eitaa logo
سیمای قهستان
1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
49 فایل
کانال تبیین گری و امید آفرینی ، سیاسی_اقتصادی_فرهنگی_اجتماعی سرگرمی @ghohestan ارتباط با ما @Helpers_Khorasanii
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺ابیاتی که مصرع دوم آنها مشهور شدن🌺 میدونستین این ضرب المثلهایی ک استفاده میکنیم، خیلی‌هاشون مصرعی از یک بیت بودن ☺️☺️😉 ♨️ پیشنهاد حفظ ♨️ ۱- گر دایره‌ی کوزه ز گوهر سازند از کوزه همان برون تراود که در اوست ( بابا افضل ) ۲- با سیه دل چه سود گفتنِ وعظ نرود میخ آهنین در سنگ . . . ( سعدی) ۳- هر دم که دل به عشق دهی، خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ( حافظ) ۴- چنین است رسم سرای درشت گهی پشت به زین و گهی زین به پشت ( فردوسی ) ۵- امیدوار بُوَد آدمی به خیر کسان مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان ( سعدی) ۶- صوفی نشود صافی، تا در نکشد جامی بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی ( سعدی ) ۷-در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یارب! مباد آن که گدا معتبر شود ( حافظ) ۸-در محفل خود راه مده همچو منی را افسرده ‌دل، افسرده کند انجمنی را ( قائم مقام ) ۹- مرو به هند و بیا با خدای خویش بساز به هر کجا که روی، آسمان همین رنگ است ‌ ( صائب اصفهانی ) ۱۰-خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته در آید ( حافظ ) ۱۱-زلیخا مُرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی؛ چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ( صائب اصفهانی ) ۱۲- زلیخا گفتن و یوسف شنیدن شنیدن کی بُوَد مانند دیدن ( عطار ) 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 https://eitaa.com/ghohestan
✅️ در زمان گذشته مردم براي اينکه نشان دهند نامه يا دست خطي که نوشته اند متعلق به انهاست، انتهاي آن را مهر مي کردند. در روي اين مهر ها اسم شخص صاحب نامه نوشته شده بود که مثلا اگر شخص حاکم بود در بالاي آن لفظ "الملک الله "و شعري که حاکي نام شاه بود بر روي مهر کنده مي شد.مردم عادي و طبقات فرودست فقط نام خود بر روي مهر ذکر مي کردند. در برخي دهات مردم آنقدر فقير بودند که مهر را نه از آهن يا چوب بلکه از صابون و يا کشک درست مي کردند و وقتي در انتهاي نامه اي چنين مهري بود، معلوم مي شد که شخص صاحب نامه فرد معتبري نيست و مي گفتند :"مهرش کشکي است. " از آنجا اصطلاح "کشکي حرف مي زند "در ميان مردم رايج شد، که منظور آن است حرف هاي گوينده، آن بي پايه و اساس است و اعتبار چنداني ندارد. سیمای قهستان https://eitaa.com/ghohestan
📗ما پوستين ول كرديم ، پوستين ما رو ول نمی‌كنه ▫️سيلابی از كوهستان جاری شده بود و از رودخانه می‌گذشت . مرد بی نوائی از آنجا عبور می‌كرد ، چيزی در آب شناور ديد و فكر كرد خيک يا پوستينی در آب شناور است مرد لخت شد و خودش را به آب زد به اين اميدكه آن‌را بگيرد و با فروشش چيزی برای خود بخرد. ▪️ولی آنچه سيلاب آورده بود نه پوستين بود و نه خيک روغن ، بلكه يک خرس زنده بود كه در سيلاب گرفتار شده بود.خرس دست و پا می‌زد تا دستش را به چيزی بند كند . همين كه مرد نزديک شد و دستش را دراز كرد كه پوستين را بگيرد ، خرس برای نجاتش به او چسبيد . مردم ديدند كه مرد نيز همراه سيل پيش می‌رود فرياد زدند : اگر نمی‌توانی پوستين را بياوری ولش كن و برگرد. ▫️مرد جواب داد : بابا ، من پوستين را ول كردم ، پوستين مرا ول نمی‌كند . ▪️اين مثل هنگامی استفاده می‌شود كه فردی به اميد سودی در كاری دخالت كند و در آن گرفتار شود . و اگر كسی به او نصيحت كند كه از خير اين كار بگذر برای دفاع از خود اين مثل را استفاده می‌كند . سیمای قهستان @ghohestan