eitaa logo
🌱گیومهــ🌱
6.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
267 ویدیو
4 فایل
•|﷽| -با‌دست‌خالی‌خریدار‌دلبرم.. -از هرچه که هست باید منقطع شویم، باید برایِ او شَویم.. کپی؟آزاد🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
نظری به سوی خویشان نظری برو پریشان نظری بدان تمنا نظری بدین تماشا چو بود حریف یوسف نرمد کسی چو دارد به میان حبس بستان و که خاصه یوسف ما
ز تو بخت و جاه دارم دل تو نگاه دارم صنما بر این قرارم هله تا تو شاد باشی توی جان این زمانه تو نشسته پربهانه ز زمانه برکنارم هله تا تو شاد باشی تن و نفس تا نمیرد دل و جان صفا نگیرد همه این شده‌ست کارم هله تا تو شاد باشی
گر مرد رهی میان خون باید رفت وز پای فتاده سرنگون باید رفت تو پای به راه در نه و هیچ میرس خود راه بگویدت که چون باید رفت
در شهر مرد نیست ز من نابکارتر مادر پسر نزاد ز من خاکسارتر مغ با مغان به طوع ز من راست‌گوی تر سگ با سگان به طبع ز من سازگارتر از مغ هزار بار منم زشت کیش‌تر وز سگ هزار بار منم زشت کارتر هر چند دانم این به یقین کز همه جهان کس راز حال من نبود کارزارتر اینست جای شکر که در موقف جلال نومیدتر کسی بود امیدوارتر
بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد نمی‌دهند اجازت مرا به سِیرِ سفر نسیمِ بادِ مُصَلّا و آبِ رُکن آباد قدح مگیر چو حافظ مگر به نالهٔ چنگ که بسته‌اند بر ابریشمِ طرب دلِ شاد
ز انقلابِ زمانه عجب مدار که چرخ از این فسانه هزاران هزار دارد یاد قدح به شرطِ ادب گیر زان که ترکیبش ز کاسهٔ سرِ جمشید و بهمن است و قباد
آدمیزاد، طومار طولانی انتظار است
نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم لسی م کسی را که نبیند ما را
پس چه باشد عشق دریای عدم در شکسته عقل را آنجا قدم بندگی و سلطنت معلوم شد زین دو پرده عاشقی مکتوم شد
نظری به سوی خویشان نظری برو پریشان نظری بدان تمنا نظری بدین تماشا چو بود حریف یوسف نرمد کسی چو دارد به میان حبس بستان و که خاصه یوسف ما
بوی نانی که رسیده‌ست بر آن بوی برو تا همان بوی دهد شرح تو را کاین نان چیست گر تو عاشق شده‌ای عشق تو برهان تو بس ور تو عاشق نشدی پس طلب برهان چیست
جناب می‌فرمایند: "در زندگی مطالعه‌ی دل غنیمت است خواهی بخوان و خواه مخوان؛ ما نوشته‌ایم" و چقدر هم دقیق گفتن و ما چقدر از خواندنِ دلِ نزدیکانمان یا کسانی که دوستشان داریم غافلیم
به اسم مرهم می آیند زخم ترین آدمها....
جان من و جهان من، روی سپید تو شده‌ست عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تو از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو
مرا خود با تو سری در نهان هست و کر نه روی زیبا در کی زان وجودی وجودم رفت و مهرت همچنان هست وجودم رفت و مهرت همچنان هست
شاه منصور واقف است که ما روی همت به هر کجا که نهیم دشمنان را ز خون کفن سازیم دوستان را قبای فتح دهیم رنگ تزویر پیش ما نبود شیر سرخیم و افعی سیهیم وام حافظ بگو که بازدهند کرده‌ای اعتراف و ما گوهیم
جور کنی وفا بود درد دهی دوا بود لایق تو کجا بود دیده جان و دید من
شاه منصور واقف است که ما روی همت به هر کجا که نهیم دشمنان را ز خون کفن سازیم دوستان را قبای فتح دهیم رنگ تزویر پیش ما نبود شیر سرخیم و افعی سیهیم وام حافظ بگو که بازدهند کرده‌ای اعتراف و ما گوهیم
از میان درد رشد نکنی درد رشد خواهد کرد 👣
ای جان به چه زنده ای؟
گرچه ما بندگان پادشهیم پادشاهان ملک صبحگهیم گنج در آستین و کیسه تهی جام گیتی نما و خاک رهیم
ای آشنای کوی محبت صبور باش
از من گریز تا تو هم در بلا نیافتی بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن . .
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست
یا رب بلا بگردان