eitaa logo
قرآن وسنت
239 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
783 فایل
#‌ترتیل‌و‌تفسیر‌قرآن #عترت_ولایت_معصومین #روایات‌و‌داستانهای‌جذاب‌و‌کوتاه #تحلیل_سیاسی #گلچین‌نکات #سیره‌علما #شهدا گاهی#طنز @ghoranvasonat کانال دوم: @dastanezibaa #کانال_داستان_زیبا🌺🌷🌸 کانال سوم: #روانشناسی @ravan110 🌺🌸 تبلیغ و تبادل نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 یاران و شاگردان امام (ع) .. حافظان میراث برای مردم از مشهورترین نماینده و صحابی .. (ع) (ع) (ع) @ghoranvasonat🌺🌾🌺🌾🌺🌾
🍒‍ مناظره شگفت آور شاگرد امام صادق علیه السلام: 🔸نقل است که هشام بن حکم یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعی قرن دوم در علم ، شاگرد (ع) و (ع) بود. ماجرای یکی از مناظره های او چنین است که هشام خود برای امام صادق(ع) نقل میکند: 🌺 به من خبر دادند که عمرو بن عبید روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش می نشیند، در باره بحث می کند و عقیده در باره امام را بی اساس و باطل می شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود، به همین سبب به بصره رفتم. وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. وقتی نشستم، -به عمرو بن عبید گفتم: ای مرد دانشمند، 👌 من غریبم، اجازه می دهید چیزی بپرسم؟ -گفت: آری. گفتم: آیا شما چشم دارید؟ - گفت: پسرجان این چه پرسشی است، چرا در باره چیزی که می بینی می پرسی؟ - گفتم: استاد عزیز پوزش می خواهم. پرسشهایم این گونه است، خواهش می کنم، پاسخ دهید. - گفت: گرچه پرسشهایت است، ولی آنچه می خواهی بپرس‼️ - گفتم: آیا چشم دارید؟ 👁 - گفت: آری. پرسیدم: با آن چه می کنی؟ گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم. - گفتم: آیا بینی داری؟ - گفت: آری. گفتم: از آن چه بهره ای می بری؟ گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می کنم. - گفتم: آیا زبان داری؟ 👅 - گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: طعم اشیا را می چشم. - گفتم: آیا شما گوش دارید؟👂 - گفت: آری. گفتم: از آن چه سود می بری؟ گفت: به آن صداها را می شنوم. - گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟❤️ - گفت: آری. گفتم: دل برای چیست؟ گفت: به وسیله دل (مرکز ادراکات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد، تشخیص میدهم، اشتباههایم را برطرف می کنم و درست را از نادرست تشخیص می دهم. - گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟ - گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟ - گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می دهد تا تردیدش برطرف شود. - گفتم: پس خداوند، دل را برای اعضا گذاشته است.😊 گفت: آری. - گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت: آری، چنین است. - گفتم: شما می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام و به او مراجعه کنند نگذاشته است، پس چگونه ممکن است بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟ 😉 🔸عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: تو هشام بن حکم هستی؟... ; سپس مرا در آغوش گرفت; به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.🙃 🌺 حضرت صادق(ع) از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. 📚منبع : { کافی ج 1 ح 3 } -کانال احادیث ائمه اطهار @ghoranvasonat
هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
⭕️ محمد بن مسلم ثقفی از امام باقر (ع) آورده است که فرمودند: «اگر مردم ارزش و پاداش زیارت حسین (ع) را بدانند، از اشتیاق قالب تهی کرده و از حسرت فراوان جانشان متلاشی خواهد شد!» محمد بن مسلم عرضه داشت: مگر فضیلت آن چیست؟ فرمودند: «اگر کسی با شوق به زیارت آن حضرت بشتابد، خداوند پاداش هزار حج و عمره‌ی پذیرفته شده، اجر هزار شهید از شهدای بدر، ثواب هزار روزه دار و هزار صدقه‌ی مقبوله و پاداش آزاد سازی هزار برده در راه خدا را به وی خواهد داد! و تا یک سال از هرگونه گزندی به ویژه شیطان محفوظ خواهد ماند؛ خداوند نیز فرشته‌ای را بر او می‌گمارد که حافظ جان او از چهارسو خواهد بود. اگر در همان سال از دنیا رفت؛ فرشتگان رحمت الهی در غسل و تدفین او شرکت جسته و برای او طلب آمرزش می‌نمایند؛ او را تشییع کرده و تا قبر همراهی می‌کنند و برای او استغفار می‌نمایند؛ قبرش را گشاده می‌کنند و خداوند نیز او را از فشار قبر و ترس از نکیر و منکر ایمن می‌گرداند؛ دری را از بهشت به روی او می‌گشاید و در قیامت نامه ‌ی اعمالش را به دست راستش خواهد داد؛ نورانیتی را در چهره‌ی او قرار می‌دهند که مشرقین را روشن می‌گرداند و هاتفی ندا سر می‌دهد که این شخص از زائران حسین بن علی (ع) است که با شوقی سرشار حضرتش را زیارت نموده است؛ آنگاه همگی آرزو می‌کنند که ای‌کاش از زائرین حسین (ع) بودند. کامل الزیارات ص ۱۴۲ #کربلا #محرم_الحرام #احادیث#خانواده#ایران#نماز#قرآن#غدیر 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh 🔜
✅خالصانه و متعهدانه کار کنیم.... 🌺وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجَْعَل لَّهُ مخَرَجًا 🌺وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحتَسِب هر كس تقواى الهى پيشه كند، راه نجاتى براى او فراهم مى‏ كند، و او را از جايى كه ندارد روزى مى‏ دهد. 🔰[ الطارق آيه 2 و 3 ] 🌷 : بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی، استاد علامه حلی است کتابی در رّد مذهب امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم می‌خواند و آنان را به شيعه بدبين مي كرد، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه او را ردّ نماید، آن را به کسی نمی‌داد که نسخه‌ای بردارد. 🌸علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و ردّ کند. 👌ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او دهد. آن شخص چون نمی‌خواست که دست ردّ به سینه علامه حلی بزند، گفت: 👌« یاد کرده‌ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.» مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن تا جایی که می‌تواند از آن نسخه بردارد. 🌷مشغول نوشتن بود كه درب خانه به صدا در آمد و هنگامي كه علامه حلي در را باز كرد شخصي گفت : 🌺مي خواهم امشب شما باشم علامه حلی گفت : 👌بفرماييد ؛ اما امشب نمي توانم پذيرايي كنم و انشاء الله فردا در خدمتم. 💟آن شخص را به اتاقي راهنمايي كرد و خود مشغول نوشتن شد، شب به نیمه آن رسید، بر ایشان غلبه نمود. 👌وقتی از خواب بیدار شد، كتاب را كاملا نوشته شده ديد كه آخر آن نوشته شده بود: کَتَبَه بخط الحجه [این نسخه را حجت نوشته است.] 🔰منبع :نجم الثاقب ؛ باب هفتم ؛ حكايت 15 ؛ صفحه 452 [با تصرف و استفاده از متون ديگر] 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
من لایحضره الفقیه -الشیخ الصدوق 4.pdf
9.64M
👆👆 ✅کتاب من لایحضره الفقیه.عربی ✍ شیخ صدوق 👌 یکی از چهار کتاب معتبر 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ آقای محققی ـ خدایش بیامرزد ـ كه از طرف مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، برای تبلیغ به آلمان رفته بود، عجیبی نقل كرده است. 🌷 او می‌گفت: در بین كسانی كه شدند، یك پروفسور آلمانی بود كه مردی و بود و ما با هم، رفت و آمد داشتیم. وی، در اواخر عمر پیدا كرد و در بستری شد. من با عده‌ای از مسلمانها به بیمارستان می‌رفتیم و از می‌كردیم. 👌روزی این پیرمرد زبان به شكایت گشود و گفت: وقتی بیمار شدم و پزشكان تشخیص دادند كه سرطان است، پسرم و زنم آمدند و گفتند حالا كه تو سرطان داری، معلوم است كه می‌میری. بنابر این، خداحافظ! رفتند و مرا تنها گذاشتند. آقای محققی فرمود: ما چون دیدیم او كسی را ندارد، مرتب به عیادتش می‌رفتیم. روزی از بیمارستان خبر دادند كه پروفسور از رفته است. ما برای كفن و دفن جنازه‌اش به بیمارستان رفتیم. دیدیم پسرش نیز آمده است. پیش خود گفتیم، خوب است كه لااقل برای تشییع جنازه آمده است. 👌امّا وقتی تحقیق كردیم، معلوم شد آن جوان بی‌ عاطفه، قبلاً جنازه پدرش را به بیمارستان فروخته و حالا آمده است تا جنازه را تحویل بدهد و پولش را بگیرد و برود! 📚«انسان كامل»، شهید مرتضی مطهری / 294، با ویرایش. داستان جوانان / محمد علي کريمي نيا 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ های بسیاری در این کانال وجود دارد. 👇👇 🆔 @m_serat
