eitaa logo
هر روز یک آیه تا هفده سال
4.1هزار دنبال‌کننده
572 عکس
111 ویدیو
3 فایل
ختم قرآن در هفده سال . هر روز یک آیه . بهترین روش قرآن خوانی در عصر ماشینی .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 یک زیبا از تحقیقات 🔰در این تجربه‌ی نزدیک به مرگ, علاوه بر عناصر اصلی ان‌دی‌ئی شاهد اشاراتی به زندگی‌های متوالی, انتخاب آزادانه در تولد, حمایت راهنما و احتمالا گروه روحی هستیم. 🔰▪️ دکتر پرنیا در کتاب خود با عنوان «حذف مرگ» می‌نویسد: کامل‌ترین مورد «تجربه نزدیک به مرگ» مورد زنی از اولین گروه تحقیقاتی من است, که به طور دقیق از «وجودی کامل» سخن می‌گفت, که او را در طول مدت این تجربه راهنمایی و هدایت کرده بود. در هنگام مصاحبه به من گفت نمی‌توان احساسات لطف و عشق و مهربانی عمیقی را که از آن وجود ساطع می‌شد, به زبان آورد. این زن که در اثر بارداری خارج از رحم دچار خون‌ریزی وسیع داخلی شده بود, بعد از کمک خواستن از یکی از دوستانش از حال رفته بود. او می‌گوید: 🔰«ناگهان دریافتم کنار خودم ایستاده‌ام و به رشته‌ای نگاه می‌کنم که مرا به جسمم متصل می‌ساخت. با خودم فکر می‌کردم که چقدر نازک و شکننده است. کسی کنارم بود. احساس امنیت کردم و حس کردم می‌توانم به او اعتماد کنم. او به من گفت که رشته اهمیتی ندارد و نباید نگران شکنندگی آن باشم.به سمت نور هدایت شدم, این وضعیت شبیه نوعی خلاء بود که می‌توانستم در آن پرواز کنم, یا بهتر است بگویم در آن احساس بی‌وزنی می‌کردم. تجربه‌ای بسیار عجیب بود. در طول سفر همچنان به عقب نگاه می‌کردم تا مطمئن شوم همراهم در کنارم است, ولی در پایان سفر به نوعی متوجه شدم که دلم می‌خواهد به حرکت ادامه بدهم و به انتها برسم. 🔰هنگامی که به نور رسیدم, موجودات نورانی دیگری را دیدم و آنها به آرامی مرا به سمت مرور زندگی‌ام هدایت کردند.در این تجربه دیگران قضاوتم نمی‌کردند, خودم این کار را انجام می‌دادم. حضور خودم, می‌توانست ذهنم را بخواند و راهی برای پنهان کردن افکارم وجود نداشت. با تجربه کردن رنجی که دیگران به خاطر اعمالم متحمل شده بودند, به آرامی به اشتباهاتم پی بردم. گیج شده بودم چون همه چیز بسیار عجیب به نظر می‌رسید. هرگز به واژه‌ی «مرگ» اشاره نشد, ولی به نوعی پی بردم در جایی هستم که ارواح کسانی که به تازگی از دنیا رفته‌اند, در آن قرار می‌گیرند... 🔰سوالات بسیاری به ذهنم خطور می‌کرد, چطور, چرا؟ فقط یک دل‌درد ساده داشتم و این درد جانم را تهدید نمی‌کرد. ارواح به من گفتند که باردار بوده‌ام. پیش از این از بارداری‌ام اطلاعی نداشتم. فکر می‌کردم این تنها یک دل‌درد ساده بود. همچنین به من گفتند که روح فرزندم ابتدا رضایت داده بود که متولد شود و سپس تغییر عقیده داده بود... او قبلا در زندگی عذاب فراوانی دیده بود و هنوز نمی‌توانست بار دیگر با زندگی مواجه شود. شاید در آینده با عشق و دل‌گرمی دوباره به زندگی بازگردد. 🔰از آنها خواستم اجازه بدهند روح او را ببینم و برایش توضیح بدهم که در کنار من و همسرم عشق را خواهد شناخت. ما مدت‌ها امیدوار بودیم دوباره صاحب فرزندی شویم. وقفه‌ای ایجاد شد و می‌شد حدس زد روحی که با من در تماس بود در حال مشورت است. کمی بعد با هم صحبت کردیم. روح بیچاره, واقعا ترس را حس کردم. او در میان برادران نورانی خود که با عشق از او حمایت می‌کردند احساس امنیت می‌کرد. از آنها پیام رسید که "روزی خواهد آمد, در مورد او صبوری به خرج دهید."... 🔘 کتاب , دکتر سام پرنیا, ترجمه مریم تقدیسی, ص 141-143 ──═ 🧚‍♀ ═── ✔️⬇️ [ @Zendegi_pasaz_marg ]