eitaa logo
🌱گیومهــ🌱
6.2هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
277 ویدیو
4 فایل
•|﷽| -با‌دست‌خالی‌خریدار‌دلبرم.. -از هرچه که هست باید منقطع شویم، باید برایِ او شَویم.. کپی؟آزاد🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
. #ᖘᥲɾ੮8 " .دَریـٰاے.چشمــٰآنت🌱🫀" کنار رفتم که کفشش رو بیرون اورد. - این چیه دستت گرفتی؟ چشمکی زد. - برا توعه! امیدوارم ازش خوشت بیاد. اشاره ای به خودم زدم و متعجب گفتم: - برا من! کی گرفته؟ چی هست؟ خندید و جعبه رو روی میز گذاشت. - اره برا توعه، بازش کن خودت ببین چی توشه! منو زهرا باهم گرفتیم. دست به کمر ایستادم. - فکر نکن با اینا میتونی خرم کنی، من عمرا باهات... یهو منو تو بغلش کشید. - جون من دیگه بدقلقکی نکن، با کلی ذوق برات خریدم. دستمو روی سینه اش فشردم و از بغلش بیرون اومدم. - منم اون نقاشی رو با ذوق کشیده بودم. - بخدا غلط کردم هر کاری بگی برات میکنم. پشت چشمی نازک کردم و در جعبه رو باز کردم که با جعبه مداد رنگی فابرکاسل هزار رنگ چشمام گشاد شد. - این برا منه؟ - اهوم... - لعنتی میدونی چقدر گرونه، آخه چرا اینقدر خرج کردی؟! من خودم اینو دلم نمیومد بخرم. - ارزش تو بیشتر از ایناست. بسته بعدی رو بیرون کشیدم که کلی قلمو بود. - آراز اصلا نمیدونم چی بگم... خیلی خوشحالم کردی. - حالا بخشیدیم؟! ادامه در پارت بعدی👇 @giioomeh🔗
. دستی از غیب به دادت برسد و چه زیباست که آن دستِ خدا باشد و بس...🌱🫀 🫀 ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「بِســـم‌ِرَب‌ِّاُـو❥︎」
. ‌‌‌‌‌ طلوع صبح مشـــــرقـی‌تـریـن جاے آغـوش تـواست...!♥️🌱 🦋 @giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. جمعہ یعنی بدنم در تب آغوش خیالت باشد ..♥️🌱 ᝰ@giioomeh🔗
. به خیالت بگو دست از سرم بردارد میخواهم کمی هم به جای تو برای خودم بمیرم...♥️🌱 ‌ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. میدونی من اگه بخوام واقعا راجع به تو بگم باید بگم جایگاه تو توی قلب من حد و مرز نداره تو ریشه کردی تو کل وجودم و میتونم بگم جات تو قلبم همیشگیه چون تو با همه آدمایی که دیدم فرق داشتی تو ثابت کردی به قلبم که میتونم با تموم وجودم دوستت داشته باشم.🌱🫀 ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. مثلِ اون شعر ڪه میگه:   شبیهِ بغض نـوزادے     ڪه ساعت هاست می‌گـرید پُـر از حرفم، ڪسی اما زبانم را نمی فهمد!!🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ᝰ@giioomeh🔗
🌱گیومهــ🌱
. #ᖘᥲɾ੮8 " #عمـق‌ِ.دَریـٰاے.چشمــٰآنت🌱🫀" کنار رفتم که کفشش رو بیرون اورد. - این چیه دستت گرفتی؟ چش
#ᖘᥲɾ੮9 " .دَریـٰاے.چشمــٰآنت🌱🫀" وسیله ها رو توی جعبه گذاشتم و دست به سینه گفتم: - نخیر فکر نکن با اینا میتونی خرم کنی! وا رفته نگاهی به زهرا انداخت. - تو اونو بخشیدی ولی منو که با کلی ذوق اینارو برات سفارش دادم نبخشیدی؟ - ذوقت کور شد؟ مثل پسر بچه مظلوم سرشو تکون داد. - عا چه جورم. دلم نیومد بعد چند ماه بیشتر از این اذیتش کنم، نفسی بیرون فرستادم. - فقط خواستم حسمو درک کنی وگرنه بخشیده بودمت. چند ثانیه نگام کرد. - جدی؟ بخشیدیم؟ مطمعنم که اصلا متوجه حرف اولمم نشد. - اره-اره بخشیدمت. دوباره منو تو بغلش کشید که صدام در اومد. - آراز له شدم. سریع ازم جدا شد. - از این به بعد هر چی بگی درخدمتم. خندیدم و با فکری که به سرم زد گفتم: - عه پس ماشینتو بهم قرض بده. میدونستم روی ماشینش خیلی حساسه. - آیسو تلافی می کنی؟ تو که بابات کلی ماشین داره. - یه چوری میگه کلی ماشین دارت انگار برا خودشه. - خب تو که ماشین سواری دوست داری بگو یکی رو برات بخره. نوچی کردم. - ماشین تو رو میخوام. @giioomeh🔗
🌱گیومهــ🌱
#ᖘᥲɾ੮9 " #عمـق‌ِ.دَریـٰاے.چشمــٰآنت🌱🫀" وسیله ها رو توی جعبه گذاشتم و دست به سینه گفتم: - نخیر فکر ن