035 آیا بحث از شهادت حضرت زهرا(س) منافی وحدت نیست؟-1.jpg
1.02M
┄┅═❁ @Behmani ❁═┅┄ ❓ 035 آیا بحث از شهادت حضرت زهرا(س) منافی وحدت نیست؟ #فیش_نگار #مناظره #شبهات #وحدت #شیعه #سنی #اهانت #توهین #عالمانه #منطقی #رهبری #هفته_وحدت
✅خالصانه و متعهدانه کار کنیم.... 🌺وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجَْعَل لَّهُ مخَرَجًا 🌺وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحتَسِب هر كس تقواى الهى پيشه كند، راه نجاتى براى او فراهم مى‏ كند، و او را از جايى كه ندارد روزى مى‏ دهد. 🔰[ الطارق آيه 2 و 3 ] 🌷 : بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی، استاد علامه حلی است کتابی در رّد مذهب امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم می‌خواند و آنان را به شيعه بدبين مي كرد، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه او را ردّ نماید، آن را به کسی نمی‌داد که نسخه‌ای بردارد. 🌸علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و ردّ کند. 👌ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او دهد. آن شخص چون نمی‌خواست که دست ردّ به سینه علامه حلی بزند، گفت: 👌« یاد کرده‌ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.» مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن تا جایی که می‌تواند از آن نسخه بردارد. 🌷مشغول نوشتن بود كه درب خانه به صدا در آمد و هنگامي كه علامه حلي در را باز كرد شخصي گفت : 🌺مي خواهم امشب شما باشم علامه حلی گفت : 👌بفرماييد ؛ اما امشب نمي توانم پذيرايي كنم و انشاء الله فردا در خدمتم. 💟آن شخص را به اتاقي راهنمايي كرد و خود مشغول نوشتن شد، شب به نیمه آن رسید، بر ایشان غلبه نمود. 👌وقتی از خواب بیدار شد، كتاب را كاملا نوشته شده ديد كه آخر آن نوشته شده بود: کَتَبَه بخط الحجه [این نسخه را حجت نوشته است.] 🔰منبع :نجم الثاقب ؛ باب هفتم ؛ حكايت 15 ؛ صفحه 452 [با تصرف و استفاده از متون ديگر] 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 1⃣ نشر های کانال را برای دیگران جاریه بدانیم. 👇👇 🆔 @m_serat @ghoranvasonat💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿
من لایحضره الفقیه -الشیخ الصدوق 4.pdf
9.64M
👆👆 ✅کتاب من لایحضره الفقیه ✍ شیخ صدوق 👌 یکی از چهار کتاب معتبر #شیعه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ #تلنگر #اجت آقای محققی ـ خدایش بیامرزد ـ كه از طرف مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، برای تبلیغ به آلمان رفته بود، #داستان عجیبی نقل كرده است. 🌷 او می‌گفت: در بین كسانی كه #مسلمان شدند، یك پروفسور آلمانی بود كه مردی #عالم و #دانشمند بود و ما با هم، رفت و آمد داشتیم. وی، در اواخر عمر #سرطان پیدا كرد و در #بیمارستان بستری شد. من با عده‌ای از مسلمانها به بیمارستان می‌رفتیم و از #پروفسور #عیادت می‌كردیم. 👌روزی این پیرمرد زبان به شكایت گشود و گفت: وقتی بیمار شدم و پزشكان تشخیص دادند كه سرطان است، پسرم و زنم آمدند و گفتند حالا كه تو سرطان داری، معلوم است كه می‌میری. بنابر این، خداحافظ! رفتند و مرا تنها گذاشتند. آقای محققی فرمود: ما چون دیدیم او كسی را ندارد، مرتب به عیادتش می‌رفتیم. روزی از بیمارستان خبر دادند كه پروفسور از #دنیا رفته است. ما برای كفن و دفن جنازه‌اش به بیمارستان رفتیم. دیدیم پسرش نیز آمده است. پیش خود گفتیم، خوب است كه لااقل برای تشییع جنازه آمده است. 👌امّا وقتی تحقیق كردیم، معلوم شد آن جوان بی‌ عاطفه، قبلاً جنازه پدرش را به بیمارستان فروخته و حالا آمده است تا جنازه را تحویل بدهد و پولش را بگیرد و برود! 📚«انسان كامل»، شهید مرتضی مطهری / 294، با ویرایش. داستان جوانان / محمد علي کريمي نيا #داستان_کوتاه #اخلاقی #تربیتی #حدیث #همراه_با_اهلبیت #کاربردی 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ #کتاب های بسیاری در این کانال وجود دارد. 👇👇 🆔 @m_serat
63e13d42ab277e7f57f4c7864ea7e5723688cbd1.pdf
