eitaa logo
•کتابفروشی ارواح🌬
2.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
194 ویدیو
17 فایل
سلام به روح سردرگمی که سر از اینجا درآورده ؛) ‌ دستتو بده چهارتا کتاب خوب بدم بهت📚🫴🏼 . . اینجا با هم به دنیای کتابا سفر می‌کنیم چون ما متعلق به این دنیا نیستیم. . پیام سنجاق شده رو حتما ببین!💙 برای گرفتن کتاب‌ات: @ghosts_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‌ چیزی جز معجزه در دنیا وجود ندارد. 📖
‌‌ اگر فرصتی باشد تا لایه‌های مغز را باز کنیم، در مغز دیوانه‌ترین آدم، مثل مغز عاقل‌ترین فرد، آن ته ته، پنهان پنهان، مثل کانونی که به دیگر جاها نور می‌پاشد، دغدغه‌ای، یک نام خالی، یک فکر تنها پیدا می‌کنیم. ‌ 📖
251623361.MP3
30.67M
و تالار اسرار 🪞🧙🏼‍♂ (جلد دوم) فصل هجدهم پارت اول ‌ | @Book_Club
‌ لحظه‌ای که یک زن متوجه می‌شود هیچ دلیلی برای زندگی کردن ندارد، نه عشق، نه وظیفه، نه هدف و نه امید، لحظه‌ای به تلخی مرگ است. 📖
‌ ولنسی با وحشتی ناگهانی فکر کرد: "مجبورم به زندگی ادامه بدهم، چون نمی‌توانم از آن دست بکشم" 📖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ آریان سه کارفرما دارد. همگی آن‌ها تکه‌ای سرب در روح‌شان و سنگینی در نگاه‌شان دارند. آقای گومز ناراحت‌ترین آن‌هاست. خانم کارل خودخواه است. آقای لوسین حسود است. وقتی حرف‌زدن آریان را می‌شنوند، فراموش می‌کنند که خسته، مغرور و حسود باشند. افراد دیگری هم هستند که شما را از خودتان برهانند.. ‌ 📖
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2_144140477146648100.mp3
4.77M
🎧 @book_club ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زندگی نمایشی است که هیچ تمرینی برای آن وجود ندارد! پس آواز بخوان، اشک بریز و با تمام وجود زندگی کن قبل از آنکه پرده‌ها فرود آیند و نمایش تو بدون هیچ تشویقی به پایان برسد..‌. 𝙚𝙞𝙩𝙖𝙖.𝙘𝙤𝙢/𝙗𝙤𝙤𝙠_𝙘𝙡𝙪𝙗
آدم پیدا کردن سخت است. 📖
تحمل نگاه ثابت بچه خیلی سخت است، انگار خداوند روبروی شماست و سر صبر، بدون شرم به شما خیره شده است و از این که شما این‌جا هستید کمی جا خورده است. 📖
252749156.MP3
18.74M
و تالار اسرار 🪞🧙🏼‍♂ فصل هجدهم پارت دوم قسمت آخر | @Book_Club
‌ ولنسی با اندوه فکر کرد که چه احساسی دارد که یک نفر آدم را بخواهد، که به او احتیاج داشته باشد. 📖
‌ هیچ‌وقت برایش سوال نشده بود که اگر سعی کند راجع به چیز دیگری صحبت کند، چه اتفاقی می‌تواند بیفتد. می‌دانست، برای همین هیچ‌وقت امتحانش نمی‌کرد. 📖
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‌ فهمیدم که در این زندگی مثل ماهی‌ای خواهم بود که از آب بیرون افتاده باشد. 📖
2_144140477127943877.mp3
3.25M
🎧 @book_club ــــــــــــــــــــــــ
بیاید امروز یهویی پای یه کاری که هی عقبش میندازیم بریم و انجامش بدیم✊🏼☕️ (در طول روز می‌تونید بیاید کافه و گزارش کار بدید تا هم خودتون انگیزه بگیرید، هم بقیه✨)