#ᖘᥲɾ੮10 " .دَریـٰاےچشمــٰآنت🌱🫀" دستی به صورتش کشید. - آیسو جون من اذیت نکن. یه دستو به کمر زدم. - شرط آشتی کردن من اینه! صبح ساعت نه ماشین جلوی در باشه، ساعت ده کلاس دارم باید برسم. ناچار سری تکون داد. - باشه هرچی تو بگی! - آفرین پسر خوب، خودت ساعت چند کلاس داری؟ - ده، منو هم میرسونی؟ نوچی کردم. - تاکسی یا اسنپ بگیر. - آیسو دهنت سرویس، چرا اینقدر ظالم شدی؟ - همینی که هست. نفسش رو صدا دار بیرون فرستاد. - تا چند ماه؟! - کل این ترم ماشینت دست من باشه. سوییچ رو از جیبش بیرون کشید و به سمتم گرفت. - از الان دستت باشه صبح من با بابا یا دوستم میرم. دلم برا مظلومیتش سوخت، لبمو گزیدم و چند قدم بهش نزدیک شدم. - بخشیدمت پسر خوب. ادامه در پارت بعدی👇 @giioomeh🔗
. صورت ماهت به آسمان سیاه افکارم نور می پاشد مثل ماه...🌱🫀 ♥️ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「بِســـم‌ِرَب‌ِّاُـو❥︎」
. اولین یادی که صبح از خاطرم خیزد تویی...🌱 ♥️ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. مرا نگـاه! که چشم از تـو بر نمیدارم تو را نگـاه! که از دیدنـم گـریـزانی...🌱🫀 ᝰ@giioomeh🔗
. ‌ هَر وقت حس کرد؎ تَنهایی، برگرد پشتِ سَرتو ببین! مَنو میبینی که مُحکمتر از هَمیشه پُشتت وایسادَم‌...🌱🫀 ‌ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 'وجـودِت' آرامشِ روحِ مَنه ..!🌱🫀 ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. مَـن‌یِه‌طُوری‌بِه‌تـــُــوفِکر‌می‌کُنَم، کِـه‌حَتی‌مَجــنون بِه‌لِیلــی‌هَم‌این‌طُوری‌‌فِکر نِمی‌کَرد!...🌱🫀 ᝰ@giioomeh🔗
#ᖘᥲɾ੮11 " 🌱🫀" بچم انگار هنوز باور نکرده. - جدی میگی یا سرکارم میزاری؟ دستشو گرفتم و به سمت پذیرایی کشوندم. - جدی میگم، پس رها کجاست؟ نیوردیش! - امروز جواب کنکورش میاد، دل تو دلش نیست. - عزیزم، حس و حالش رو درک میکنم، یادمه خودمم کلی استرس داشتم. - تو که اصلا استرس نداشتی یادمه تا خود صبح با دوستات بیرون بودی. - خب برا استرسم بیرون رفته بودم دیگه! میخواستم حواسمو پرت کنم. - عه که اینطور. شربت و شیرینی جلوش گرفتم. - بفرما پسر عمو. یه تیکه از شیرینی رو برداشت. - خودت درست کردی؟ - نه من اصلا وقت سر خاروندن ندارم، چه برسه شیرینی درست کنم، از صبح تا شب درحال طراحیم. سری تکون داد. - بخدا منم بیچاره شدم، یه طرح ساختمون رو باید تا آخر هفته کامل کنم، هنوز هیچ غلطی نکردم. - تا آخر هفته که چیزی نمونده، از الان بشین کاملش کن با کدوم استاد داری؟ @giioomeh🔗
. #ᖘᥲɾ੮12 " 🌱🫀" - استاد ملکی، چقدرم روی حضور و غیاب حساسه، یکی از پسرا جلسه چهارمی بود که میومد از کلاس بیرونش انداختش، بیچاره هر چی گفت تو حذف و اضافه درسش رو برداشته برا همین سه جلسه قبلی نبوده حرفش رو باور نکرد. - باید بره پیش کارشناس رشتتون اعتراض بزنه. سری تکون داد. - مشکل اینجاست که شوهر کارشناس رشته معماریه. - خب چه بهتر زنش میتونه بگه که خودش براش انتخاب واحد کرده. - والا اینا اینقدر عقده این، حالا بهش گفتیم بره صحبت کنه، انشاالله که حذفش نکنن. - انشاالله، استاد منم مظفریه! خیلی رو مخه. - اوف چرا قبل انتخاب واحد از من سوال نپرسیدی؟ مزخرف ترین استاد دانشگاس. لبمو جمع کردم. - متاسفانه تازه عضو گروه معرفی استادا شدم، اگه زودتر میدیدم بچه ها اطلاعات همه استادا رو گذاشتن، انتخاب نمیکردم. - چرا حذفش نمیکنی؟ درس مهمیه، پیش نیاز درسای ترم بعدمه، اینجوری خیلی عقب میوفتم. - حالا اگه یه وقت مشکلی برات پیش اومد بهم بگو، یه جوری برات حلش میکنم. ادامه در پارت بعدی👇 ᝰ@giioomeh🔗
. .     دلبَــــرحـرف که میزنــیِ..     میپرسـم‌چِقـد دوسَــم داریِ..؟     وتــــوُ تا انتهایِ دوسـت داشتن میـریِ..     مـن احمـقِ نیستـم..!     ازتَکـرر عاشقانهِ صُحبـت هایَت     حَـظ میکنـم..!🌱🫀 ♥️ ᝰ@giioomeh🔗