💢 خاطرات شیرین حاج اقا قرائتی
برای قیامت
روزی از دوست مهندسم پرسیدم: برای قیامتت چه میکنی؟ چیزی گفت که به حال او غبطه خوردم. گفت: هر پانزده روز یکمرتبه ماشینی کرایه میکنم و بچههای یتیم را به پارک بازی میبرم و برایشان بستنی میخرم و پس از تفریحی چند ساعته برمیگردیم، من این کار را بهحساب قیامتم گذاشتهام.
#مجله_آشنا
#حکایت
🆔 @Shamimeashena
💢 خاطرات شیرین حاج اقا قرائتی
کراوات نشانه هیچ
ماه رمضان سال 70 برای تبلیغ به چند کشور اروپایی سفر کردم. در کشور اتریش مقالهای را به من نشان دادند که درباره کراوات بود. در این مقاله آمده بود که بیخاصیتترین و بیمعناترین لباس، کراوات است، چون نشاندهنده هیچچیز نیست، نه نشاندهنده تحصیلات است، نه شغل، نه گرم میکند و نه سرد. جالب اینکه اروپا در حال برگشت است، اما بعضی در ایران آرزو میکنند که ولو نیم ساعت هم شده برای حضور در یک جشن، کراوات بزنند.
#مجله_آشنا
#حکایت
🆔 @Shamimeashena
💢 رسانهای خاموش اما پرحرف
سواد رسانهای یکی از لازمههای زندگی این روزهاست، اما رسانه فقط تلویزیون و رادیو و شبکههای مجازی نیستند؛ شاید بشود گفت عروسکها هم رسانههای خاموشی هستند که دنیای بچهها را تسخیر میکنند و بیصدا با آنها سخن میگویند.
طبق برخی آمار، ایران سومین واردکننده اسباببازی در جهان است و بر اساس آمار شورای نظارت بر اسباببازی، حدود 95 درصد اسباببازیهای موجود بازار نیز خارجی و بیشتر ساخت کشور چین است. این در حالی است که بیشتر تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و واردکنندگان اسباببازی، خانوادهها، نهادهای فرهنگی، مسئولان حاکمیتی و... از توجه به تأثیرات فرهنگی اسباببازی غافل هستند. تقریباً این نگاه غالب شده که اسباببازی اساساً یک ابزار و وسیله سرگرمی و تفریح بوده و نسبت به عرصه فرهنگ خنثی و بیطرف است؛ حتی میتوان گفت که امروزه اسباببازی بیش و پیش از هر چیز، عامل تنظیمکننده شخصیت، ذهنیت و خلاقیت کودک محسوب میشود و به این معنا، تبدیل به مُبلغ فرهنگی شده است، پس از این به بعد به عروسکها به چشم یک رسانه نگاه کنید، یا عروسکهای دستساز و ایرانی استفاده کنید یا با تغییر پوشش و... از عروسکها به نفع و برای آموزش مفاهیم مطلوب خود استفاده کنید.
#مجله_آشنا
#تلنگر
🆔 @Shamimeashena
💢 سرمایهگذاری برای آینده
زمانی که در اوج جوانی هستیم، هیچ احتیاجی به اینکه کسی از ما مراقبت کند نداریم، ولی آیا در سنین بالاتر نیز این موضوع صدق میکند؟
مسلماً جواب منفی است. بهطور کاملاً طبیعی با افزایش سن، قدرت جسمانی انسانها کاهش مییابد و احتیاج به کسانی دارند که عصای دستشان در زمان پیری بشوند، چه بهتر که این تکیهگاه، فرزند و یا نوهتان باشد و نه شخصی غریبه.
#مجله_آشنا
#تلنگر
🆔 @Shamimeashena
💢 رفع عذاب
زنی دختری داشت. آن دختر وفات نمود. مادرش او را در خواب دید که به عذاب الیم و عقاب عظیم گرفتار است.
با اندوه بسیار از خواب بیدار شد و ناله و زاری آغاز نمود. چند روز بر حال فرزند خود اشک میبارید و مینالید، تا آنکه بار دیگر، آن دختر را در خواب دید، خوشدل و شادمان و در روضه فردوس خرامان.
به او گفت: ای دختر! آنچه حال بود که دیدم و این چه صورت است که مشاهده میکنم؟
جواب داد: ای مادر! به جهت گناهان خود در عذاب بودم، چنانکه دیدی. در این روزها، عزیزی از کنار مقبره ما گذشت و چند نوبت صلوات فرستاد و ثواب آن را به اهل گورستان بخشید. حقتعالی به برکت صلوات، عذاب از اهل آن قبرستان برداشت.
#مجله_آشنا
#حکایت
🆔 @Shamimeashena
💢 شرط شفاعت
پیامبر خدا (ص) فرمودهاند «شفاعت من برای کسی است که فرزندان مرا به دست، یا زبان، یا با مال خود یاری کند.»
و همچنین فرمودند «چهار نفر را من در روز قیامت شفاعت خواهم کرد:
1. آنکه فرزندان مرا یاری کند.
2. آنکه حاجت ایشان را برآورد.
3. آنکه در وقت اضطرار و گرفتاری، در رفع مشکل فرزندانم یاریگر آنان باشد.
4. آنکه به دل و زبان، با ایشان دوستی و محبت کند.»
