eitaa logo
#قران_بهشتِ_زندگی
46 دنبال‌کننده
134 عکس
24 ویدیو
1 فایل
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «32» و البتّه ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان قرار داديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃 ۶۵_سوره_طه قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَىٰ (ساحران) گفتند: «ای موسی! آیا تو اول (عصای خود را) می‌افکنی، یا ما کسانی باشیم که اول بیفکنیم؟!» 🔴 خلاصه ای از ماجرای حضرت موسی (ع) و فرعون ...... پس از آنکه بین فرعون و حضرات موسی (ع) و هارون (ع) مناظراتی خصوصی برگزار شد و ایشان فرعون را به حق دعوت کردند و او نپذیرفت، قرار بر این شد تا در میدان شهر و در پیش دیدگان عموم مردم، رویارویی مبارزه گونه بین معجزهء الهی حضرت موسی (ع)، یعنی همان تبدیل شدن عصا به اژدها، و سحر ساحران بر پا گردد. در ابتدای این رویارویی، و مطابق با آیهء مورد بحث، ساحران از حضرت موسی (ع) سوال کردند که : آیا اول شما شروع میکنید؟ یا ما شروع کنیم؟ لذا به فرمان الهی، حضرت موسی(ع) چنین مقرر کرد که ساحران شروع کننده باشند و ...... 🌺🍃 ساحران در عهد فرعون لعین چون مری کردند با موسی بکین لیک موسی را مقدم داشتند ساحران او را مکرم داشتند زانک گفتندش که فرمان آن توست گر همی خواهی عصا توفکن نخست گفت نی اول شما ای ساحران افکنید آن مکرها را درمیان این قدر تعظیم دینشان را خرید کز مری آن دست و پاهاشان برید ساحران چون حق او بشناختند دست و پا در جرم آن در باختند 🔴 یکی از اصولی که عارفان، بر آن تأکید کرده‌اند و سالکان طریقت را ملزم به رعایت آن دانسته‌اند، «ادب» است. مولانا نیز به‌عنوان عارفی بزرگ بر این باور است که نه تنها انسان بلکه تمامی مظاهر خلقت ملزم به رعایت ادب، یا همان حفظ حدودند، و تخطی از آن، توأم با مکافات خواهد بود. ادب مورد نظر مولوی تنها شامل ادب در گفتن و نشستن نیست، بلکه حیطهء گسترده‌تری چون ادب باطنی، ادب عاشقی و ادب الهی را شامل می‌شود که باید نسبت به حق، و مردان حق مراعات گردد. 🔴🔴 لذا مطابق با ابیات فوق و منطبق با آیهء مورد بحث، آنچه موجب گشت تا طبق آیات ۷۰ الی ۷۳ سورهء طه، ساحران به موسی و هارون، و فی الواقع به خدای موسی و هارون ایمان آورده و سرانجام رستگار شوند، همان "ادبی" بود که ایشان در مقابل حضرت موسی ابراز کرده و بقول معروف به ایشان "بفرما زدند"!!! 🌺🍃 از خدا جوییم توفیق ادب بی‌ادب محروم گشت از لطف رب بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد بلک آتش در همه آفاق زد 🔴 و مطابق با سفارشات مکرر و مؤکد ائمهء معصومین نیز، در مناجات و ادعیه و .... میباید نهایت ادب و خضوع و خشوع و فروتنی را در پیشگاه حضرت احدیت؛ نه تنها به ظاهر، که در باطن، دارا بود. 🌺🍃 حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه هر که را نیست ادب، لایق صحبت نبود @ghoran_marefat_zendegi
۲۰۶ 🌺🍃 @ghoran_marefat_zendegi ❇️ کسی گفت که چیزی را از یاد برده‌ام!!! فرمود: در این دنیا اگر همه چیز را فراموش کنی باکی نیست! تنها یک چیز را نباید از یاد ببری: تو برای کاری به دنیا آمدی، که اگر آن را به انجام نرسانی، هیچ کاری نکرده‌ای! پس: ✅ یاد بگیریم و یادمان باشد که: 1⃣2⃣ هیچ مخلوقی، اعم از جماد و نبات و حیوان؛ و علی‌الخصوص هیچ انسانی بعنوان اشرف مخلوقات و خلیفةالله، از سوی خدای خالق، بدون هدف خلق نشده. 🔴 به بپیوندید @ghoran_marefat_zendegi ۲۰۶ 🌺🍃
@NASIMe_SABAA "هوالهو" ۶۱ 🌺🍃 داستان سلیمان نبی و نوروز، رسم خوردن ماهی در نوروز، و سنت سیزده بدر 🌺🍃 یکی از جذاب ترین تعبیرات "نفس و عشق"، قصهء دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است. قصه چنین است که سلیمان فرزند داوود، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها میساختند (۱۳) 🔴 این دیوان، در واقع همان لشگریان نفسند که اگر آزاد باشند، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و تحت فرمان سلیمان روح آیند، خادم دولتسرای عشق شوند. 