عاشقان را شادمانی و غم اوست
دستمزد و اجرت خدمت هم اوست
غیر معشوق ار تماشایی بود
عشق نبود هرزه سودایی بود
عشق آن شعلهست کو چون بر فروخت
هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت
♥️
#حضرت_مولانا
عاشقان را شادمانی و غم اوست
دستمزد و اجرت خدمت هم اوست
غیر معشوق ار تماشایی بود
عشق نبود هرزه سودایی بود
عشق آن شعلهست کو چون بر فروخت
هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت
♥️
#حضرت_مولانا
بِزن دستی و رقصی کن، ز عشقِ آن
خداوندان،
که چون بوسی از او یابی، کند آفت
کنار ای جان..
#حضرت_مولانا
#حضرت_مولانا 🍃🌺🍃 #مثنوی_معنوی
بَهرِ گریه آمد آدم بر زمین
تا بُوَد گریان و نالان و حَزین
آدم از فردوس و از بالایِ هفت
پایْ ماچان از برایِ عُذْر رفت
گَر زِ پُشتِ آدمی، وَزْ صُلْبِ او
در طَلَب میباش هم در طُلْبِ او
زآتشِ دلْ وآبِ دیده نُقْل ساز
بوستان از ابر و خورشید است باز
تو چه دانی قَدْرِ آبِ دیدگان؟
عاشقِ نانی تو چون نادیدگان
گَر تو این اَنْبان زِ نانْ خالی کُنی
پُر زِ گوهرهایِ اِجْلالی کُنی
طِفْلِ جان از شیرِ شَیْطان باز کُن
بَعد از آنَش با مَلَک اَنْباز کُن
تا تو تاریک و مَلول و تیرهیی
دان که با دیوِ لَعینْ هَمشیرهیی
#حضرت_مولانا
به مبارکی
و شادی
چـو
نگار من درآید
بنشین نظاره میکن
تـو عجایب خدا را
#حضرت_مولانا
توشراب و
ما سبویی
توچوآب و
ماچوجویی
نه مکان
تو را نه سویی
و همه به سوی مایی
گفتم غَمَت مرا کُشت
گفتا چه زَهره دارد؟
غَم این قَدَر نداند
کآخِر تو یارِ مایی؟
من باغ و بوستانم
سوزیدهٔ خَزانَم
باغِ مرا بِخندان
کآخِر بهارِ مایی
#حضرت_مولانا
من عاشقی از کمال تو آموزم
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پردۀ دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم
#حضرت_مولانــــا
آنها که دل از الست مست آوردند
جانرا ز عدم عشقپرست آوردند
از دل بنهادند قدم بر سر جان
تا یک دل پر درد بدست آوردند
#حضرت_مولانا
درد ما را در جهان درمان مبادا بی شما
مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما
#حضرت_مولانا