر» نظر می‌دهند. اگر معرکه‌ای رخ بدهد که حیات و تقدیر انقلاب به آن وابسته باشد، هرگز نمی‌توان به چنین مجلسی دل‌خوش داشت؛ زیرا به‌آسانی می‌توان آن را به بازی گرفت و با یک نقل‌قولِ بی‌اساس، رأی آن را جابجا کرد. این وضع به آن معنی است که حتی در میان نیروهای سیاسی نیز، عقلانیّت رو به ضعف و کاستی نهاده و کج‌روایت‌ها می‌توانند اینان را نیز در بازیِ ساخته‌گیِ خویش، هضم کنند. ۳. به‌عنوان یک برداشت راهبردی و پهن‌دامنه باید گفت امر سیاسی در جامعۀ کنونی، سخیف و سطحی و فرومایه شده و عقول در برابر احساسات، زانو زده‌اند و تفکّر مستقل و خلاف‌آمد، به انحطاط کشیده شده است. همه‌چیز به «روایت» وابسته شده و هرکه بتواند جریان رسانه‌ای بیافریند و موج روایتی ایجاد کند، برنده خواهد بود. دیگر «استدلال»، مؤثّر نیست، بلکه بی‌منطقی و قشری‌گری و تعصّب و لجاجت و هیجان‌زدگی، رایج گردیده است. تنها صدایی که شنیده نمی‌شود، استدلال است. به‌آسانی می‌توان دروغ گفت و انتخاب شد. کسی دربارۀ «صدق» و «کذب»، پرسش نخواهد کرد و «دلیل» نخواهد طلبید. «تفکّر»، دچار بن‌بست شده و این در سیاست، بیش از همه‌جا خود را نشان می‌دهد. امر سیاسی، به ، فروکاهیده شده و نظریۀ مردم‌سالاریِ‌ دینی، استحاله شده است. هرکه به معیارهای اصیل انقلاب، متعهدتر و وفادارتر است، تندرو و افراطی و متحجّر خوانده می‌شود و بوقلمون‌صفت‌های دَم‌دَمی‌مزاج و آفتاب‌پرست‌های رنگ‌پذیر، به مظهر عقلانیّت انقلابی یا اصلاح‌طلبیِ ‌مردم‌گرا تبدیل شده‌اند. الفاظ با معانیِ حقیقی‌شان بیگانه شده‌اند تا ، به سیاستِ‌ معطوف به قدرت تبدیل شود. امر سیاسی در اینجا، مبتنی بر مردم‌سالاری است، اما برآمده از منطق و عقلانیّت نیست، همچنان‌که نسبتی با انقلابی‌گریِ‌ مؤمنانه ندارد. هنگامی‌که سازوکارهای تعلیم و تربیت دینی، علیل شوند و نفسانیّت در سیاست، جولان بدهد،شاید بتوان از مردم‌سالاری سخن گفت، اما نمی‌توان از مردم‌سالاریِ ‌دینی سخن گفت. و این مرض تا جایی پیش می‌رود که حتی مجلسی که باید عصارۀ ملّت باشد، به تجلّی‌گاهِ فروبستگیِ‌ عقلانیّت و استقلال نظر تبدیل می‌گردد. 🌐 @ghoghnuos13 ─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
فتـــح قلّه‌ها بسوی ظهور
💢نَقلی که عقول را ربود: تأسّف از تنزّل امر سیاسی ۱. آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با رئیس‌جمهور
💢انقلابی‌هایی که استحاله شدند: تحجر ما، یا تجدد آنها؟! 👈۱. برخی می‌گویند نباید «برچسب» زد و مقصودشان این است که از جمله نباید تعبیر « » را به کار برد. من تعبیر «لیبرال‌های مذهبی» را از استاد مطهری آموخته‌ام و می‌دانم که تحلیل جهان انسانی و اجتماعی، مبتنی بر «مفاهیم» است. ما با مفاهیم سخن می‌گوییم. این «مفاهیم» را نمی‌توان با تعبیرِ منفیِ «برچسب»، کنار زد. این مفاهیم -یا به بیان منتقدان، برچسب‌ها- اگر تطبیق بر مصداق دارند، خطا نیستند. نباید گفت مفهوم به کار نبرید، بلکه باید دلیل بر «انطباق مفهوم بر مصداق» طلبید. برخی به جای اینکه در مقام اثبات و ابطال «کیفیّت انطباق» باشند، بی‌درنگ تعبیر برچسب را به کار می‌برند تا «سنخ‌بندی» نشوند و در «بی‌مکانی» و «بی‌موقعیّتی»، حس آرامش داشته باشند. می‌خواهند کنند اما در «جا»یی قرار نداشته باشند و فقط بتوانند به دیگری‌های ثابت‌شده و مستقر، حمله کنند. در این روش گفتگو، ما با حریفی مواجه خواهیم بود که سیّال و ژله‌ای است و در سایۀ ابهام و تاریکی نشسته است. ازاین‌رو، او می‌تواند به نقد ما بپردازد، ولی ما باید نظاره‌گر و منفعل باشیم؛ چون طرف مقابل، «تعیّن» و «استقرار»ی ندارد که بتوان آن را به چالش کشید. به‌هرحال، تردیدی در میان نیست که ، خواه‌نا‌خواه، برآمده از ها هستند و اگر علوم انسانی با معرفت عامیانه، دو تفاوت داشته باشد، یکی از آنها، همین مفهوم‌سازی‌هاست. 