🌺🍃 روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت. دیوی از این واقعه باخبر شد. خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد. کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند (چرا که از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته، دیوی بیش نیست. اما خلق او را انکار کردند و سلیمان که به مُلک اعتنایی نداشت و در عین سلطنت خود را "مسکین و فقیر" میدانست، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد. ✅ دلی که غیب‌نمای است و جام‌جم دارد ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟ 🌺🍃 اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و مُلک بر او مقرر شد، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد، آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند. چون مدتی بدینسان بگذشت، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند : ✅ که زنهار از این مکر و دستان و ریو به جای سلیمان نشستن چو دیو 🌺🍃 و بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند. ✅ اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیس و حیل، دیو سلیمان نشود ✅ بجز شکر دهنی، مایه هاست خوبی را به خاتمی نتوان زد دم از سلیمانی ✅ خلق گفتند این سلیمان بی صفاست از سلیمان تا سلیمان فرق هاست 🌺🍃 و در این احوال که سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت، روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد. سلیمان به شهر نیامد، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی، بیرون شهر است. 🌺🍃 پس در سیزده فروردین بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند. و این روز، بر خلاف تصور عامه، روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز "سلیمان‌بهار" است و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید. 🌺🍃 و شاید رسم ماهی خوردن در نوروز، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است و از همین روی: 🔴 🌺🍃 نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار میآید و چراغ دل را می افروزد: ✅ ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی ✅ برگرفته از گفتار استاد الهی قمشه ای؛ با تلخیص و تطویل 🌺🍃🌺🍃 و ..... عرض تبریکات صمیمانه و خالصانه بمناسبت تحویل سال خورشیدی و آرزوی بهترینها برای همهء عزیزان و بزرگواران 🍃🌺🍃🌺
۳۲۰ 🌺🍃 @ghoran_marefat_zendegi ✅ یاد بگیریم و یادمان باشد که: 1⃣3⃣ این نماز، آخر برای آن نیست که همه روز قیام و رکوع و سجود کنی. الّا غرض ازین آن است که میباید آن حالتی که در نماز ظاهر میشود، پیوسته با تو باشد؛ - اگر در خواب باشی، - و اگر بیدار باشی، - و اگر بنویسی، - و اگر بخوانی، در جمیع احوال، خالی نباشی از یاد حق تا "هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ"۱ باشی. ۱- ✳️ ۲۳_سوره_معارج خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قل هوالله کارشان بی خوشا آنانکه بهشت جاودان بازارشان بی 🔴 به بپیوندید @ghoran_marefat_zendegi ۳۲۰ 🌺🍃
و خداوند این بار بشری آفرید از خاک و آب، از گِل. سپس از روح خود در این دمید تا را خلق کند. سپس همه‌چیز را به او یاد داد؛ همه‌چیز، الا یک چیز! آنگاه با وی پیمان بست که به درخت و نزدیک نشود. آدم با وسوسه‌ای فریفته شد، و خود با خدا را کرد؛ پس شد و به زمین آمد، تا آن یک چیز باقیمانده را نیز یاد بگیرد. و آن بود. امید که ما نیز از انسانیت فعلی خود، به فطرت اولیه یعنی آدمیت برگردیم. همان جایگاهی که آنقدر والا بود که مورد ی ملائک قرار گرفتیم دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز و دد ملولم و انسانم آرزوست تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین زیباست نشان آدمیت رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت https://www.instagram.com/tv/CISyviHnRVn/?igshid=p8s4pftxcfhc
"هوالهو" ۶۱ 🌺🍃 داستان سلیمان نبی و نوروز، رسم خوردن ماهی در نوروز، و سنت سیزده بدر 🌺🍃 یکی از جذاب ترین تعبیرات "نفس و عشق"، قصهء دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است. قصه چنین است که سلیمان فرزند داوود، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها میساختند (۱۳) 🔴 این دیوان، در واقع همان لشگریان نفسند که اگر آزاد باشند، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و تحت فرمان سلیمان روح آیند، خادم دولتسرای عشق شوند. 🌺🍃 روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت. دیوی از این واقعه باخبر شد. خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد. کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند (چرا که از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته، دیوی بیش نیست. اما خلق او را انکار کردند و سلیمان که به مُلک اعتنایی نداشت و در عین سلطنت خود را "مسکین و فقیر" میدانست، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد. ✅ دلی که غیب‌نمای است و جام‌جم دارد ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟ 🌺🍃 اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و مُلک بر او مقرر