3.16M
👆👆 📚المراجعات ♻️مناظرات علامه شرف الدین با رئیس الازهر 👌از کتب مستدل در اثبات عقاید ⚠️ آنچه زیبایی کتاب را دوچندان کرده ادب و احترام طرفین است. 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با لمس هشتک در این کانال، یک کتابخانه غنی را مشاهده خواهید کرد. 👇👇 🆔 @m_serat
🔖ایران شیعه خانه ماست ♦️در دوران جنگ جهانى اول و اشغال ايران توسط قواى انگليسى و روسى، كه حملات و هجوم‏ها به ملّت شيعه اوج گرفته بود، مرحوم آيت الله العظمى نائينى خيلى پريشان بودند و نگران از اينكه اين وضع به كجا خواهد انجاميد، نكند كه اين كشور محبّ و دوستدار امام زمان عليه السّلام از بين برود و سقوط كند. در همين زمان‏ها، شبى به امام عصر عليه السّلام متوسل مى‏ شوند و در حال توسّل و گريه و ناراحتى به خواب مى‏ روند و خواب مى‏ بينند: 📕ديوارى است به شكل نقشه ايران و اين ديوار شكست برداشته و خم شده و در حال افتادن است. در زير اين ديوار، يك عده زن و بچه نشسته‏ اند و ديوار دارد روى سر اينها خراب مى‏ شود. 🔸مرحوم نائينى وقتى اين صحنه را مى‏ بينند به قدرى نگران مى‏ شوند كه فرياد مى‏ زنند و مى‏ گويند كه: خدايا! اين وضع به كجا خواهد انجاميد؟ 🔻دراين‏ حال مى‏ بينند كه حضرت ولىّ عصر عليه السّلام تشريف آوردند و انگشت مباركشان را به طرف ديوارى كه خم شده و در حال افتادن بود، گرفتند و آن را بلند كردند و دومرتبه سرجايش قرار دادند و بعد فرمودند: 👈«اينجا شيعه خانه ماست. مى‏ شكند، خم مى‏ شود، خطر هست، ولى ما نمى‏ گذاريم سقوط كند، ما نگهش مى‏ داريم.» 📚مير مهر جلوه‏هاى محبت امام زمان(عليه السلام)، ص 25؛ به نقل از فرازهايى از: تجلّيات امام عصر( عج)، ص 54؛ ملاقات با امام عصر عليه السّلام، ص 136. علیه السلام 🔲 پایگاه داستان های منبر 👇 http://dastanemenbar.ir/?p=182 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
📌 باید چگونه باشند؟ محمّد بن عجلان نقل می کند: نزد امام عليه السّلام بودم كه مردی از در وارد شد و سلام کرد. امام صادق(ع) از او پرسيد: برادرانت(شیعیان ما) که از آنان جدا شدی چگونه بودند؟ او در پاسخ، از شهر خود به خوبى ياد كرد و در ستايش آنان زیاده روی کرد. امام (ع) پرسید: 💰💰 آنجا از چگونه می کنند؟ مرد مسافر پاسخ داد: اندک. امام (ع؟ پرسید: دیدار و ثروتمندان از فقرا چگونه است؟ آيا آنان به میکنند؟ مرد پاسخ داد: اندک. شما اخلاق و صفاتى را ذکر می کنی که در میان ما کمیاب است. امام صادق(ع) فرمود: پس آنان چگونه خود را از ما می دانند؟ 📚شیخ صدوق، صفات الشيعة، ص۸، 📚كلینی، کافی، ج۲، ص۱۷۳ 👇👇 🌻 @ahlebait110
⭕️ این یهود هستند که مجالس آمریکا و انگلیس و... را اداره می کنند.! ✅حضرت آیت الله بهجت قدس سره: ▫️ دروغ می گویند که ما تابع مسیح، که جنگ جو نبود، هستیم؛ زیرا تمام جنگ های جهانی به تحریک و توطئه و نقشه و کمک آنها بوده و می باشد. گاهی یهود علیه نصاری(مسیحیان) و گاهی به عکس، و این یهود هستند که مجالس آمریکا و انگلیس و... را اداره می کنند. ⭕️ هرکس که به اسلام اقرب(نزدیک تر) است اینها با او ابعدند(دورتر و دشمن ترند) و در نابودی او اَجَدّ و کوشاتر؛ لذا با بیشتر خصومت دارند. 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۶۳ 💻 مشاهده این مطلب و مطالب مشابه از طریق لینک زیر در سایت رسمی مؤسسه نشر آثار حضرت آیت الله بهجت(ره):🔻 👆 http://bahjat.ir/fa/content/709 ☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله بهجت قدس سره ✅ @bahjat_ir
🍒‍ مناظره شگفت آور شاگرد امام صادق علیه السلام: 🔸نقل است که هشام بن حکم یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعی قرن دوم در علم ، شاگرد (ع) و (ع) بود. ماجرای یکی از مناظره های او چنین است که هشام خود برای امام صادق(ع) نقل میکند: 🌺 به من خبر دادند که عمرو بن عبید روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش می نشیند، در باره بحث می کند و عقیده در باره امام را بی اساس و باطل می شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود، به همین سبب به بصره رفتم. وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. وقتی نشستم، -به عمرو بن عبید گفتم: ای مرد دانشمند، 👌 من غریبم، اجازه می دهید چیزی بپرسم؟ -گفت: آری. گفتم: آیا شما چشم دارید؟ - گفت: پسرجان این چه پرسشی است، چرا در باره چیزی که می بینی می پرسی؟ - گفتم: استاد عزیز پوزش می خواهم. پرسشهایم این گونه است، خواهش می کنم، پاسخ دهید. - گفت: گرچه پرسشهایت است، ولی آنچه می خواهی بپرس‼️ - گفتم: آیا چشم دارید؟ 👁 - گفت: آری. پرسیدم: با آن چه می کنی؟ گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم. - گفتم: آیا بینی داری؟ - گفت: آری. گفتم: از آن چه بهره ای می بری؟ گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می کنم. - گفتم: آیا زبان داری؟ 👅 - گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: طعم اشیا را می چشم. - گفتم: آیا شما گوش دارید؟👂 - گفت: آری. گفتم: از آن چه سود می بری؟ گفت: به آن صداها را می شنوم. - گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟❤️ - گفت: آری. گفتم: دل برای چیست؟ گفت: به وسیله دل (مرکز ادراکات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد، تشخیص میدهم، اشتباههایم را برطرف می کنم و درست را از نادرست تشخیص می دهم. - گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟ - گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟ - گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می دهد تا تردیدش برطرف شود. - گفتم: پس خداوند، دل را برای اعضا گذاشته است.😊 گفت: آری. - گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت: آری، چنین است. - گفتم: شما می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام و به او مراجعه کنند نگذاشته است، پس چگونه ممکن است بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟ 😉 🔸عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: تو هشام بن حکم هستی؟... ; سپس مرا در آغوش گرفت; به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.🙃 🌺 حضرت صادق(ع) از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. 📚منبع : { کافی ج 1 ح 3 } -کانال احادیث ائمه اطهار
🍒‍ مناظره شگفت آور شاگرد امام صادق علیه السلام: 🔸نقل است که هشام بن حکم یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعی قرن دوم در علم ، شاگرد (ع) و (ع) بود. ماجرای یکی از مناظره های او چنین است که هشام خود برای امام صادق(ع) نقل میکند: 🌺 به من خبر دادند که عمرو بن عبید روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش می نشیند، در باره بحث می کند و عقیده در باره امام را بی اساس و باطل می شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود، به همین سبب به بصره رفتم. وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. وقتی نشستم، -به عمرو بن عبید گفتم: ای مرد دانشمند، 👌 من غریبم، اجازه می دهید چیزی بپرسم؟ -گفت: آری. گفتم: آیا شما چشم دارید؟ - گفت: پسرجان این چه پرسشی است، چرا در باره چیزی که می بینی می پرسی؟ - گفتم: استاد عزیز پوزش می خواهم. پرسشهایم این گونه است، خواهش می کنم، پاسخ دهید. - گفت: گرچه پرسشهایت است، ولی آنچه می خواهی بپرس‼️ - گفتم: آیا چشم دارید؟ 👁 - گفت: آری. پرسیدم: با آن چه می کنی؟ گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم. - گفتم: آیا بینی داری؟ - گفت: آری. گفتم: از آن چه بهره ای می بری؟ گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می کنم. - گفتم: آیا زبان داری؟ 👅 - گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: طعم اشیا را می چشم. - گفتم: آیا شما گوش دارید؟👂 - گفت: آری. گفتم: از آن چه سود می بری؟ گفت: به آن صداها را می شنوم. - گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟❤️ - گفت: آری. گفتم: دل برای چیست؟ گفت: به وسیله دل (مرکز ادراکات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد، تشخیص میدهم، اشتباههایم را برطرف می کنم و درست را از نادرست تشخیص می دهم. - گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟ - گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟ - گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می دهد تا تردیدش برطرف شود. - گفتم: پس خداوند، دل را برای اعضا گذاشته است.