بحارالنوار
#مجله_آشنا
#حدیث_دل
🆔 @Shamimeashena
💢 دوست مسجدی
دوست خوب هر چند زیاد باشد کم است و بهترین هدیه مسجد، دوست خوب است.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمودهاند «مَنِ اختَلَفَ اِلَی المَسجِدِ أصابَ إحدَی الثَّمانِ أخاً مُستَفاداً فِی الله؛ هر کس به مساجد رفت و آمد کند برکاتی به دست میآورد که از جمله آنها دوستی است که در راه خدا از او استفاده کند.» (بحارالانوار، ج 80)
#مجله_آشنا
#حدیث_دل
🆔 @Shamimeashena
💢 حق همسایه
بچهها هم نماز شب و نیایش او را دوست داشتند.
گاهی شبها بیدار میماندند تا راز و نیاز مادر را با پروردگار ببینند.
مادر دعا میکرد؛ دعا، برای این، برای آن. همه را دعا کرد، از کوچک تا بزرگ؛ همه در و همسایهها را همه مؤمنین را...
بعد از دعا حسن (ع) از مادر پرسید: مادرجان! همه را دعا کردی، اما برای خودمان هیچ نخواستی؟!
با نوازش مادرانه پاسخ شنید: حسنم! اول همسایه بعد خانه و اهل آن.
میخواست حق همسایهها و مؤمنین را به فرزندش بیاموزد.
📚وسائل شیعه، ج 4، ص 1150
#مجله_آشنا
#حدیث_دل
🆔 @Shamimeashena
💠 رسول اکرم (ص)
هدیه را میپذیرفت گرچه جرعهای شیر بود، و آن را جبران میکرد.
فرمان داده بود: به یکدیگر هدیه دهید تا محبتتان به همدیگر افزون شود.
نهتنها فرمان به هدیه دادن متقابل میداد، بلکه میفرمود: به کسی که به تو هدیه نمیدهد نیز هدیه بده.
میفرمود: هدیه کینهها را میبرد و دوستی را تجدید و تثبیت میکند.
#مجله_آشنا
#حدیث_دل
🆔 @Shamimeashena
💢 اسباب بزرگی
ای احمد! میدانی از چهرو تو را بر دیگر پیامبران برتری دادم؟ گفت: خدایا نه! فرمود: بهیقین، خوشاخلاقی، گشادهدستی توأم با خشنودی و مهرورزی با مردم.
اولیاءالله در زمین نیز با چنین ویژگیهایی به مقام ولایت رسیدهاند.
(از حدیث معراج پیامبر اکرم (ص))
#مجله_آشنا
#حدیث_دل
🆔 @Shamimeashena
💢 یک حکایت شفاهی
آشتی
همایش مبلغین نهاد رهبری در دانشگاهها بود. قرار شد هر کس یک خاطره از دوران تبلیغش تعریف کند.
خانم فاطمه صادقی گفت: من 15 سال سابقه تبلیغ در دانشگاهها را دارم. همهجور آدم دیدهام؛ از لائیک لامذهب گرفته تا مؤمن مستجابالدعوه. از همه قشر و همه نوع اعتقاد، ولی در یکی از دانشگاهها دانشجویی به اسم سمیرا داشتم که نمونهاش را ندیده بودم. همیشه در برنامه، درست صف اول و دقیقاً روبهروی من مینشست.
هر چه میگفتم به باد استهزاء میگرفت؛ خدا را پیغمبر را قرآن را. به هیچچیز معتقد نبود و بیدینیاش را علناً فریاد میزد.
هیچکس هم جلودارش نبود. از دستش کلافه شده بودم تا اینکه یکی از همشهریهایش گفت که پدرش از نزولخورهای قدیمی شهرشان است. بعد از آن دلم برایش میسوخت و دیگر زیاد از حرکاتش تعجب نمیکردم و ناراحت نمیشدم.
یک روز که بحثمان سر توبه بود، باز شروع کرد: ببین صادقیجون! اینکه میگی نباید گناه کنیم یا اگه کردیم باید زود توبه کنیم، شاید بعداً فرصت توبه پیدا نکنیم، از نظر من یه حرف چرته! من فردا بعدازظهر با بچهها قرار گذاشتم برم عشقوحال. قولم بهت میدم که فردا شب همینجا روبهروی تو بشینم. من مطمئنم که فردا زندهم، پسفردا هم زندهم، پس تو جوونی حال میکنم. بعداً اگه فرصت شد به خدا میگم
ببخشه دیگه!
با لبخند به او گفتم: انشاءالله صد سال زنده باشی.
فردا شب که به خوابگاه رفتم غوغایی بود. بچهها به طرفم دویدند. فقط جیغ میکشیدند. نمیفهمیدم چه میگویند. مهناز دوست سمیرا دستم را گرفت و گفت «خانم سمیرا مرد!»
بعدازظهر همان روز موقع رد شدن از خیابان با ماشینهایی که با هم کورس گذاشته بودند تصادف کرده بود. مهناز میگفت: وقتی ماشین بهش زد دو متر پرت شد هوا با سر خورد زمین. وقتی بالا سرش رسیدم خون از بینی و گوشش فوران میکرد. فقط دستمو فشار داد و گفت «خانم صادقی» همین!
خانم صادقی در حین گفتن این خاطره اشک میریخت و وسط گریههایش بریدهبریده گفت: سمیرا در حیاتش کسی را به سمت خدا نبرد، ولی مرگش خیلیها را با خدا آشتی داد.
راوی: زهرا حاجیپور (معلم و فعال فرهنگی)
#مجله_آشنا
#حکایت
🆔 @Shamimeashena