شد، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد، آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند. چون مدتی بدینسان بگذشت، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند : ✅ که زنهار از این مکر و دستان و ریو به جای سلیمان نشستن چو دیو 🌺🍃 و بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند. ✅ اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیس و حیل، دیو سلیمان نشود ✅ بجز شکر دهنی، مایه هاست خوبی را به خاتمی نتوان زد دم از سلیمانی ✅ خلق گفتند این سلیمان بی صفاست از سلیمان تا سلیمان فرق هاست 🌺🍃 و در این احوال که سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت، روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد. سلیمان به شهر نیامد، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی، بیرون شهر است. 🌺🍃 پس در سیزده فروردین بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند. و این روز، بر خلاف تصور عامه، روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز "سلیمان‌بهار" است و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید. 🌺🍃 و شاید رسم ماهی خوردن در نوروز، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است و از همین روی: 🔴 🌺🍃 نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار میآید و چراغ دل را می افروزد: ✅ ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی ✅ برگرفته از گفتار استاد الهی قمشه ای؛ با تلخیص و تطویل 🌺🍃🌺🍃 و ..... عرض تبریکات صمیمانه و خالصانه بمناسبت تحویل سال خورشیدی و آرزوی بهترینها برای همهء عزیزان و بزرگواران 🍃🌺🍃🌺
"هوالهو" ۶۱ 🌺🍃 داستان سلیمان نبی و نوروز، رسم خوردن ماهی در نوروز، و سنت سیزده بدر 🌺🍃 یکی از جذاب ترین تعبیرات "نفس و عشق"، قصهء دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است. قصه چنین است که سلیمان فرزند داوود، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها میساختند () 🔴 این دیوان، در واقع همان لشگریان نفسند که اگر آزاد باشند، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و تحت فرمان سلیمان روح آیند، خادم دولتسرای عشق شوند. 🌺🍃 روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت. دیوی از این واقعه باخبر شد. خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد. کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند (چرا که از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته، دیوی بیش نیست. اما خلق او را انکار کردند و سلیمان که به مُلک اعتنایی نداشت و در عین سلطنت خود را "مسکین و فقیر" میدانست، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد. ✅ دلی که غیب‌نمای است و جام‌جم دارد ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟ 🌺🍃 اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و مُلک بر او مقرر شد، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد، آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند. چون مدتی بدینسان بگذشت، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند : ✅ که زنهار از این مکر و دستان و ریو به جای سلیمان نشستن چو دیو 🌺🍃 و بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند. ✅ اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیس و حیل، دیو سلیمان نشود ✅ بجز شکر دهنی، مایه هاست خوبی را به خاتمی نتوان زد دم از سلیمانی ✅ خلق گفتند این سلیمان بی صفاست از سلیمان تا سلیمان فرق هاست 🌺🍃 و در این احوال که سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت، روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد. سلیمان به شهر نیامد، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی، بیرون شهر است. 🌺🍃 پس در سیزده فروردین بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند. و این روز، بر خلاف تصور عامه، روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز "سلیمان‌بهار" است و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید. 🌺🍃 و شاید رسم ماهی خوردن در نوروز، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است و از همین روی: 🔴 🌺🍃 نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار میآید و چراغ دل را می افروزد: ✅ ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی ✅ برگرفته از گفتار استاد الهی قمشه ای؛ با تلخیص و تطویل 🌺🍃🌺🍃 و ..... عرض تبریکات صمیمانه و خالصانه بمناسبت تحویل سال خورشیدی و آرزوی بهترینها برای همهء عزیزان و بزرگواران 🍃🌺🍃🌺