شراب لعلکش و روی مهجبینان بین
خلاف مذهب آنان جمال اینان بین
به زیر دَلق ملمّع کمندها دارند
درازدستی این کوتهآستینان بین
به خرمن دو جهان سر فرونمیآرند
دماغ و کبر گدایان و خوشهچینان بین
بهای نیم کرشمه هزار جان طلبند
نیاز اهل دل و ناز نازنینان بین
حقوق صحبت ما را به باد داد و برفت
وفای صحبت یاران و همنشینان بین
اسیر عشق شدن چارهٔ خلاص من است
ضمیر عاقبتاندیش پیشبینان بین
کدورت از دل حافظ ببُرد صحبت دوست
صفای همّت پاکان و پاکدینان بین
#حافظ
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکانخلود ایدل در این فیروزهایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کامبخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
#حافظ