😊 گفت: آری. - گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت: آری، چنین است. - گفتم: شما می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام و به او مراجعه کنند نگذاشته است، پس چگونه ممکن است بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟ 😉 🔸عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: تو هشام بن حکم هستی؟... ; سپس مرا در آغوش گرفت; به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.🙃 🌺 حضرت صادق(ع) از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. 📚منبع : { کافی ج 1 ح 3 } -کانال احادیث ائمه اطهار 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ‌ترتیل و تفسیر قرآن🌷 روایات و داستان های جذاب وکوتاه🌷 عکس ،گیف، استیکر، نماهنگ.🌷 https://eitaa.com/joinchat/1418985474C8453b3ce78 🌷💐🌷💐🌷💐
🍒‍ مناظره شگفت آور شاگرد امام صادق علیه السلام: 🔸نقل است که هشام بن حکم یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعی قرن دوم در علم ، شاگرد (ع) و (ع) بود. ماجرای یکی از مناظره های او چنین است که هشام خود برای امام صادق(ع) نقل میکند: 🌺 به من خبر دادند که عمرو بن عبید روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش می نشیند، در باره بحث می کند و عقیده در باره امام را بی اساس و باطل می شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود، به همین سبب به بصره رفتم. وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. وقتی نشستم، -به عمرو بن عبید گفتم: ای مرد دانشمند، 👌 من غریبم، اجازه می دهید چیزی بپرسم؟ -گفت: آری. گفتم: آیا شما چشم دارید؟ - گفت: پسرجان این چه پرسشی است، چرا در باره چیزی که می بینی می پرسی؟ - گفتم: استاد عزیز پوزش می خواهم. پرسشهایم این گونه است، خواهش می کنم، پاسخ دهید. - گفت: گرچه پرسشهایت است، ولی آنچه می خواهی بپرس‼️ - گفتم: آیا چشم دارید؟ 👁 - گفت: آری. پرسیدم: با آن چه می کنی؟ گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم. - گفتم: آیا بینی داری؟ - گفت: آری. گفتم: از آن چه بهره ای می بری؟ گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می کنم. - گفتم: آیا زبان داری؟ 👅 - گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: طعم اشیا را می چشم. - گفتم: آیا شما گوش دارید؟👂 - گفت: آری. گفتم: از آن چه سود می بری؟ گفت: به آن صداها را می شنوم. - گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟❤️ - گفت: آری. گفتم: دل برای چیست؟ گفت: به وسیله دل (مرکز ادراکات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد، تشخیص میدهم، اشتباههایم را برطرف می کنم و درست را از نادرست تشخیص می دهم. - گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟ - گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟ - گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می دهد تا تردیدش برطرف شود. - گفتم: پس خداوند، دل را برای اعضا گذاشته است.😊 گفت: آری. - گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت: آری، چنین است. - گفتم: شما می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام و به او مراجعه کنند نگذاشته است، پس چگونه ممکن است بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟ 😉 🔸عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: تو هشام بن حکم هستی؟... ; سپس مرا در آغوش گرفت; به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.🙃 🌺 حضرت صادق(ع) از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. 📚منبع : { کافی ج 1 ح 3 } -کانال احادیث ائمه اطهار 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ‌ترتیل و تفسیر قرآن🌷 روایات و داستان های جذاب وکوتاه🌷 عکس ،گیف، استیکر، نماهنگ.🌷 https://eitaa.com/joinchat/1418985474C8453b3ce78 🌷💐🌷💐🌷💐