👈۲. من با بخش‌های دگرگون‌شدۀ جریان انقلابی، گفتگو کردم و به نتیجه نرسیدم؛ چون مسأله، «سلیقه» نیست و به واقع، به «دو نظام فکریِ مختلف» تبدیل شده‌ایم. جریان انقلابی، دو لایه شده است و این یک واقعیّت است. هیچ‌یک از دو طرف، همدیگر را قبول ندارند و برنمی‌تابند. این شکاف فکری، یک حقیقت است و قابل تقلیل‌دادن به سلیقه نیست. وضعی که پدید آمده بدین صورت است که پاره‌ای از در طول دو دهۀ اخیر، به سوی فضای فکریِ اصلاح‌طلبی، گذار تدریجی داشته و هویّت جدیدی به دست آورده است. ازاین‌رو، ما اکنون در مواجهه با این بخش از جریان انقلابی، باید به همان اشکال‌ها و مناقشه‌هایی پاسخ بدهیم که جریان اصلاح‌طلبی از دهۀ هفتاد به این سو، مطرح کرده است. براین‌اساس، مشاهده می‌کنید که مناظره‌ها و مواجهه‌های این بخش استحاله‌شده از جریان انقلابی با جریان اصلاح‌طلبی، به تضارب و تقابل جدّی نمی‌انجامد و این دو در بسیاری از زمینه‌ها، توافق فکری دارند. روشن است که جریان اصلاح‌طلبی، همچنان بر بنیان‌های فکریِ آغازین خویش، وفادار است و تعدیل نشده، پس این بخش از نیروهای انقلابی هستند که به آنها نزدیک شده‌‌اند. 👈۳. بزرگ‌ترین مسأله‌ای که در دو سال اخیر، به گسست درونیِ فزاینده در جریان انقلابی انجامید، اغتشاش ۱۴۰۱ بود. درحالی‌که بخش اصیلِ جریان انقلابی، این اغتشاش را یک توطئۀ بیرونی و طراحی‌شده قلمداد کرد که معطوف به سبک زندگی است و می‌خواهد از این طریق، جامعه را در برابر حاکمیّت قرار بدهد، اما جریان اصلاح‌طلبی که از مدّت‌ها قبل، تحرّکات رسانه‌ای و تخریبی خویش را آغاز کرده بود، ادّعا کرد که از لحاظ عملی، مواجهۀ نظام در قالب گشت ارشاد ، علّت این اغتشاش بود؛ و از لحاظ نظری نیز، دیگر باید و ارزشی را در جامعه پذیرفت و دین‌داری را اصل و الگو تصوّر نکرد. برای جریان انقلابیِ اصیل، روشن بود که گشت ارشاد، یک بهانه و دستاویز است و نه علّت و ریشه، و مسأله این است که نیروهای تجدّدی، در پی هستند و منطق «نه به حجاب اجباری»، منطق مخالفت با نحوۀ برخورد و راهکار حل مسأله نیست، بلکه منطقی است که می‌خواهد با ، دست تصرّف به دراز کند. طبق آمار یکی از نهادهای فرهنگی، چهل درصد از ، پیش از واقعۀ ۱۴۰۱ بوده است. این یعنی یک «روند» در طول دهۀ نود در جریان بوده که ارتباطی هم با گشت ارشاد نداشته است. زمانی که گشت ارشاد بود، باز هم کشف حجاب بود و اینک هم هست. کشف حجاب، واکنش به گشت ارشاد نیست، بلکه یک « » است؛ یعنی از بیرون، القا و تلقین می‌شود. در هر زمینه‌ای می‌توان با ارجاع به چند خطای موردی، واکنشی در حد کشف حجاب را مستند به آن کرد و گفت چون چنین کردیم، چنان شد. کسانی در درون جبهۀ انقلاب که کشف حجاب را حاصل گشت ارشاد می‌انگارند، تصوّری از واقعیّت‌های و روایتی و رسانه‌ای در دهۀ نود که مستقل از گشت ارشاد به جریان افتاد، ندارند و بی‌پروا، همان سخنِ را تکرار می‌کند. 🌐 @ghoghnuos13 ─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─